سر خم می سلامت شکند اگر سبویی

نوشته های جعفر حسن خانی

سر خم می سلامت شکند اگر سبویی

نوشته های جعفر حسن خانی

ابنای زمان مظروف اند؛
که یا تهی مانند و یا لبریز از گنداب و یا لبالب می ناب.و چه خوش خواهد بود آدمی را که سبو باشد.
ملجأ عشق و لبالب می مستانه.
و چه خوش تر سرنوشتی است سبو را، که در میانه ی ساقی و خم و خمخانه؛
شکستن
آری شکستن
به فدای چشم مستش
بشکست اگر سبویی

۱۵ مطلب با موضوع «یادداشت های سیاسی» ثبت شده است

۱۱مهر

فتنه‌ی 88 از کجا و چگونه کلید خورد؟

یاداشت پیش رو برای پایگاه تحلیلی تبینی برهان نگاشته شده است:

ریشه‌های آنچه که از آن به عنوان فتنه‌ی 88 یاد می‌شود را باید در سال‌های سکوت جریانی جست که پیش‌تر با برند اسلام ناب محمدی برای خود و اسلام آمریکایی برای جریان مخالف، شکل گرفته بود.

سال‌های 1369 تا 1376 دوره‌ای است که جریان چپ سنتی و در رأس آن مجمع روحانیون مبارز دست به یک دگردیسی عمیق و فراگیر در باورها، پندارها و اهداف خود زد. تکوین این دگردیسی در مجموعه‌هایی چون حلقه‌ی 107 نفره‌ی موسوم به «کیان» و «مرکز مطالعات استراتژیک ریاست‌جمهوری» و زیر نظر افرادی چون «موسوی خوئینی‌ها» و تحت تأثیر اندیشه‌ی اشخاصی نظیر «عبدالکریم سروش، محمد مجتهد شبستری، حسین بشیریه، سیدجواد طباطبایی و ...» صورت پذیرفت.

نیروهای چپ سنتی در این سال‌ها به دلیل ضعف تئوریک در فهم اندیشه‌ی اسلام و انقلاب اسلامی و نداشتن نگاه انقادی به علوم انسانی از غرب آمده در فرآیندی چند ساله در سکوت، استحاله شده و دست از آرمان‌های انقلاب اسلامی و حضرت امام خمینی شسته و تیمم به عقلانیت سکولاریستی و لیبرالیستی باختران کردند و این‌گونه بود که جریان اصلاحات متولد شد. جدول زیر بخشی از دگردیسی این جریان در اصول را نشان می‌دهد.

جدول مقایسه‌ی تطبیقی جریان چپ از پیدایش تا دگردیسی[1]
 
