سر خم می سلامت شکند اگر سبویی

نوشته های جعفر حسن خانی

سر خم می سلامت شکند اگر سبویی

نوشته های جعفر حسن خانی

ابنای زمان مظروف اند؛
که یا تهی مانند و یا لبریز از گنداب و یا لبالب می ناب.و چه خوش خواهد بود آدمی را که سبو باشد.
ملجأ عشق و لبالب می مستانه.
و چه خوش تر سرنوشتی است سبو را، که در میانه ی ساقی و خم و خمخانه؛
شکستن
آری شکستن
به فدای چشم مستش
بشکست اگر سبویی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انتخابات یازدهم ریاست جمهوری» ثبت شده است

۰۴ارديبهشت

تحلیل محتوای ادعای هاشمی مبنی بر تقلب در انتخابات سال 1384 ؛

هاشمی رفسنجانی

یادداشت پیش رو برای پایگاه تحلیلی تبینی برهان نگاشته شده است:

«اینکه گاهی شنفته بشود که انتخابات کشور را به عدم سلامت نسبت می‌دهند (یعنی تکرار حرف دشمنان ملت ایران) این هم ناسپاسی است»[1] این بیانی بود که در روز اول فروردین در شبستان امام خمینی (ره) حرم مطهر امام رضا (ع) از سوی رهبر فرزانه‌ی انقلاب، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای (مد ظله العالی)، مطرح شد.مرجع ضمیر این سخن را می توان در سخنرانی ها و مصاحبه های چندی قبل از این بیانات یافت. 

درست در میانه‌ی اسفندماه گذشته بود که آقای هاشمی رفسنجانی، در دیدار با حزب اراده‌ی ملت، به نحو بی‌سابقه‌ای به صورت رسا، بی‌مهابا، ادعای تقلب در انتخابات ریاست‌جمهوری را مطرح کرد؛ البته این بار تقلب از دیدگاه او نه در انتخابات 1388 بلکه در دور دوم انتخابات 1384 صورت پذیرفته بود.
 
نکته‌ی قابل تأمل آن است که این سخن نه در خفا و پستو، بلکه در فضای عمومی به نحوی که از سوی رسانه‌ی شخصی ایشان نیز انتشار یافت، مطرح شد.[2] وی در جمع اعضای حزب اراده‌ی ملت، درباره‌ی دور دوم انتخابات نهم ریاست‌جمهوری، اظهار می‌دارد‌: «حتی مرحله‌ی دوم، استاندارها کار را به کلی رها کردند، اصلاً کاری نداشتند به انتخابات؛ هر چه خواستند در صندوق ریختند و هر چه خواستند خواندند.» همچنان که از فحوای این سخن بر می‌آید، هاشمی رفسنجانی برای توجیه شکست خود در انتخابات 1384 و عدم اقبال مردم به خود، وزارت کشور و استانداران اصلاح‌طلب را متهم به اهمال در مسئولیت و تقلب در انتخابات نموده است.
 
گفتنی است هاشمی رفسنجانی به یک بار گفتن این ادعای گزاف بسنده نکرد. وی این سخن را یک بار دیگر نیز تکرار می‌کند. او در مصاحبه‌ی اختصاصی با ویژه‌نامه‌ی روزنامه‌ی اعتماد وقتی ساسان آقایی، روزنامه‌نگار اصلاح‌طلب، از ایشان می‌پرسد «‌چندین بار به سال 84، به‌عنوان مقطع سرنوشت‌ساز در تاریخ ایران، اشاره کردید. همان‌گونه که شما سال 76 پای سلامت انتخابات ایستادید، انتظار نداشتید، آقای خاتمی هم پای رأی مردم بایستد؟» برای آنکه شکست انتخابات ریاست‌جمهوری نهم را توجیه کند با زیر سؤال بردن وزارت کشور اصلاحات می‌گوید: «نه تنها من بلکه همه‌ی جامعه از رئیس‌جمهور انتظار دارند که به‌عنوان مجری قانون اساسی مواظب سلامت انتخابات باشد. متأسفانه، عملکرد دولت آقای خاتمی مخصوصاً در مرحله‌ی دوم در حد انتظار نبود. استاندارها و مدیران وزارت کشور در مرحله‌ی دوم همه چیز را به امان خدا رها کرده بودند.»[3]
 
