سر خم می سلامت شکند اگر سبویی

نوشته های جعفر حسن خانی

سر خم می سلامت شکند اگر سبویی

نوشته های جعفر حسن خانی

ابنای زمان مظروف اند؛
که یا تهی مانند و یا لبریز از گنداب و یا لبالب می ناب.و چه خوش خواهد بود آدمی را که سبو باشد.
ملجأ عشق و لبالب می مستانه.
و چه خوش تر سرنوشتی است سبو را، که در میانه ی ساقی و خم و خمخانه؛
شکستن
آری شکستن
به فدای چشم مستش
بشکست اگر سبویی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جمهوری اسلامی» ثبت شده است

۱۷آذر

جهان معاصر ، جهان بسط و هژمونیک شدن مدرنیته است. مدرنیته با مکانیزم هایی نظیر «جهانی سازی» مترصد است تا مجموعه ارزش هایی را در قالب «ارزش های جهانی» طی فرایندی زمان بر حاکم بر مناسبات فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جهان نماید. فرایندی که طی آن قرار است خرده فرهنگ های ملل مختلف در تمدن جامعه جهانیِ مدرنیستی نئولیبرالِ دموکرات هضم شوند. البته آن بخش از داشته های فرهنگی ملل مختلف که امکان سازگاری با دنیای مدرن را دارا می باشند جواز این را خواهند داشت که این قبیل داشته های خود را حفظ نمایند. با توجه به این توضیح اگر به درستی به فرآیند تفوق و هژمونی مدرنیته بر جهان نگریسته شود می توان گونه ای از همسان سازی انسانی را در آن دید. همسان سازیی که منجر به شکل گیری انسان مدرن می شود.

دانشگاه اسلامی
 
در این میان نهاد دانشگاه در تمدن دنیای مدرن دارای جایگاه مهمی است. اساسا این نهاد در تمدن مدرن در راستای رفع نیاز ها و خواست های تمدنی آن کارکرد یافته است. البته باید دقت داشت که در اینجا منظور سازمان و فرم دانشگاه نیست بلکه دانشگاه به مثابه یک نهاد اجتماعی و یک محتوا مورد دقت قرار گرفته است.
 
اشاعه دانشگاه به مثابه نهاد تمدن مدرن و همچنین به مثابه یک بسته کامل محتوایی، به جوامع غیر غربی و استقرار این نهاد در آن جوامع را می توان در راستای همان همسان سازی انسانی جهت هژمونیک شدن مدرنیته بر جهان دانست. تدریس و ترویج علوم خود بنیاد مدرن با خواستگاه امانیستی و انسان محوری و یا به تعبیر دقیق تر، «انسان خدا انگاری» در دانشگاه های استقرار یافته در جوامع غیر غربی به مرور زمان انسان هایی را  در تراز تمدن مدرن شکل می دهد. و این انسان مدرن شده به مثابه محصول نهاد دانشگاه در بعد مکانی جامعه خود اقدام به شکل دادن سازکارها و مناسباتی می کند تا هر چه بیشتر به تمدن مدرن نزدیک شود.
 
این فرآیند در قرون 19 و 20 میلادی در جامعه ما چون دیگر جوامع غیر غربی اتفاق افتاد. اولین ایرانیانی که تمناهای مدرنیستی داشتند در فرنگ به تحصیل پرداخته و بعد به ایران بازگشته بودند در ادامه با شکل گیری دانشگاه های مدرن و حاکم شدن بسته های محتوایی آن در ساختار نظام آموزشی این انسان مدرن در خود جامعه ما پرورش یافت. انسانی که ایدئولوژی های امانیستی را با برچسب علم، درونی نموده بود. 
 
در این جا پیش از ادامه بحث لازم به ذکر است که در مواجهه ایرانیان با دنیای مدرن غرب، واکنش های متفاوتی از سوی ایشان بروز نمود که شاید بتوان این واکنش ها را در سه دسته تقسیم نمود و همچنین شاید بتوان نقطه اشتراک این سه دسته واکنش را روحیه و میل بهبود خواهی دانست که در نتیجه مقایسه جامعه خود با تمدن غرب شکل گرفته بود.
 
