سر خم می سلامت شکند اگر سبویی

نوشته های جعفر حسن خانی

سر خم می سلامت شکند اگر سبویی

نوشته های جعفر حسن خانی

ابنای زمان مظروف اند؛
که یا تهی مانند و یا لبریز از گنداب و یا لبالب می ناب.و چه خوش خواهد بود آدمی را که سبو باشد.
ملجأ عشق و لبالب می مستانه.
و چه خوش تر سرنوشتی است سبو را، که در میانه ی ساقی و خم و خمخانه؛
شکستن
آری شکستن
به فدای چشم مستش
بشکست اگر سبویی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «توسعه» ثبت شده است

۰۸تیر

کنکاشی بر خاستگاه الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت؛ 

نخستین نشست اندیشه های راهبردی

یادداشت پیش رو برای پایگاه تحلیلی تبینی برهان نگاشته شده است:

بررسی بسیاری از کژی‌ها، کاستی‌ها و ناشایستگی‌های وضع کنونی ما به ذهنیت تاریخی ما بازمی‌گردد. شاید بتوان برای تحلیل این ذهنیت در سده‌های اخیر، با عاریه گرفتن دو مفهوم مشکل و مسئله و تفاوت‌های آن، که در روش تحقیق بررسی می‌شود، به تحلیل ذهنیت خود بپردازیم.لذا در ادامه با تفاوت‌شناسی مشکل و مسئله، به تحلیل ذهنیت تاریخی افراد جامعه‌ی خود می‌پردازیم.
 
کژی‌ها، کاستی‌ها و ناشایستگی‌های وضع کنونی ما بیشتر به شکل «مشکل» طرح شده‌اند تا «مسئله». دیدن کژی‌ها، کاستی‌ها و ناشایستگی‌ها، ذهنیت ما را به وجود «مشکل» رهنمون داشته و ذهنیت «مشکل‌مدار» را برای ما شکل داده است. این در حالی است که آنچه مورد نیاز است تا این کژی‌ها، کاستی‌ها و ناشایستگی‌ها را برطرف کند و الگویی برای گذار به وضع بسامان در اختیار ما قرار دهد، وجود ذهنیت «مسئله‌محور» است تا «مشکل‌مدار».
 
چیستی ذهنیت‌های «مشکل‌مدار» و «مسئله‌محور»
 
در توضیح این مطلب باید گفت که ذهنیت «مشکل‌مدار» کژی‌ها، کاستی‌ها و ناشایستگی‌ها را در قالب عبارت‌های کلی و بیشتر انشایی فهم می‌کند. در این ذهنیت، تمام عوامل و متغیرهای مؤثر در آن برای ما مشخص نیست و لذا صاحبان این ذهنیت هیچ‌گاه درصدد پاسخ به کژی‌ها، کاستی‌ها و ناشایستگی‌ها برنمی‌آیند. تنها عمل قابل مشاهده از ایشان، تکرار آن عبارت‌های کلی و انشایی، اعتراض و نق زدن نسبت به وضع نابسامان موجود است. شاید بتوان بخش قابل توجهی از اتفاقات و اعتراضات فضای سیاسی کشور را مبتنی بر همین ذهنیت تحلیل نمود.
 
گامی فراتر از ذهنیت «مشکل‌مدار»، ذهنیت «مسئله‌محور» است که نابسامانی‌های موجود را نه در قالب عبارات کلی و انشایی، بلکه به‌صورت عبارات کلی-جزئی و استفهامی با متغیر‌های مشخص فهم می‌کند و لذا صاحب این ذهنیت، پا را فراتر از نق و اعتراض و شکوه گذاشته و در قاموس یک جست‌وجوگر و پژوهشگر عمل خود را معطوف به پاسخ‌گویی در جهت رفع نابسامانی‌ها می‌کند.
 
 البته باید توجه داشت که منظور از ذهنیت «مسئله‌محور» به‌هیچ‌وجه ذهنیت «پوزیتیویستی» نیست که همه‌چیز از جمله امور اجتماعی را فیزیکال و قابل سنجش و مبتنی بر تجربیات حسی می‌داند، بلکه منظور ذهنیتی است که با دیدن مشکلات طرح مسئله می‌کند و برای هریک از این مسائل در تمنای پاسخی است. لذا عمل فرد در این چارچوب صورت‌بندی می‌شود و صرفاً داده‌های خود را به تجربیات حسی محدود نمی‌کند.
 