ردیف
موضوع
چپ سنتی
 
اصلاحطلبی
 
1
ولایت فقیه
- اعتقاد به ولایت مطلقهی فقیه
 
- متکی بودن مشروعیت ولایت فقیه به قانون اساسی
 
- مقید بودن اختیارات ولایت فقیه
 
- انتخابی بودن ولیفقیه در عصر غیبت
 
- ولایت انتخابی مقیدهی فقیه
 
- وکالت فقیه
 
2
صدور انقلاب
 
- تأکید بر غربستیزی و لزوم صدور انقلاب اسلامی به عنوان یک آرمان
 
- تأکید بر همزیستی و گفتوگو میان ملت‌‌‌ها و تمدنها
3
رابطه با آمریکا
 
- تأکید بر مقاومت در برابر آمریکا به عنوان دشمن اصلی
 
-معرفی آمریکا به عنوان مظهر شیطان و کانون پلیدی
 
- طرفدار برقراری مذاکره و رابطه با آمریکا
4
سیاست خارجی و نگرش به غرب
 
- غرب به عنوان کانون توطئه برضد انقلاب اسلامی
 
- حمایت از جنبشهای آزادی بخش
 
- نقد تمدن غرب به جای نفی آن
 
- لزوم تعامل و رابطه با فرهنگ غرب
5
تهاجم فرهنگی
 
- شبیخون فرهنگی
 
- تبادل فرهنگی
6
مقدسات و ارزشهای اسلامی و اخلاقی
 
- طرفداری جدّی دین حداکثری
 
- ممزوج بودن و عدم انفکاک دین از سیاست
 
- حاکم بودن ارزش‌‌‌های اخلاقی در ادارهی امور جامعه
 
 
- نگاه نسبی گرایانه و پلورالی به مقولهی دین، اخلاقی و ارزشی
 
- عرفی شدن دین
 
- ترویج شعارنوگرایی دینی
 
- تساهل و تسامح دینی
 
- امکانپذیری قرائت‌‌‌های متعدد از دین
 
7
دولت
 
- اعتقاد به دولت حداکثری و تمرکز امور به دست دولت
 
- اعتقاد به دولت حداقلی و واگذاری امور به دست غیردولتیها
8
اقتصاد
 
- طرفدار جدّی بخش دولتی و پرهیز از اقتصاد خصوصی
 
طرفدار اقتصاد بازار و مخالف با انحصارات دولتی
9
جهانی شدن
 
- انتقاد به جهانی سازی به عنوان پروژهی آمریکایی
 
- اعتقاد به جهانی شدن به عنوان فرآیندی که اجتنابناپذیر است
10
توسعه و رشد اقتصادی
 
- تأکید بر توسعهی اقتصادی درونزا
 
- تأکید بر استقلال اقتصای (خودکفایی) و نفی ادغام در بازار جهانی
 
- تأکید بر توسعهی اقتصادی برونزا
 
- اتخاذ سیاست جایگزینی واردات از طریق صنایع مونتاژ
11
عدالت اجتماعی
 
- امکانپذیری تحقق عدالت اجتماعی از راه نظام سهمیهبندی کالایی
 
- تأکید بر تقدم عدالت اجتماعی بر رشد و توسعهی اقتصادی
 
- امکانپذیری تحقق عدالت اجتماعی از راه خصوصیسازی
 
- تأکید بر توسعهی اقتصادی به عنوان پیش درآمد عدالت اجتماعی

این تغییر خط مشی در جریان چپ نشان دهنده‌ی شکل‌گیری باورهای جدیدی در این جریان بود. باورهایی که لیبرال دموکراسی را مؤمنانه می‌ستود و به آن ایمان آورده بود. حال با توجه به اینکه انقلاب اسلامی درست در نقطه‌ی مقابل لیبرال دموکراسی قرار دارد و نقطه‌ی عزیمت آن در نفی این اندیشه است، این دگردیسی اصلاح‌طلبان، آغاز راهی بود که لحظه به لحظه پیمایش آن بر زاویه‌ی این جریان با اصول انقلاب اسلامی و اندیشه‌های ناب امام راحل عظیم والاشأن می‌افزود. هرچه این زاویه با اصول و آرمان‌های انقلاب اسلامی بیشتر می‌شد، مواجهه‌ی این جریان با این اصول و آرمان‌ها جدّیت بیشتری می‌یافت. این مواجهه در این سال‌ها سیر سعودی خود را به نحوی طی نمود که در نهایت به فتنه‌ی 88 منجر گردید.

عاشورا ستیزی از گفتار تا عمل

ابتدای حرکت این جریان در سال‌های نخست دگردیسی درست زمانی که هنوز ماهیتش برای بسیاری از نخبگان و مردم مشخص نشده بود، با مواجهه‌ی فرهنگی و رسانه‌ای به مبانی فکری اسلام و انقلاب اسلامی آغاز شد. با تکیه‌ی «عطاالله مهاجرانی» بر مسند وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت اصلاحات، این مواجهه تبدیل به سیاست‌های دولتی شد که منابع مالی و اعتبارات آن از بیت‌المال مسلمین تأمین می‌گردید.