دسته اول بهبود خواهان به صورت کامل مقهور غرب شده و  «از فرق سر تا نوک پا غربی شدن» را برای جامعه تجویز نمودند. که می توان پروژه آنان را پروژه سکولاریسم مطلق نامید.

دسته دوم بهبود خواهانی بودند که از سویی انباشته های تمدنی و پیشین شان برای شان قدری مهم بود اما از دیگرسو آینده را تفوق علی الاطلاق مدرنیته می دانستند؛ لذا در این میان به دنبال سازگاری با تمدن غرب بودند. سخن از سازگاری دین با دنیای مدرن، دین با دموکراسی، سنت با مدرنیته را می توان در این چهار چوب تحلیل نمود. پروژه فکری این دسته را می توان به صورت رادیکال پروژه روشنفکری دینی و کمی تعدیل شده تر پروژه نواندیشی دینی دانست.

دسته سوم بهبود خواهان زمانی که با تمدن غرب مواجه شدند و آن را توانمند دیده و خود را در رخوت یافتند، رجوع دوباره به دین را تجویز نمودند تا با مداقه ای عمیق در دین و با زدودن غبار خرافه از آن تمدن اسلامی را دوباره باز آفرینی کنند. «بازگشت به اسلام» کلیدواژه محوری این جریان بود. پروژه فکری این دسته را می توان پروژه احیاگری دینی نامید.
 
با ورود علم ایدئولوژیک غرب در قالب نهاد دانشگاه مدرن به جامعه ما، انسان های مدرنی به عنوان محصول این نهاد پیدایش یافتند که دسته اول و دوم را از لحاظ نظری حمایت می نمودند و تمنای تکرار تمدن مدرن و سکولار غرب را در جامعه ما داشتند که ماحصل کارشان در خدمت پروژه سرکوب و نوسازی رضاخانی قرار گرفت. اما آنچه تحت عنوان انقلاب اسلامی به عنوان کنش جمعی جامعه ایران اتفاق افتاد محصول تلاش دسته سوم بود که به دنبال تحقق پروژه ی احیاگری دینی بودند. پروژه ای که تمنای آن تمدن زایی اسلامی بود نه تحقق تمدن مدرن لذا ساختار شکل گرفته در فردای انقلاب شکوهمند اسلامی ساختاری برای گذار به این تمدن بود.
 
جمهوری اسلامی در ادامه میل بهبود خواهی احیاگران دینی شکل گرفت تا تمدنی اسلامی را در سپهر خود جستجو کند. مراحل تحقق این تمدن اسلامی را می توان شامل : 1.انقلاب اسلامی 2.نظام اسلامی 3.دولت اسلامی 4.جامعه اسلامی 5.تمدن اسلامی دانست. در طول سی پنج سال گذشته نیز گام هایی برای تحقق آن صورت پذیرفته است. در شرایط حاضر احیاگران دینی جایگاه خود را در این مراحل در میانه دولت سازی اسلامی و تحقق جامعه اسلامی تعریف می کنند.
 
اما در این میان عناصر دو دسته دیگر بهبودخواهان به همراه نهاد دانشگاه که در آن علوم ایدئولوژیک غربی تدریس می شود و انسان مدرن را به عنوان محصول خود به جامعه تزریق می کند- انسانی که ارزش ها و خواسته هایش مدرنیستی است- بهبود خواهی را در ارزش های جهانی مدرنیته جستجو می کنند، تعریف این قشر از واژه «توسعه» تحقق ارزش های دنیای مدرن است و بهبود و پیشرفت در نزد ایشان از این منظر قابل تعرف است.
 
لذا خواسته هایی که از جمهوری اسلامی طلب می کنند، خواسته هایی در جهت تحقق ایدئولوژی های امانیستی و سکولاریستی غرب است. اما از آنجا که جمهوری اسلامی قصد تحقق این خواسته ها را هیچ گاه نداشته و علت وجودیش نیز به این خاطر نبوده است، ما بین نظام سیاسی و نیروهای وفادار به انقلاب اسلامی با نیروهای سکولار و مدرنیست تعارض به وجود می آید و مخالف خوانی ها در حوزه علوم انسانی بر علیه ارزش های انقلاب اسلامی آغاز می شود. در همین راستا در منازعات سیاسی آن دو جریان سکولار و روشنفکر که همچنان در فضای دانشگاه امکان زیست دارند اقدام به بسیج دانشجویان در قبال نظام سیاسی می کنند.
 