جامعه‌ی ما و نتایج ذهنیت «مشکل‌مدار»
 
با توجه به آنچه گفته شد، در تحلیل فضای عمومی جامعه، از جمله فضای فکری و سیاسی، می‌توان علت رخوت و امتداد نابسامانی‌های موجود را اپیدمی ذهنیت «مشکل‌مدار» در جامعه دانست. دولتمردان، مدیران، نخبگان فکری، دانشجویان و آحاد مردم رویکردشان نسبت به کژی‌ها، کاستی‌ها و ناشایستگی‌ها، انشایی، توصیفی و اعتراضی است. بیشترشان از مشکلات می‌گویند و فقط می‌گویند و نق می‌زند. در این میان، هیچ‌کس در جست‌وجوی متغیر‌های مشکل و تبدیل آن به مسئله‌ی قابل حل نیست.
 
البته صاحبان این ذهنیت تمنای وضع مطلوب و بسامان را دارند، اما آنچه وجود ندارد طرح مسائل و سؤالاتی است که پاسخش منتج به الگوی گذار به وضع مطلوب می‌شود. لذا در غلیان تمنای بی‌پاسخ، آنچه بروز می‌کند اعتراض است، نه عمل معطوف به پاسخ برای رفع آن تمنا. اعتراضی که منابع را تلف می‌کند.
 
باید دقت داشت که بعد از رخوت چندصدساله که پس از صفویه بر ایران عارض شد، ما شاهد یک دوره‌ی طولانی و تاریخی تفوق رویکرد «مشکل‌مدار» به‌عنوان پارادایم اصلی در ذهنیت خود بوده‌ایم. لذا عمل منتج از این ذهنیت، که در قالب اعتراض بوده را نیز می‌توان یک عمل تاریخی دانست. عملی که در سیر تطور خود به‌عنوان یکی از عادات ما، خود را رشد و نمو داده است.
البته باید دقت داشت که این جنس اعتراض، که منتج از ذهنیت «مشکل‌مدار» است، با اعتراض مداوم که در فرهنگ شیعه وجود دارد، این‌همانی نشود. بخش قابل توجهی از روحیه‌ی اعتراضی حاکم بر جامعه‌ی ما منتج از فرهنگ شیعی است؛ فرهنگی که سپهر و آرمان‌شهر خود را در ظهور و جامعه‌ی مهدوی جست‌وجو می‌کند و به کمتر از آن قانع نیست و عمل خود را از عاشورا استنتاج می‌کند و عاشورا به‌مثابه‌ی دینامیسم تاریخی آن را به پیش می‌برد.
 
اعتراض شیعی اعتراضی مداوم، پیش‌برنده و افق‌آفرین است. می‌توان آن را «قیام دائم» نامید. که از ذهنیت «مسئله‌محور شیعی» که در جست‌وجوی الگویی برای گذار به حکومت عدل مهدوی است، حاصل شده است. تهدیدی که در طول دوران رخوت متوجه ذهنیت «مسئله‌محور شیعی» بوده این است که این ذهنیت در مقاطعی کم‌رنگ شده و جای خود را به ذهنیت «مشکل‌مدار» داده و در نتیجه آن جنس اعتراض را از اعتراض پویا و پیش‌رونده‌ی شیعی به اعتراض ایستا و مانع‌شونده و یا حتی پس‌رونده مبدل کرده است. عصر رخوت بعد از دوران صفویه را نیز می‌توان در نتیجه‌ی تفوق همین ذهنیت و عمل منتج از آن دانست.
 