سیاست‌هایی که در تمامی ابعاد فرهنگی از بازار نشر کتاب گرفته تا سینما و تئاتر را در بر می‌گرفت. اوج این سیاست در آن سال‌ها را می‌توان در جراید و نشریات یافت. نشریاتی که با حمایت همه جانبه‌ی دولت، هجمه‌ی گسترده‌ای را به مبانی اسلام و انقلاب اسلامی آغاز کرده بودند.

جهت تنویر افکار و برای فهم بهتر این هجمه‌ها، به برخی از مطالب این روزنامه‌ها و جراید اشاره می‌شود. (پیش‌تر به دلیل درج این مطالب از ساحت مقدس اهل بیت و همچنین مخاطبین عذرخواهی می‌شود.)

- ارزش‌های دینی دائماً در تغییر هستند. اگر روزی [حضرت] فاطمه(سلام‌الله‌علیها) می‌گفت بهترین زن کسی است که نا محرم او را نبیند، امروز کسی نمی‌تواند این را بپذیرد.[2]

- سر[حضرت] حسین بن علی[(علیه‌السلام)] را نزد عبیدالله و سر عبیدالله را نزد مختار [و] سر مختار را نزد مصعب و سر مصعب به پیش عبدالملک نهاده شد... خشونت فرزند خشونت است و درخت خشونت میوه‌ای جز خشونت به بار نمی‌آورد. هیچ کس حق ندارد، به صرف اینکه خود را حق و دیگران را باطل بداند، دست به خشونت بزند.[3]

- مظاهر دینی نماد عقب افتادگی است. [4]

- اعتقاد به عصمت، ادعایی معیوب و مخدوش است. [5]

- عقیده به فطری بودن دین، منشأ خشونت است. [6]

- ولایت پیامبر بعد از او به کسی منتقل نشده است. [7]

- جامعه‌ی ولایی، انحصار توتالیتر و ضدمردمی. [8]

- نظریه‌ی عینیت سیاست و دیانت، زاییده‌ی افکار عامیانه و قدیمی است. [9]

- امام خمینی و شهید نواب صفوی خشونت‌گرا و کسروی و حکیمی‌زاده اصلاح‌طلب بوده‌اند. [10]

- جمهوری اسلامی حکومت لمپنیسم و فشار است. [11]

- اباحه‌گری جزو لاینفک جامعه‌ی مدنی است و اگر می‌خواهید در تشکیل جامعه‌ی مدنی سهیم باشید، موسیقی بیاموزید، سازتان را نه در خلوت انس، بلکه بر سر کوچه‌ها بنوازید. [12]

- و ...

اتخاذ این سیاست‌ها و هجمه‌های رسانه‌ای به آرمان‌های امام و انقلاب ضمن آنکه منجر به لطمه خوردن باورهای مردم در برخی اقشار شد، هر عقل سلیم را به این نتیجه رهنمون می‌سازد که تمامی این هجمه‌ها را می‌توان مقدمه‌ای دانست به همه‌ی آنچه که در فتنه‌ی 88 اتفاق افتاد.

به هر روی آنان که در آن روزگار با حقد و غضب برضد آرمان‌ها و ارزش‌های اسلامی قلم فرسایی می‌کردند، همان‌هایی بودند که با هدایت، حمایت و نظارت در فتنه‌ی 88 و عاشورای 88 ، نقش آفرینی نمودند.

داستان غم‌انگیز مطبوعات

با پیمایش اصلاح‌طلبان بر مسیر اندیشه‌ی لیبرالیستی و سکولاریستی، هر روز زاویه‌ی این جریان با انقلاب اسلامی بیش از پیش می‌گردید؛ از این رو هجمه‌ی این جریان معطوف به حوزه‌ی فرهنگ و اصول اعتقادات نماند.