آنچه از تحلیل محتوای سخنان آقای هاشمی رفسنجانی بر می‌آید، نشان از این دارد که از نظر وی مردم در همیشه تاریخ سی‌وچند ساله‌ی انقلاب اسلامی مدافع و پشتیبان وی بوده‌اند و زمانی نبوده است که مردم از ایشان روی‌گردان باشند. جدایی از بحث درباره‌ی اینکه دال مردم در زنجیره‌ی گفتمانی هاشمی رفسنجانی چه مدلولی را اقامه می‌کند و چه معنایی را می‌دهد و کدامین بخش و رفتار جامعه را شامل می‌شود و دربر‌می‌گیرد و کدامین بخش و رفتار جامعه را نادیده می‌گیرد، ایشان این رضایت عمومی مردم از خود را به آینده هم نسبت داده است.
 
ایشان نه مانند میرحسین موسوی، که در شب انتخابات خود را برنده‌ی قطعی انتخابات دانست بلکه فراتر از آن، معتقد است که وی پیروز و برنده‌ی قطعی همه‌ی انتخاباتی است که خود در آن شرکت می‌‌کند و نتیجه‌ی غیر از آن نشانه‌ی تقلب در انتخابات است؛ حتی اگر این انتخابات را اصلاح‌طلبان و آقای محمد خاتمی برگزار کرده باشد.
 
او درباره‌ی انتخابات ریاست‌جمهوری 1392، در مصاحبه‌ی اختصاصی با ویژه‌نامه نوروزی روزنامه‌ی شرق، می‌گوید: «من تردیدی نداشتم که اگر بیایم؛ رأی دارم. البته تردید داشتم که در مراحل مختلف بگذارند همه چیز به صورت طبیعی پیش برود.»[4] این سخن بدان معناست که اگر وی توسط شورای محترم نگهبان رد صلاحیت نمی‌شد و به هر دلیلی از جمله نمود ضعف جسمی و اثبات فرتوت بودن در طول جریان چند ساعت مناظرات مورد اقبال مردم قرار نمی‌گرفت و پیروز انتخابات نمی‌شد، از نظر ایشان حتماً این به معنای تقلب در انتخابات می‌بود. احتمالاً وی نیز چون سلف خود، بدون طی راهکار قانونی و بدون ارائه‌ی اسناد قابل استناد در دادگاه، ادعای تقلب گسترده در انتخابات می‌نمود.
 
شاید بتوان همین گزاره‌ی مورد اقبال مردم بودن همیشگی هاشمی رفسنجانی در اندیشه‌ی خود ایشان و برخی از نزدیکانشان را دلیل درخواست کارگزارانی‌ها، از جمله حسین مرعشی و عطاالله مهاجرانی، در سال 1375 برای ریاست‌جمهوری مادام‌العمر ایشان دانست.
 
با توجه به این تصریحات آشکار هاشمی رفسنجانی بر زیر سؤال بردن مکانیزم انتخابات در ایران، باید از او پرسید چرا کاندیدای انتخابات در همچنین مکانیزمی می‌شود؟ البته تناقضات رفتاری هاشمی رفسنجانی به همین سؤال ختم نمی‌شود؛ از نظر وی، از آنجایی که در سال 1384 در انتخابات شکست خورده است، وزارت کشور دولت اصلاحات متهم به تقلب و اهمال در مسئولیت است و از آنجایی که فرزند معنوی‌اش پیروز انتخابات 1392 شده است، وزارت کشور دولت احمدی‌نژاد دموکراتیک‌ترین انتخابات ریاست‌جمهوری در دنیا را برگزار کرده است؛[5] وزارت کشوری که در سال 1388 متهم به تقلب 11میلیونی در انتخابات شد.
 