ذهنیت نخبگان ما و الگوی نقلی دوران گذار
 
و اما اکنون، در شرایط فعلی، همچنان رویکرد «مشکل‌مدار» در ذهنیت ما و در نتیجه‌ی آن، اعتراض ساکن در عمل و رفتار ما حضوری جدی دارد. لذا جست‌وجو برای الگویی که بتوان از شرایط نابسامان کنونی به وضع بسامان و مطلوب برسیم، هنوز در بخش‌های قابل اعتنایی از جامعه وجود ندارد. بخشی از این جامعه قابل اعتنا دانشگاهیان و نخبگان فکری ما هستند. ذهنیت «مشکل‌مدار» در میان نخبگان علمی و دانشگاهیان ما نیز حضور پررنگی دارد. لذا این بخش از جامعه نیز اعتراض ساکن و نق زدن را در پیش گرفته است و این به کرات در رفتار این قشر قابل مشاهده است و چیز قابل چشم‌پوشی‌ای نیست.
 
البته در اینجا شاید سؤالی پیش آید و آن اینکه با توجه به اینکه در برخی نوشته‌ها، گفته‌های دانشگاهیان و نخبگان شاهد پرداخت‌هایی به کژی‌ها، کاستی‌ها و ناشایستگی‌های جامعه هستیم که ضمن اینکه استفهامی و کلی-جزئی هستند، الگوی گذاری به وضع مطلوب را نیز ارائه می‌دهند و این نشان از ذهنیت «مسئله‌محور» ایشان است. پس چطور می‌توان ایشان را دارای ذهنیت «مشکل‌مدار» دانست؟
در پاسخ به این پرسش باید گفت غالب این نوشته‌ها و گفته‌های برخی نخبگان ما که سویه‌هایی از ذهنیت «مسئله‌محور» و نه «مشکل‌مدار» را بازنمایی می‌کند، بیش از آنکه نتیجه‌ی اندیشه‌ورزی باشد، باید آن را نتیجه‌ی برداشت کلامی از اندیشه‌های بعضاً «مسئله‌محور» وارداتی دانست.
 
آنچه در حوزه‌ی اندیشه در دانشگاه‌های ما جریان دارد، بیش از آنکه تفلسف و فلسفیدن در مسائل باشد، نگاهی کلامی، ترجمه‌ای و بیشتر بدون ارزش افزوده و نقد به این متون است. نخبگان ما به‌جای فلسفیدن، بیشتر قال دکارت، قال هگل، قال مارکس، قال رورتی، قال هابرماس و قال والرشتاین ورد زبانشان است. لذا اگر در نوشته‌ها، گفته‌ها و آثار ایشان وجود ذهنیت «مسئله‌محور» بازنمایی می‌شود، ذهنیت خود ایشان نیست، بلکه ذهنیت مؤلف اصلی است. در نتیجه، نسخه‌ی گذار ارائه‌شده از سوی ایشان، برای گذار به وضع مطلوب و تلاش در جهت حرکت به سمت آن نیز به‌عنوان عمل ایشان منتج از آن ذهنیت کلامی است و صرفاً نقل است.
 
پرسشی دیگر که در این مرحله شاید اذهان را متوجه خود کند این است که در الگوی تجویزی این نخبگان به منابع بومی نیز توجه شده است. پس نمی‌توان آن را نقلی و کلامی صرف دانست؟ برای پاسخ به این پرسش، باید دقت داشت اینکه گاهی از حفظ و یا نقش منابع بومی در الگوی گذار به وضع مطلوب، که آن‌ها را تحت عنوان «تئوری‌های توسعه» صورت‌بندی می‌کنند، سخن به میان می‌آید، به معنای نقش این منابع در جهت تحصیل برای رسیدن به وضع مطلوب مورد نظر اندیشمند غربی و هضم آسان‌تر در فرآیند نوسازی و مدرنیزاسیون است، نه بیشتر. البته آن نیز نه توسط نخبه و استاد دانشگاهی ما، بلکه توسط همان اندیشمندان غربی مطرح‌ شده و نخبگان ما فقط حاملان آن‌اند.