با گسترش روزنامه‌های زنجیره‌ای، این رویه به حوزه‌های سیاسی نیز وارد شد. یک روز حمله به شورای نگهبان و نظارت استصوابی در دستور کار بود، روز دیگر حمله به قوه‌ی قضاییه و وزارت اطلاعات، سپس سپاه، بسیج و نیروی انتظامی؛ روزی دیگر ترور شخصیت افراد سیاسی و علمی حوزه و دانشگاه، این داستان غم‌انگیز آن روزهای کشور بود که با طرح اصلاح قانون مطبوعات از سوی مجلس ششم غم‌انگیزتر هم گردید.

طرحی که با حذف بند 12 قانون مطبوعات که در آن انتشار مطالب برضد قانون اساسی ممنوع دانسته شده بود؛ فضا را برای تعرض به قانون اساسی فراهم می‌آورد. این طرح با حکم حکومتی مقام معظم رهبری مواجهه شد که مانع تعرض این جریان به قانون اساسی می‌گردید؛ البته اصلاح‌طلبانی که در آن روزگار به دنبال راهی برای تعرض به قانون اساسی بودند با حکم حکومتی ولی فقیه هم به شایستگی برخورد نکردند. تمامی این رفتارها گام‌های ابتدایی بود برای تعرض بزرگ به قانون اساسی و شخص ولی‌فقیه در فتنه‌ی 88.

مدعیان گفت‌وگو و تئوریزه کردن آشوب‌طلبی

آنچه که در جریان فتنه پس از انتخابات تحت عنوان اغتشاشات و آشوب خیابانی انتخابات شاهد بودیم، تولید آشوب‌های خیابانی در گذشته‌ی این جریان، مسبوق به سابقه بوده است.

ماجرای 18 تیر 78 که در نتیجه‌ی التهاب آفرینی موسوی خوئینی‌ها در روزنامه‌ی «سلام» شکل گرفته و توسط «عبدالله نوری» (وزیر کشور) و «مصطفی تاج‌زاده» (معاون وزیر کشور) مدیریت می‌شد، از جمله‌ی این سوابق است که می‌توان آن را مدل کوچک و آزمایشی فتنه‌ی 88 دانست.

ریشه‌های این اغتشاش‌طلبی اصلاح‌طلبان یا به زبان بهتر آنچه که این جریان را از «پارلمانتاریسم» به «نافرمانی مدنی» و از «صندوق رأی گیری» به «شورش خیابانی» رساند را باید در تحلیل تئوریسین‌های این جریان از انقلاب اسلامی دانست. تحلیلی که این جریان در دوران فطرت و مطالعاتی خود، به آن مؤمن شده بودند.

«سعید حجاریان» در این باره معتقد است: «انقلاب اسلامی نتیجه‌ی حاصل تجمع اقلیت‌های درگیر و اکثریت بی‌تفاوت بوه است.» [13] براساس چنین تحلیل‌هایی حجاریان معتقد است: «وقتی اکثریت کنونی جامعه بی‌تفاوت‌اند، چرا اقلیت‌های معترض کنونی نتوانند انقلابی شهری و یا حداقل کودتایی در شهرهای بزرگ ترتیب داده و نظم موجود را همچون انقلاب قبلی برافکنند؟»

بر اساس همین تحلیل بود که «محمدرضا تاجیک» مشاور امنیتی «میرحسین موسوی» تحت عنوان «قیام شرایط» یا «شورش موقعیت» در شرایط فتنه به این موضوع اشاره می‌کند که: «حالا وقت تبدیل خیابان به پارلمان مردم» و «شورش زمانه» ذیل «شورشی رنگین کمانی» است. شورشی که در واقع هم از جنس جنبش‌های مبتنی بر نافرمانی مدنی است و هم از نوع جنبش‌های اکسپرسیونیستی. [14]