در همین گیرودار اظهار نظر بود که مقام معظم رهبری، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای (مد ظله العالی)، اولین نکته‌ی خود در بیاناتشان در حرم رضوی را به انتخابات و روند مردم‌سالاری دینی در جمهوری اسلامی اختصاص دادند و از آن به‌عنوان نعمت بزرگ یاد کردند و اظهار داشتند «این نعمت بزرگ را ناسپاسی نکنیم؛ همچنان که در سال 88 این نعمت الهی را عده‌ای ناسپاسی کردند. همچنین اینکه گاهی شنفته بشود که انتخابات کشور را به عدم سلامت نسبت می‌دهند (یعنی تکرار حرف دشمنان ملت ایران) این هم ناسپاسی است. مردم‌سالاری در کشور به یک جریان عادی تبدیل شده است.» حال در این شرایط باید از آقای هاشمی پرسید چرا مشروعیت روندی که خود مسئولیت‌‌هایش را در چارچوب آن به دست آورده است، زیر سؤال می‌برد؟ با این ناسپاسی او چه باید کرد؟
 
منابع:

[1] بیانات در حرم مطهر امام رضا، 1 فروردین 1393.
[2]http://www.hashemirafsanjani.ir/content/%D9%86%D8%A7%DA%AF%D9%81%D8%AA%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%87%D8%A7%D8%B4%D9%85%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%AE%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D8%AA-%DB%B8%DB%B4-0
[3]  مصاحبه‌ی هاشمی رفسنجانی با سالنامه‌ی روزنامه‌ی اعتماد، نوروز 1393، ص 21.
[4] مصاحبه‌ی هاشمی رفسنجانی با سالنامه‌ی روزنامه‌ی شرق، نوروز 1393، ص 15.
[5] هاشمی رفسنجانی، در اولین اظهار نظر خود درباره‌ی انتخابات ریاست‌جمهوری یازدهم، در جلسه‌ی مجمع تشخیص مصلحت نظام، اظهار داشت: «اگر دشمنان جمهوری اسلامی ایران ذره‌ای انصاف داشته باشند، باید بپذیرند که ایران، ‌دموکرات‌ترین انتخابات دنیا را برگزار کرد و هیچ شبهه‌ای نمی‌توانند به آن وارد کنند.»


جعفر حسن خانی
۱۱مهر

خوانش راهبرد های بازگشت و سناریو های انتخاباتی اصلاح طلبان

یاداشت پیش رو مقاله ایی است که برای پایگاه تحلیلی تبینی برهان نگاشته شده است:

زمان به سرعت سپری می‌شود و کمتر از یک سال به انتخابات ریاست جمهوری یازدهم باقی است. اصلاح‌طلبان پس از شکست در انتخابات ریاست جمهوری دهم و تحریم انتخابات مجلس نهم، امروز به این نتیجه رسیده‌اند که راهی جز بازگشت به نظام و قانون اساسی برایشان نمانده است.

اینکه آنان راهی جز بازگشت به نظام ندارند، مسئله‌ای ‌است که حتی افراطی‌ترین طیف‌های این جریان با عناوین مختلف بدان اذعان دارند. البته طیف خارج‌نشین را باید از این امر مستثنی دانست، چرا که در فضای سیاسی و اجتماعی کشور زیست نمی‌کنند و فهم واقع‌بینانه‌ای نسبت به افکار عمومی داخل ندارند.

اصل آمدن یا نیامدن در مباحث این روزهای اصلاح‌طلبان داخل‌نشین محلی از اعراب ندارند، این جریان خوب می‌دانند تحریم انتخابات و دوری از نظام به معنای حرکت در پرتگاه تاریخی‌ای است که ملی – مذهبی‌ها و نهضت آزادی در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال 64ه.ش. در آن فرو غلطیدند.[1]

اما بازگشت، مستلزم نکاتی از جمله اعتراف به اقدام‌های ساختارشکنانه و عذرخواهی از نظام می باشد. این در حالی است که اصلاح‌طلبان با راهبرد «ورود به انتخابات ریاست جمهوری با کمترین هزینه‌ی ممکن» به‌دنبال راهی هستند که  از مردم و نظام عذرخواهی نکرد و از آن عبور نمایند.