ذهنیت «مسئله‌محور» و الگوی اسلامی‌ایرانی پیشرفت
 
در کنار حضور پررنگ ذهنیت «مشکل‌مدار» که از  انتهای دوران صفویه به این سو بر جامعه‌ی ما عارض شده و دوران رخوت را رقم زده است، ذهنیت دیگری نیز با کش‌‌وقوس‌هایی وجود داشته که می‌توان آن را گونه‌ای ذهنیت «مسئله‌محور» شیعی نامید. ذهنیتی که به کژی‌ها، کاستی‌ها و ناشایستگی‌ها و در مجموع به نابسامانی‌های جامعه‌ی ما به‌صورت استفهامی می‌نگرد و در جست‌وجوی راه و الگوی گذاری برای تحقق جامعه‌ی مهدوی است. ذهنیتی که نسبت به شرایط موجود قانع نبوده، ناراضی و معترض است؛ چراکه هدف خود را هنوز محقق‌شده نیافته است. صاحبان این ذهنیت، در قاموس یک جست‌وجوگر و پژوهشگر، عمل خود را معطوف به پاسخ‌گویی در جهت رفع نابسامانی‌های جامعه‌ی خود می‌کنند و به دنبال الگویی بومی برای گذار از وضع موجود به وضع مطلوب هستند. لذا کنش و عمل خود را معطوف به این چارچوب می‌کنند.
 
شکل‌گیری و ظهور انقلاب اسلامی در جامعه‌ی نابسامان آن روز عملی بود که از سوی صاحبان این ذهنیت، که به‌تدریج در حال عمومی شدن بود، بروز کرد؛ عملی که اعتراض پیش‌برنده و نه اتلاف‌کننده‌ی منابع را در جامعه شکل داد و جامعه را یک گام مهم به پیش برد که می‌توان از این عمل به‌عنوان «قیام» یاد کرد. طرح الگوی اسلامی‌ایرانی پیشرفت نیز نمونه‌ی دیگر عمل صاحبان این ذهنیت است که سودای تمدن‌زایی اسلامی را در سر می‌پروراند. الگویی که به‌عنوان الگوی گذار از ذهنیت مسئله‌محور شیعی تراویده و قیام برای جامعه‌ی مهدوی را طلب می‌کند.

انعکاس این یادداشت در:
جعفر حسن خانی
۰۶شهریور

آنچه در ادامه می خوانید بیش از آنکه یک نقد جدی بر دیدگاههای دکتر محمود سریع القم در کتاب "عقلانیت و آینده توسعه یافتگی ایران" باشد یک نقد گزارش گونه خبری است. چرا که اگر قرار باشد به صورت جدی به تحلیل این کتاب پرداخته شود باید نقد فصلی به نظریه انسجام درونی دکتر سریع القلم نوشت. اما به هر روی خوانش این یادداشت برای مخاطبان خالی از لطف نبوده و بخشی از اندیشه های این استاد دانشگاه را در پیش چشم مخاطب آشکار می سازد.

مهرنامه شماره سی ام

آقای دکتر محمود سریع القلم که علاوه بر کرسی تدریس در دانشگاه، با پیروزی دکتر حسن روحانی از سمت مشاور رئیس مرکز تحقیقات مجمع تشخیص به مشاور رئیس جمهور در حوزه سیاست خارجی ارتقاء یافته اند از جمله اساتید علوم سیاسی هستند که کتابها و نظریات ایشان بخصوص در مباحث توسعه هم اکنون در دانشگاههای کشور تدریس می‌شود. گفته می‌شود وی تاثیر عمده ای بر اندیشه و تصمیمات دکتر روحانی دارد.
دکتر سریع القلم که پس از حضور در محافل دانشگاهی، به تازگی در رسانه‌ها بروز و ظهور جدی را تجربه می‌کند در برخی اظهار نظرها چنین گفته اند:
«- حکمرانی بر پایه واقعیت است نه تخیل. بسیار روشن است که ادبیات و اولویت‌های دولت جدید متفاوت است...
- عربستان مهم‌ترین صحنه گردان بهار عربی است. هماهنگی با عربستان منافع دراز مدت فراوانی برای مردم ایران دارد...
- نخبه گرایی که مظهر عقلانیت است، بهترین روش کشورداری است و پوپولیسم همه جا، خسارت‌های جبران ناپذیری به بار آورده است...
- سیاست خارجی را از خیابان‌ها جمع کنیم. به پوپولیست‌ها بگوییم بروند کتاب بخوانند و کمتر سخن بگویند.» [1]