بخشی از اتفاقات فتنه تیر 78 و فتنه سیاه 88 را می توان در همین چهار چوب تحلیل کرد. در تایید این مدعا به سخن سعید حجاریان از عناصر فکری دخیل در فتنه 88 اشاره می شود که در تحلیل چرایی به شکل گیری فتنه 88 در متن دفاعیه خود در دادگاه بر علوم انسانی  ایدئولوژیک غربی تاکید کرده می گوید: «حجم وسیعی کتاب بعد از انقلاب ترجمه شده که بسیاری از آنها جنبه ایدئولوژیک دارند و در کنه آنها می توان رد پای مکاتب مختلف از مارکسیسم ارتدکس تا نئولیبرالیسم را مشاهده کردو این کتب (وباید اضافه کرد مجلات را) به وفور در دسترس مشتاقان است. علاوه بر این فارغ التحصیلان علوم انسانی بخصوص در دانشگاه های خارج که به عنوان اعضا هیئت علمی استخدام می شوند ، ناخوداگاه حامل آخرین دستاورد های این علوم به ایران هستند و هم اکنوان می توان مشاهده کرد که دیدگاه های پست استوراکتورالیسم، مارکسیسم، فمنیسم و انواع مکاتب غربی تحت عنوان علم ترویج می شودند.»
 
فرجام سخن
 
در شرایط امروز نهاد دانشگاه به دلیل آن محتوایی که در برخی رشته ها و سطوح علوم انسانی تحت عنوان علم اما به واقع ایدئولوژی های غربی را بسط و بدون نقد به جامعه به ویژه دانشجویان تزریق می کند عملا در جهت عکس پروژه احیاگری دینی و تمدن زایی اسلامی حرکت می کند. و این حرکت عکس گاهی اصطکاکاتی در در سطوح فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و... را ایجاد می نماید؛ لذا به نظر از جمله ضروری ترین اقدامات مورد نیاز برای حرکت در مسیر تمدن زایی اسلامی نهادینه کردن نگاه انتقادی به علوم موجود و تولید علوم با محوریت اندیشه اسلامی در دانشگاه است. علومی که بتوان در نتیجه آن نرم افزار های لازم برای تحقق دولت اسلامی، جامعه اسلامی و تمدن اسلامی را در تمام حوزه های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و... را فراهم نماید. علومی که انسان تراز تمدن اسلامی را پرورش رشد و نمو دهد نه انسانی با خواست ها و تمناهای سکولار.
 
انعکاس این یادداشت در:

جعفر حسن خانی
۰۴ارديبهشت

تحلیل محتوای ادعای هاشمی مبنی بر تقلب در انتخابات سال 1384 ؛

هاشمی رفسنجانی

یادداشت پیش رو برای پایگاه تحلیلی تبینی برهان نگاشته شده است:

«اینکه گاهی شنفته بشود که انتخابات کشور را به عدم سلامت نسبت می‌دهند (یعنی تکرار حرف دشمنان ملت ایران) این هم ناسپاسی است»[1] این بیانی بود که در روز اول فروردین در شبستان امام خمینی (ره) حرم مطهر امام رضا (ع) از سوی رهبر فرزانه‌ی انقلاب، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای (مد ظله العالی)، مطرح شد.مرجع ضمیر این سخن را می توان در سخنرانی ها و مصاحبه های چندی قبل از این بیانات یافت. 

درست در میانه‌ی اسفندماه گذشته بود که آقای هاشمی رفسنجانی، در دیدار با حزب اراده‌ی ملت، به نحو بی‌سابقه‌ای به صورت رسا، بی‌مهابا، ادعای تقلب در انتخابات ریاست‌جمهوری را مطرح کرد؛ البته این بار تقلب از دیدگاه او نه در انتخابات 1388 بلکه در دور دوم انتخابات 1384 صورت پذیرفته بود.
 