راهبردهای اصلاح‌طلبان برای عدم عذرخواهی و نپرداخت هزینه بازگشت

در ادامه، ضمن تبیین و خوانش استراتژهای اصلاح‌طلبان به منظور عدم عذرخواهی، سناریو‌های انتخاباتی این جریان نیز مورد کنکاش قرار می‌گیرد:

1. اولین استراتژی با رأی خاتمی (در منطقه‌ای دور افتاده و به دور از رسانه‌ها) کلید خورد و سعی شد به گونه‌ای القا شود که خاتمی گام بزرگی را برای بازگشت برداشته و حالا نوبت نظام است که حُسن برخورد از خود نشان دهد.

در همین راستا «عباس عبدی» با نگارش چند یادداشت در تعمیق این تلقی تلاش نمود. وی در مصاحبه با «مشرق» اظهار داشت: «در انتخابات 12 اسفند 90، شرکت در انتخابات اهمیت چند برابری داشت زیرا این انتخابات نقطه‌ی عطفی بود که یا باید به روند گذشته مهر تأیید زده می‌شد یا اینکه باید مسیر دیگری انتخاب می‌شد. بنابراین رأی دادن خاتمی فقط در این چارچوب قابل فهم و تحلیل است.»[2]

همچنین «خباز» از نمایندگان مجلس هشتم در مصاحبه با «مهر» گفت: «حضور خاتمی در انتخابات باب جدیدی را در جریان اصلاحات برای بازگشت به صحنه‌ی سیاست بازکرد؛ بنابراین اگر نظام کمک کند یک بازی و رقابت جدّی در جامعه برای انتخابات ریاست جمهوری شکل خواهد گرفت.»[3]

البته تمامی افرادی که در این راستا اظهاراتی داشتند، هیچ‌گاه پاسخ ندادند که چرا در طول مدتی که فعالیت‌های ساختارشکنانه صورت می‌گرفت، این گام بزرگ برداشته نشد و بازگشتی اتفاق نیفتاد و حالا که تیری در تیردان اصلاحات باقی نمانده، آقای خاتمی ساز بازگشت را کوک می‌کند و صد البته شرکت در انتخابات بیش از آنکه حق باشد، تکلیف است و از آن نمی‌توان به عنوان گام سازنده یاد کرد.

2. یکی دیگر از راهبردهای اصلاح‌طلبان برای گریز از عذرخواهی و پیاده‌سازی بازگشت قهرمانانه و طلب‌کارانه، القای شکاف بین نظام و مردم است. ملتهب نشان دادن فضای جامعه و بزرگ‌نمایی خطر مخالفان و براندازی نظام، اقدامی در همین جهت می‌باشد.

در تبیین بهتر این راهبرد به جملاتی از مصاحبه‌ی «محمدعلی نجفی» با مهرنامه اشاره می‌شود، این جملات به قدری واضح است که نیازی به تبیین این راهبرد ندارد: «آنچه ما قبل از دوم خرداد و نیز مقطع انتخابات پنجم زیر پوست جامعه احساس می‌کردیم؛ الان با شدت بیشتری وجود دارد. منتها تفاوت اینجاست که الان بخشی از مطالبات اجتماعی دارد به سمت خروج از نظام جهت‌گیری می‌کند... خودمان را باید برای تحولات و مطالبات پیش‌بینی نشده آماده کنیم. چراکه اگر فضا باز شود، من مطمئن نیستم که خواست غالب حرکت اصلاحی به معنایی که تا کنون می‌شناختیم باشد. البته، این جای نگرانی دارد و آن را به عنوان هشدار به کسانی که قدرت دارند، عرض می‌کنم که خیلی به دو سال اخیر خود نگاه نکند. هنوز مسائل خیلی پیچیده‌تری وجود دارد که ما فکر می‌کنیم الان می‌توان آن را تعدیل کرد.»[4]

در همین راستا به جمله‌ی «اعلمی» نماینده‌ی مجلس ششم باید اشاره کرد که در مصاحبه با «فارس» گفته بود: «در واقع حضور شخصیت‌هایی مانند عبدالله نوری در آرامگاه کنونی سیاست در داخل کشور تا حدودی می‌تواند سبب کند شدن شمشیرهای تیز اشخاصی شود که انقلاب را تنها چاره‌ی نجات کشور می‌دانند و به کمتر از براندازی و تغییر بنیادی ساختارها نمی‌دهند.»[5]