مبتنی بر همین تحلیل بود که میرحسین موسوی در آستانه‌ی انتخابات در مصاحبه با مجله‌ی «تایمز» اظهار داشت: «تجمعات خیابانی چشم‌گیر هفته‌های گذشته احتمالاً ماهیت ساختار قدرت را به نحوی بنیادین دگرگون خواهد ساخت و در واقع این اتفاق با فشار بر رهبر نسبت به پذیرش بیشتر افکار عمومی رخ خواهد داد... تغییر از مدتی قبل آغاز شده است. تنها بخشی از آن به پیروزی در انتخابات مربوط می‌شود و بخش‌های دیگر ادامه خواهند یافت و هیچ عقب‌گردی در کار نخواهد بود.» [15]

البته این تحلیل روشنفکرمآبانه که مهم‌ترین خصلت آن انتزاع محض و دور بودن از بطن واقعیت‌های اجتماعی ایران بود. برای اصلاح‌طلبان بسیار گران تمام شد. چرا که مردم انقلابی ایران هم در جریان انقلاب اسلامی هم در جریان 23 تیر 1378 و هم در حماسه‌ی عظیم 9 دی ثابت کردند که نسبت به آرمان‌های امام و مقام معظم رهبری، اکثریت انقلابی و فعال هستند، نه بی‌تفاوت.

از سروش تا گوگوش

یکی دیگر از اقدام‌هایی که در دامن زدن به فتنه مؤثر بود، اعتقاد نداشتن اصلاح‌طلبان به اصل تولی و تبری بود. این اصل هم‌زاد جریان اصلاحات است. اصلاح‌طلبان ابتدا برای آنکه دایره‌ی گسترده‌ای از افراد را شامل شوند. هیچ تعریف دقیقی از اصلاحات ارائه ندادند.

این بلاتکلیفی و تعلیق خود خواسته تا آنجا پیش رفت که محمدرضا تاجیک از نظریه‌پردازان اصلاح‌طلب در این باره اظهار داشت: «اگر یک نفر آدم یک تعریف از اصلاحات داد که دو نفر اصلاح‌طلب پیرامونش اجماع کردند. من همه چیز را قبول دارم. ما در تعریف اصلاحات شش سال ماندیم.» [16] در همین راستا با کم‌رنگ شدن اقبال عمومی مردم از جریان اصلاحات، این جریان برای جبران کمبود عقبه‌ی اجتماعی، اقدام به کم‌رنگ کردن خطوط خود با عناصر تابلودار و ضدانقلاب نمود. اشتراک‌های مبنایی اصلاح‌طلبان با این عناصر در تسریع این روند نیز مؤثر بود.

نمود آشکار این پیوند مربوط می‌شود به دوران حاکمیت اصلاحات و ماجرای «کنفرانس برلین»؛ مدیران بنیاد «هانریش بل» که متولیان این کنفرانس بودند، هدف برگزاری این کنفرانس را «ایجاد پلی بین اندیشمندان منتقد و اصلاح‌گرایان داخل کشور با فعالان سیاسی و گروه‌های مخالف خارج کشور» مطرح داشتند. [17]

هدفی که از سوی اصلاح‌طلبان (نماینده‌ی مجلس، روزنامه‌نگار، نظریه‌پرداز) به احسن برخوردها اجابت شد و این آغازی بود برای ایفای نقش «مکمل پازل‌های دشمن» در طول سال‌های اخیر که اوج آن در فتنه‌ی 88 نمود عینی و عملی یافت. فتنه‌ای که در راستای عملیاتی کردن طرح دشمن جبهه‌ای از گوگوش تا سروش را در برابر نظام اسلامی شکل داده بود.

یورش به میثاق ملی ایرانیان (قانون اساسی)

یکی از دلایل و ریشه‌های اصلی فتنه‌ی 88 را باید در زیاده‌خواهی‌ها و خواست‌های فرا قانونی و یا حتی قانون شکنانه‌ی جریان موسوم به اصلاحات دانست. جریانی که در ابتدای کار به نام قانون‌گرایی و برای اعتلای جمهوری اسلامی وارد فضای سیاسی و انتخاباتی کشور شد.