نکته‌ی قابل تأمل آن است که این سخن نه در خفا و پستو، بلکه در فضای عمومی به نحوی که از سوی رسانه‌ی شخصی ایشان نیز انتشار یافت، مطرح شد.[2] وی در جمع اعضای حزب اراده‌ی ملت، درباره‌ی دور دوم انتخابات نهم ریاست‌جمهوری، اظهار می‌دارد‌: «حتی مرحله‌ی دوم، استاندارها کار را به کلی رها کردند، اصلاً کاری نداشتند به انتخابات؛ هر چه خواستند در صندوق ریختند و هر چه خواستند خواندند.» همچنان که از فحوای این سخن بر می‌آید، هاشمی رفسنجانی برای توجیه شکست خود در انتخابات 1384 و عدم اقبال مردم به خود، وزارت کشور و استانداران اصلاح‌طلب را متهم به اهمال در مسئولیت و تقلب در انتخابات نموده است.
 
گفتنی است هاشمی رفسنجانی به یک بار گفتن این ادعای گزاف بسنده نکرد. وی این سخن را یک بار دیگر نیز تکرار می‌کند. او در مصاحبه‌ی اختصاصی با ویژه‌نامه‌ی روزنامه‌ی اعتماد وقتی ساسان آقایی، روزنامه‌نگار اصلاح‌طلب، از ایشان می‌پرسد «‌چندین بار به سال 84، به‌عنوان مقطع سرنوشت‌ساز در تاریخ ایران، اشاره کردید. همان‌گونه که شما سال 76 پای سلامت انتخابات ایستادید، انتظار نداشتید، آقای خاتمی هم پای رأی مردم بایستد؟» برای آنکه شکست انتخابات ریاست‌جمهوری نهم را توجیه کند با زیر سؤال بردن وزارت کشور اصلاحات می‌گوید: «نه تنها من بلکه همه‌ی جامعه از رئیس‌جمهور انتظار دارند که به‌عنوان مجری قانون اساسی مواظب سلامت انتخابات باشد. متأسفانه، عملکرد دولت آقای خاتمی مخصوصاً در مرحله‌ی دوم در حد انتظار نبود. استاندارها و مدیران وزارت کشور در مرحله‌ی دوم همه چیز را به امان خدا رها کرده بودند.»[3]
 
آنچه از تحلیل محتوای سخنان آقای هاشمی رفسنجانی بر می‌آید، نشان از این دارد که از نظر وی مردم در همیشه تاریخ سی‌وچند ساله‌ی انقلاب اسلامی مدافع و پشتیبان وی بوده‌اند و زمانی نبوده است که مردم از ایشان روی‌گردان باشند. جدایی از بحث درباره‌ی اینکه دال مردم در زنجیره‌ی گفتمانی هاشمی رفسنجانی چه مدلولی را اقامه می‌کند و چه معنایی را می‌دهد و کدامین بخش و رفتار جامعه را شامل می‌شود و دربر‌می‌گیرد و کدامین بخش و رفتار جامعه را نادیده می‌گیرد، ایشان این رضایت عمومی مردم از خود را به آینده هم نسبت داده است.
 
ایشان نه مانند میرحسین موسوی، که در شب انتخابات خود را برنده‌ی قطعی انتخابات دانست بلکه فراتر از آن، معتقد است که وی پیروز و برنده‌ی قطعی همه‌ی انتخاباتی است که خود در آن شرکت می‌‌کند و نتیجه‌ی غیر از آن نشانه‌ی تقلب در انتخابات است؛ حتی اگر این انتخابات را اصلاح‌طلبان و آقای محمد خاتمی برگزار کرده باشد.
 