3. یکی دیگر از راهبردهای این جریان برای عبور از عذرخواهی، تمسک به کاندیدای هم مسلکی است که ضمن اصلاح‌طلبی، رفتار ساختارشکنانه‌ای هم در طول این سه سال از خود بروز نداده باشد تا افکار عمومی حساسیت کمتری نسبت به کاندیدای یاد شده از خود نشان دهند و با پذیرش فرد یاد شده ساختارشکنان دیروز در ذیل آن کاندیدا حیات سیاسی را برای خود تعریف کنند و از مانع بزرگ عذرخواهی و اعلام موضع نسبت به گذشته عبور کنند.

البته پر واضح و مبرهن است که تمامی کاندیداهای انتخابات سال آینده برای آنکه مورد پذیرش نظام و افکار عمومی قرار بگیرند، مواضع خود را نسبت به افراد و عملکردها به صورت مصداقی و عینی باید اعلام نمایند و مطمئناً صرف کلی‌گویی کافی نخواهد بود.

4. راهبرد چهارم، تبیین این جمله‌ی «حسین بشیریه» است: «از نظر توانایی و امکان بسیج سیاسی معمولاً جذابیت گروه‌های خارج از دستگاه قدرت برای توده‌ها بیشتر از خود حکومت است، به ویژه اینکه گروه‌های معارض می‌توانند همه گونه وعده و وعید به توده‌های بسیج شده بدهند، بدون آنکه کسی از آن‌ها انتظار داشته باشد که در همان زمان به وعده‌های خود وفا کنند.»[6]

در توضیح اینکه با وجود تورم موجود، نارضایتی‌های اقتصادیی در بین مردم دیده می‌شود. اصلاح‌طلبان با نقد وضع موجود که در بسیاری مواقع جنبه‌ی سیاه‌نمایی به خود می‌گیرد، سعی می‌‌کنند با وعده و وعید بدون آنکه کسی از آ‌ن‌ها انتظار داشته باشد در همان زمان به وعده‌ های خود وفا کنند، یک چهره‌ی ناجی از خود جلوه دهند تا ضمن گریز از پوزش‌طلبی از گذشته‌ی خود، به دنبال آن باشند تا شاید مردم را جذب خود نمایند.

برای شکست این راهبرد ضمن آنکه مسئولین باید با مدیریت صحیح و نظارت کافی جلوی این تورم را گرفته و از آن بکاهند، لازم است برای مردم، دوران حاکمیت این جریان در ابعاد اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بازخوانی شود. البته نباید از دیده‌ها پنهان داشت که این راهبرد اصلاح‌طلبان از یک سو موجب بالا رفتن انتظارات اجتماعی می‌شود و از سوی دیگر، موجب کوچک نشان دادن دستاوردها و در نتیجه در جامعه موجب بروز و افزایش شکاف انتظاری می‌گردد که این امر بسیار خطرناک است.

پیش از پایان این بخش لازم به ذکر است عذرخواهی برای بازگشت کافی نیست. چرا که یکی از الزامات اساسی برای حضور دوباره در فضای سیاسی، ارائه‌ی تعریف دقیق از «اصلاح‌طلبی» و «اصلاحات» است. برخلاف جریان اصول‌گرا، اصلاح‌طلبان برای آنکه فراگیر شده و افراد بیشتری را شامل شوند و هر کسی از ظن خود یار او شود، هیچ تعریف مشخصی از خود ارائه ننمودند. با توجه به وقایعی که پس از انتخابات ریاست جمهوری به وقوع پیوست. یکی از انتظارات جدّی برای حضور دوباره‌ی اصلاح‌طلبان در انتخابات، ارائه‌ی تعریف مشخص از اصلاحات است. تعریفی که مرزبندی‌های مشخصی داشته باشد. البته پر واضح است که در پس این سال‌ها جریان اصلاحات مواجه است با افرادی که با اهداف و سلایق نا‌متجانس که تفاوت آن‌ها از سمک تا ثریا است.