در شرایط حاضر شناخت اندیشه‌های این استاد دانشگاه حائز اهمیت است، چرا که اگر قرار باشد مشاوران دولت اعتدال دکتر سریع القلم و یا اساتیدی با این نوع نگرش فکری باشند و جامعه ما مبتنی بر اندیشه‌های آنان اداره شود باید بدانیم که اهداف ترسیمی این نگرش برای جامعه چیست؟ یا بطور خلاصه اینکه الگوی توسعه مشاور رئیس جمهور، ما را به کجا   می‌برد؟

لذا برای یافتن پاسخی به این سوالات کنکاشی هر چند مختصر بر کتاب " عقلانیت و آینده توسعه یافتگی ایران" نوشته دکتر محمود سریع القلم داریم که از آن می‌توان به عنوان مهمترین کتاب این استاد یاد کرد، خواهیم داشت
در این کتاب مانند بسیاری از کتاب‌های دیگری که در باب توسعه به نگارش درآمده بدون کوچکترین "ان قلت" و نقدی، ضرورت توسعه به صورت "اصل موضوعه" پذیرفته شده است و نویسنده درباره چرایی آن بحث نمی‌کند و حتی  از این هم بالاتر،  حتی در شکل و چگونگی آن – که به طور طبیعی الگوی غربی آن در ذهن متبادر می‌شود – هم کمتر بحث می‌شود.

نویسنده در این نوشته  بیشتر به دنبال " راهبردهایی" است که راه رسیدن کشور‌های جهان سوم به جهان اول را ساده‌تر کرده یا شکل الگو برداری و اقتباس از آنها را دقیق‌تر کند. نویسنده برای نیل به این مقصود شاخص هایی را برای سنجش عقب ماندگی یا توسعه یافتگی استفاده می‌کند  که نشان دهد که چقدر راه برای رسیدن به تمدن غرب به عنوان آرمانشهر توسعه فاصله باقی است.
 گویی که نویسنده گمان می‌کند  که "راه توسعه ای که در اروپا گشوده شده است، همواره باز است و همه می‌توانند به آسانی آن راه را طی کنند، غافل از اینکه تاریخ اروپای جدید در هیچ جای جهان تکرار نمی‌شود، هر چند ماهیت تجدد، هر جا که باشد، متفاوت نمی‌شود و همان تجدد غربی است که در همه جا بسط می‌یابد" [2]
دکتر سریع القلم در این کتاب با مسلم دانستن لزوم رسیدن به توسعه برای رشد و توسعه کشورها در جهان سوم دو استراتژی را تبیین می‌کند:
 1.استراتــژی بقـــاء
 2.استراتژی انطباق

وی در بخشی از کتاب به تبیین لزوم و دشواری‌های تطبیق و تلفیق هویت و ساختار دینی و ملی ما با فرآیند جهانی شده موجود – که سعی می‌کند نامی از آن نبرد – یعنی همان "لیبرال دموکراسی" می‌پردازد.
دکتر سریع القلم در بخش اعظمی از ابتدای کتاب سعی می‌کند خواننده را متقاعد نماید که باید اصول عقلی که منجر به توسعه یافتگی می‌شود را بپذیرد، ایشان این اصول را چنین بر می‌شمارند:
1.علم گرایی
2.نظم گرایی
3.اجماع نظر نخبگان
4.فردگرایی مثبت
5.هویت مستحکم
6.فرهنگ اقتصادی
7. تفکر استقرایی.

موضوع این اصول زمانی جالبتر می‌شود که نویسنده کتاب سعی می‌کند برای این اصول نسخه الگوی عملی تجویز کند. دکتر سریع القلم در صفحه 226 این کتاب طی جدولی مشخصاً نظر خود از این الگو  را بیان می‌کند؛

                                    توسعه یافتگی [3]

اصول عقلی

الگوهای عملی

علم گرایی

سکولاریسم

نظم گرایی

فردگرایی مطلق

اجماع نظر نخبگان

سودآوری نامحدود

فردگرایی مثبت

صنعتی شدن نا محدود

هویت مستحکم

دولت سالاری

فرهنگ اقتصادی

حاکمیت بخش خصوصی

تفکر استقرایی

دنیا دوستی


این جدول همانگونه که می‌بینید نیاز به توضیح و تفسیر ندارد و نسخه ای است که آقای دکتر سریع القلم برای آینده ایران تجویز می‌نماید.
گفتنی است این نسخه‌ها و راهبردها در شرایطی برای ایران تجویز می‌شود که طی سالیان متمادی رهبر فرزانه انقلاب از الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت سخن به میان آورده و فرموده اند:

"ما وقتی می‌گوییم پیشرفت، نباید توسعه‌ی به مفهوم غربی تداعی شود... ما مجموعه‌ی غربی شدن، یا توسعه یافته‌ی به اصطلاح غربی را مطلقاً قبول نمی‌کنیم. پیشرفتی که ما می‌خواهیم چیز دیگری است... اساس نگاه اسلامی به پیشرفت،‌ بر پایه‌ی این نگاه به انسان است: اسلام انسان را یک موجود دو ساحتی می‌داند؛ دارای دنیا و آخرت؛ این پایه‌ی همه‌ی مطالبی است که در باب پیشرفت باید در نظر گرفته بشود؛ شاخص عمده این است... کشور ما آن وقتی پیش رفته است که نه فقط دنیای مردم را آباد کند، بلکه آخرت مردم را هم آباد کند." [4]

معظم له همچنین الگوی اسلامی ایرانی را از مجامع دانشگاهی مطالبه کرده و فرموده اند:

"باید مغزهای متفکر استاد و دانشجوی ما بسیاری از مفاهیم حقوقی، اجتماعی و سیاسی را که شکل و قالب غربی آن‌ها در نظر بعضی مثل وحی منزل است و نمی‌شود درباره‌اش اندک تشکیکی کرد، در کارگاه‌های تحقیقاتی عظیم علوم مختلف حلاجی کنند؛ روی آن‌ها سؤال بگذارند؛ این جزمیت‌ها را بشکنند و راه‌های تازه‌ای بیابند؛ هم خودشان استفاده کنند و هم به بشریت پیشنهاد کنند. امروز کشور ما محتاج این است." [5]

لذاست که در این شرایط از دکتر سریع القلم و دوستان همفکر ایشان که در دوران انقلاب اسلامی زیست کرده و به آن بالیده اند باید پرسید آیا نمی‌دانستند که انقلاب اسلامی نه استراتژی بقاء را می‌پذیرد و نه استراتژی انطباق را، چرا که راهبرد جمهوری اسلامی پیشرفت در چهارچوب پارادایم اسلام بوده که با مد نظر قرار دادن مولفه‌های بومی به دنبال تمدن زایی شیعی است؟

با بیان این توضیحات باید منتظر ماند و دید که دکتر روحانی در میانه دو الگوی پیش رو یعنی "الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت" - که مطالبه جدی مقام عظمای امامت است - و "الگوی توسعه مدرنیستی" که تنها به بخشی از زوایای آن در این نوشته پرداخته شد و نسخه‌ی نجات بخش مشاوران و نزدیکان ایشان از جمله دکتر سریع القلم است، کدام را برگزیده و بر مدار کدام یک از این الگو ها، دولت جمهوری اسلامی را پیش خواهند برد؟
 
پی نوشتها:
[1]. مصاحبه اختصاصی دکتر سریع القلم با تابناک . ۰۵ مرداد ۱۳۹۲
[2]. دکتر رضا داوری اردکانی . ما و راه دشوار تجدد . تهران . ساقی 1384 . ص 28
[3]. دکتر محمود سریع القلم . عقلانیت و آینده توسعه یافتگی ایران . تهران . مرکز پژوهش‌های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه  1386 . ص 226
[4]. بیانات مقام معظم رهبری در دیدار استادان و دانشجویان کردستان، 27/2/1388
[5]. بیانات مقام معظم رهبری در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتی امیر کبیر، 9/12/1379


انعکاس این یادداشت در رسانه ها:
پایگاه خبری تحلیلی رجانیوز
پایگاه خبری تحلیلی ایران فردا
مسیر؛ پایگاه اتاق فکر گفتمان انقلاب اسلامی
پایگاه خبری تحلیلی بی باک نیوز

جعفر حسن خانی