او درباره‌ی انتخابات ریاست‌جمهوری 1392، در مصاحبه‌ی اختصاصی با ویژه‌نامه نوروزی روزنامه‌ی شرق، می‌گوید: «من تردیدی نداشتم که اگر بیایم؛ رأی دارم. البته تردید داشتم که در مراحل مختلف بگذارند همه چیز به صورت طبیعی پیش برود.»[4] این سخن بدان معناست که اگر وی توسط شورای محترم نگهبان رد صلاحیت نمی‌شد و به هر دلیلی از جمله نمود ضعف جسمی و اثبات فرتوت بودن در طول جریان چند ساعت مناظرات مورد اقبال مردم قرار نمی‌گرفت و پیروز انتخابات نمی‌شد، از نظر ایشان حتماً این به معنای تقلب در انتخابات می‌بود. احتمالاً وی نیز چون سلف خود، بدون طی راهکار قانونی و بدون ارائه‌ی اسناد قابل استناد در دادگاه، ادعای تقلب گسترده در انتخابات می‌نمود.
 
شاید بتوان همین گزاره‌ی مورد اقبال مردم بودن همیشگی هاشمی رفسنجانی در اندیشه‌ی خود ایشان و برخی از نزدیکانشان را دلیل درخواست کارگزارانی‌ها، از جمله حسین مرعشی و عطاالله مهاجرانی، در سال 1375 برای ریاست‌جمهوری مادام‌العمر ایشان دانست.
 
با توجه به این تصریحات آشکار هاشمی رفسنجانی بر زیر سؤال بردن مکانیزم انتخابات در ایران، باید از او پرسید چرا کاندیدای انتخابات در همچنین مکانیزمی می‌شود؟ البته تناقضات رفتاری هاشمی رفسنجانی به همین سؤال ختم نمی‌شود؛ از نظر وی، از آنجایی که در سال 1384 در انتخابات شکست خورده است، وزارت کشور دولت اصلاحات متهم به تقلب و اهمال در مسئولیت است و از آنجایی که فرزند معنوی‌اش پیروز انتخابات 1392 شده است، وزارت کشور دولت احمدی‌نژاد دموکراتیک‌ترین انتخابات ریاست‌جمهوری در دنیا را برگزار کرده است؛[5] وزارت کشوری که در سال 1388 متهم به تقلب 11میلیونی در انتخابات شد.
 
در همین گیرودار اظهار نظر بود که مقام معظم رهبری، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای (مد ظله العالی)، اولین نکته‌ی خود در بیاناتشان در حرم رضوی را به انتخابات و روند مردم‌سالاری دینی در جمهوری اسلامی اختصاص دادند و از آن به‌عنوان نعمت بزرگ یاد کردند و اظهار داشتند «این نعمت بزرگ را ناسپاسی نکنیم؛ همچنان که در سال 88 این نعمت الهی را عده‌ای ناسپاسی کردند. همچنین اینکه گاهی شنفته بشود که انتخابات کشور را به عدم سلامت نسبت می‌دهند (یعنی تکرار حرف دشمنان ملت ایران) این هم ناسپاسی است. مردم‌سالاری در کشور به یک جریان عادی تبدیل شده است.» حال در این شرایط باید از آقای هاشمی پرسید چرا مشروعیت روندی که خود مسئولیت‌‌هایش را در چارچوب آن به دست آورده است، زیر سؤال می‌برد؟ با این ناسپاسی او چه باید کرد؟
 
منابع:

[1] بیانات در حرم مطهر امام رضا، 1 فروردین 1393.
[2]http://www.hashemirafsanjani.ir/content/%D9%86%D8%A7%DA%AF%D9%81%D8%AA%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%87%D8%A7%D8%B4%D9%85%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%AE%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D8%AA-%DB%B8%DB%B4-0
[3]  مصاحبه‌ی هاشمی رفسنجانی با سالنامه‌ی روزنامه‌ی اعتماد، نوروز 1393، ص 21.
[4] مصاحبه‌ی هاشمی رفسنجانی با سالنامه‌ی روزنامه‌ی شرق، نوروز 1393، ص 15.
[5] هاشمی رفسنجانی، در اولین اظهار نظر خود درباره‌ی انتخابات ریاست‌جمهوری یازدهم، در جلسه‌ی مجمع تشخیص مصلحت نظام، اظهار داشت: «اگر دشمنان جمهوری اسلامی ایران ذره‌ای انصاف داشته باشند، باید بپذیرند که ایران، ‌دموکرات‌ترین انتخابات دنیا را برگزار کرد و هیچ شبهه‌ای نمی‌توانند به آن وارد کنند.»


جعفر حسن خانی