در نتیجه درخواست ارائه‌ی تعریف از این جریان به معنای سر باز کردن دوباره‌ی اختلاف‌ها است. اصلاحات بیش از آنکه بر اثبات‌ها شکل گرفته باشد مجموعه‌ای از نفی‌ها می‌باشد و افکار عمومی مردم می‌دانند و در گذشته خوب تجربه کرده‌اند که مجموعه‌ی بدون تعریف اگر به قدرت برسد اختلاف‌ها در نبود اشتراک‌های فراگیر آن‌چنان عمق پیدا می‌کند که دولت هر 9 روز دچار یک بحران خواهد بود.

سناریوهای انتخاباتی اصلاح‌طلبان

پیش از هر چیز باید مد نظر قرار داد که اگر امروز شاهد تغییر در برخی رفتار در بخشی از جریان موسوم به اصلاح‌طلبی هستیم، به معنای تغییر مشی سابق این جریان که منجر به فتنه شد، نیست. دلیل این تغییر رفتار اندک، بدان جهت است که این جریان تمامی راه‌های ممکن را طی نموده و بعد از آنکه به بن‌بست رسیده، آهنگ بازگشت به نظام اسلامی را می‌زند.

ضمن تأکید بر مطالبی که پیش‌تر بدان اشاره شد، به عنوان شاهد مثال به ورود زودهنگام و رسانه‌ای اصلاح‌طلبان به موضوع انتخابات ریاست جمهوری می‌پردازیم.اتفاقی که در انتخابات سال 88 نیز شاهد آن بودیم.

 از منظر منافع ملی این جریان بدون توجه به اثرات سوء انتخاباتی‌کردن زودهنگام فضای کشور در حوزه‌های اقتصادی، مدیریتی و اجتماعی و بدون توجه به تأکیدهای چندین و چند باره‌ی مقام معظم رهبری در انتخابات گذشته مبنی بر انتخاباتی نکردن زود هنگام فضای کشور، همچون گذشته همچنان بر طینت خود می‌تنند.

حال به برخی از سناریوهای احتمالی اصلاح‌طلبان پرداخته می‌شود:

1. یکی از سناریوهای پیش روی اصلاح‌طلبان، حمایت از اجماع افراد موسوم به معتدلین دو جریان اصول‌گرا و اصلاح‌طلب است که در قالب طرح‌های وحدت ملی، تفاهم ملی و اجماع ملی مطرح می‌شود. طرحی که به نحوی مدل جبهه‌ی «صدای ملت» را در قالب وسیع ‌تر تداعی می‌کند.

در این سناریو اصلاح‌طلبان با حمایت از کاندیدایی اصول‌گرا انتظار دارند کاندیدای مورد نظر در صورت پیروزی بخشی از بدنه‌ی مدیریتی کشور را بدان‌ها بسپارد و این به معنای بازگشت به بدنه‌ی نظام و تلاش دوباره جهت سازمان‌دهی تشکیلاتی برای انتخابات‌های بعدی جهت بازگشت به رأس امور اجرایی است. اشکال این سناریور بسیار زمان بر بودن آن است. یعنی اصلاح‌طلبان باید 8 سال دیگر صبر کنند تا شاید و نه حتماً توسط مردم به مدیریت کلان کشور بازگردند، این یعنی 16 سال فراموشی و دوری از قدرت.

این سخن «زیباکلام» که: «در بلند مدت اتفاقاً رئیس‌جمهوری مثل قالیباف خیلی بیشتر می‌تواند در جهت توسعه‌ی سیاسی، آزادی مطبوعات، آزادی اجتماعات، انتخابات آزاد، حاکمیت قانون و سایر خواسته‌های جامعه گام بردارد تا خود اصلاح‌طلبان در قدرت»[7] را می‌توان در همین چارچوب تحلیل کرد. البته یک نگاه حداکثری هم به سناریو وجود دارد، یعنی همین مکانیزم با کاندیداتوری یک اصلاح‌طلب.

2. سناریوی دوم توسط بخش تندروی اصلاح‌طلبان دنبال می‌شود و آن حضور یک عنصر تندرو و اجماع فراگیر اصلاح‌طلبان بر کاندیداتوری اوست. بهترین گزینه برای این نقش عبد‌الله نوری است. فردی که در دادگاه روزنامه خرداد به دفاع جانانه از نهضت آزادی، تشکیک در نامه‌ی امام خمینی(رحمت‌الله‌علیه) در خصوص عدم مشروعیت این نهضت، حمایت قاطع از منتظری و تشکیک در نامه‌ی 6 فروردین 1368 امام(رحمت‌الله‌علیه) پرداخت و ضمن دست کشیدن از آرمان فلسطین از رژیم اشغالگر قدس نیز حمایت کرده است.[8]

در همین راستا وی به تازگی با فراخوان نیروهای اصلاح‌طلب در قاموس رهبر جریان اصلاحات، سناریوی کاندیداتوری خود را کلید زده است. اما اجماع فراگیر آن هم روی گزینه‌ی تندرو ممکن نیست. این را می‌توان از عدم حضور اعضای حزب کارگزاران سازندگی در فراخوان عبدالله نوری برای جبهه‌ی فراگیر اصلاحات حدس زد.

خاتمی نیز مخالف حضور عبدالله نوری در قاموس رهبری جریان اصلاحات است چرا که این جایگاه را از آن خود می‌داند. البته با مد نظر قرار دادن سوابق سوء عبدالله نوری و اظهارنظرهای اخیرش در جمع گروهی از فعالان سیاسی در استان فارس و حمایت از جریان فتنه به طور حتم حائز حداقل‌های لازم برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری نخواهد بود.

با توجه به جمله‌ی اعلمی نماینده‌ی مجلس ششم مبنی بر اینکه: «هرگاه اصلاح‌طلبان امثال عبدالله نوری را نامزد پست ریاست جمهوری کنند در این صورت مصمم به عدم حضور در انتخابات هستند.»[9] می‌توان دریافت که در صورت تحقق این سناریو از سوی اکثریت اصلاح‌طلبان، پایانی چون نهضت آزادی در انتظار آن‌ها خواهد بود و نبود عقبه‌ی اجتماعی شخص عبدالله نوری بر سرعت این روند خواهد افزود.

3. سناریوی سوم که در دستور کار اصلاح‌طلبان قرار دارد، حمایت از یک اصلاح‌طلب میانه‌رو است که پرونده‌ی سفیدی در جریان فتنه داشته باشد و از سوی نظام و مردم مورد پذیرش قرار بگیرد تا بتواند جریان اصلاحات را تجدید نماید. در قالب این سناریو «مجمع روحانیون» از «کمال خرازی» وزیر امور خارجه‌ی دولت خاتمی حمایت می‌کند و همچنین «محمد‌رضا عارف» معاون اول خاتمی در دوران ریاست جمهوری نیز مستقلاً به دنبال کاندیداتوری است، این در حالی است که کارگزارانی‌ها «محمدعلی نجفی» و یا «اسحاق جهانگیری» را مد نظر دارند.

در قالب همین سناریو نیز می‌توان «حسن روحانی» دبیر شورای عالی امنیت ملی دولت خاتمی را هم گزینه‌ی جدّی دانست. از نقاط ضعف این سناریو عدم توانمندی قریب به اتفاق این افراد در ایجاد اجماع در بین اصلاح‌طلبان بر روی کاندیداتوری خود می‌باشند. همچنین نداشتن عقبه‌ی اجتماعی جدّی نیز از دیگر نقاط ضعف این کاندیداها می‌باشد.

4. این باور وجود دارد که سناریوی اصلی اصلاح‌طلبان کاندیداتوری فردی با قابلیت جذب اجتماعی به نسبت بالاتری از دیگر اصلاح‌طلبان است که در گذشته اجماع نسبی بر روی آن صورت گرفته و در زمان مقتضی با فرمول خاصی وارد صحنه خواهد شد. دلیل نپرداختن به وی در شرایط کنونی، دور نگه داشتن تیغ تند نقد رسانه از این فرد است.

این چهار سناریو را می‌توان اصلی‌ترین سناریوهایی دانست که در دستور کار اصلاح‌طلبان قرار دارد، افزون بر آن باید توجه داشت در تمامی این سناریو‌ها دو راهبرد مشترک وجود دارد:

1. بزرگ‌نمایی رسانه‌ای و دامن‌زدن به اختلاف‌ها و تعمیق شکاف در اصول‌گرایی به دو دلیل:

دلیل اول؛ یارگیری از جریان اصول‌گرایی برای دست یافتن به چهره‌ای موجه.

دلیل دوم؛ افزودن بر تعدد کاندیداهای اصول‌گرا برای تقسیم سبد رأی اصول‌گرایان.

2. تلاش در جهت کوچک جلوه دادن دستاورد‌های 8 ساله‌ی اصول‌گرایان و بزرگ نشان دادن نقطه ضعف‌ها در راستای ناکارآمد نشان دادن جریان اصول‌گرایی.

در پایان به عنوان حسن ختام لازم به ذکر است که با هم‌زمانی برگزاری انتخابات ریاست جمهوری با انتخابات شوراها، نباید غافل بود که اصلاح‌طلبان برای انتخابات شورای شهر نیز برنامه دارند. برخی از اعضای این جریان بر این باورند که می‌توانند مدل اصول‌گرایی را در تصاحب قدرت تکرار کنند؛ یعنی حرکت از تصاحب شورای شهر به سمت تصاحب مجلس و در انتها تصاحب ریاست جمهوری. از این رو جریان اصلاحات نگاه بسیار ویژه‌ای به انتخابات شوراهای شهر دارد.[10]

با این تفاوت که در نتیجه‌ی تجربه‌ای که از انتخابات مجلس نهم شورای اسلامی کسب نموده‌اند، سعی خواهند کرد کاندیداهای مورد نظرشان در انتخابات شورای شهر را با تابلوی مستقل وارد صحنه کنند. چرا که خوب می‌دانند تابلوی اصلاح‌طلبی رأی آور نیست، از این رو بهتر این خواهد بود که هزینه‌ی عدم رأی آوری به پای اصلاح‌طلبان نوشته نشود.

پی‌نوشت‌ها:

[1]. برای اطلاع بیشتر رجوع شود به یادداشت «مروری بر رد صلاحیت مهدی بازرگان در انتخابات چهارم ریاست جمهوری»، روزنامه‌ی ایران، شماره‌ی 4580 به تاریخ 27/5/89، صفحه‌ی 14 (یادمان)

[2]. مصاحبه‌ی عباس عبدی با مشرق، مورخ: 6 تیر 1391

[3]. مصاحبه‌ی محمدرضا خباز با مهر، مورخ: 21 اردیبهشت 1390

[4]. مصاحبه‌ی دکتر محمدعلی نجفی، ماهنامه‌ی مهرنامه، شماره‌ی 22

[5]. مصاحبه‌ی اکبراعلمی با فارس، مورخ 6 فروردین 1390

[6]. جامعه‌شناسی سیاسی، حسین بشیریه، نشر نی، تهران 1387، ص 341

[7]. مصاحبه‌ی دکتر صادق زیباکلام با ایلنا، مورخ 17 خرداد 1391

[8]. برای اطلاع بیشتر بنگرید به: در سراشیبی سقوط، قدرت الله رحمانی، تهران 1378

[9]. مصاحبه‌ی اکبراعلمی با فارس، مورخ 6 فروردین 1390

[10]. جهت اطلاع بیشتر رجوع شود به یادداشت «به قبل از دوم خرداد بازگردیم. گذری بر راهبردهای امروز پیش روی اصلاح‌طلبان» محمد جواد روح، ماهنانه‌ی مهرنامه، شماره‌ی 22

انعکاس یادداشت در:

پایگاه تحلیلی تبینی برهان

خبرنامه دانشجویان ایران

ترجمه عربی این یادداشت در خبرگزاری نسیم(بخش اول)

ترجمه عربی این یادداشت در خبرگزاری نسیم(بخش دوم)


جعفر حسن خانی