در تأیید بر این ادعا مصطفی تاج‌زاده اظهار می‌دارد: «خاتمی پس از در میان گذاشتن دیدگاه خود با رهبری نظام با شعار حاکمیت قانون و توسعه‌ی همه جانبه، متوازن و پایدار و برای مقابله با کژی‌ها و کاستی‌ها و اعتلای جمهوری اسلامی به صحنه‌ی رقابت‌های انتخاباتی ریاست‌جمهوری وارد شد.» [18]

اما این داعیه‌ی قانون‌مداری دیری نپایید و دولت خاتمی با ارائه‌ی «لوایح دوقلو» خواستار اختیارات فراتر از قانون اساسی برای رئیس‌جمهور شد. لوایحی که ضمن نقض تفکیک قوا، اختیارات فراگیری را برای رئیس‌جمهور متصور می‌گردید.

این نقض آشکار قانون اساسی با شدت بسیاری از سوی مدعیان قانون‌مداری پیگیری می‌شد تا جایی که این جریان تهدید کرد که در صورت تأیید نشدن این لوایح از سوی شورای نگهبان از حاکمیت خارج خواهد شد.[19] اما شورای نگهبان در برابر این زیاده‌خواهی ایستاد و این آغازی بود برای زیر سؤال بردن بیش از پیش این نهاد حاکمیتی. اوج این هجمه‌ها تلاش برای نقض نظارت استصوابی شورای نگهبان بود. چرا که شورای نگهبان چون سد سدیدی مانع عبور کژی‌ها و انحراف‌ها از تنگه‌ی احد نظام اسلامی می‌شد.

تحصن مجلس ششم در مخالفت با نظارت استصوابی روی پر رنگ‌تر این قانون ستیزی اصلاح‌طلبان بود که با شاهکار مخالفت با برگزاری انتخابات در موعد مقرر به اوج خود رسید.

این موارد در کنار قرائن فراوان دیگری که در این وجیزه مجال پرداخت به آن‌ها نبود، نشان دهنده‌ی شکل‌گیری و تکوین رویکرد قانون ستیزانه‌ی جریان اصلاحات به شمار می‌آید. در امتداد رویه‌ی حاکم در این سال‌ها بود که اصلاح‌طلبان پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم با تمکین نکردن به قانون اساسی به عنوان میثاق ملی و همچنین جمهوریت نظام؛ عملاً در گسترده‌ترین سطح ممکن به آن یورش بردند. 

پی‌نوشت‌ها:


[1]. جریان‌شناسی سیاسی در ایران، علی دارابی، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه‌ی اسلامی، 1388

[2]. عبدالکریم سروش، ماهنامه‌ی زنان، دی 1378، شماره‌ی 59

[3]. اکبر گنجی، خون به خون شستن محال آمد، محال، صبح امروز، 24 فروردین 1378

[4]. ماهنامه‌ی جامعه‌ی سالم، شماره‌ی 39

[5]. نشریه‌ی توانا،22شهریور1377

[6]. روزنامه‌ی ایران، مهر1377

[7]. ماهنامه‌ی کیان، بهمن1377

[8]. روزنامه‌ی همشهری.19شهریور1377

[9]. هفته نامه‌ی آبان.21شهریور1377

[10]. روزنامه‌ی نشاط، اسفند1377

[11]. هفته نامه‌ی آبان، 28شهریور1377

[12]. نگاه نو، بهار1377

[13]. روزنامه‌ی جوان، تحلیل جزوه‌ی نگاشته شده توسط محمدرضا تاجیک، مورخ 13 دی ماه 88،

[14]. همان

[15]. تایمز (جوکلین و ناهید صیام دوست، ترجمه‌ی فضل‌الله توکلی، منتشر شده در 12 ژوئن 2009 - 22 خرداد 1388) . همچنین «شنبه پس از انتخابات» محمد سعید کاوه، مرکز اسناد انقلاب اسلامی

[16]. محمدرضا تاجیک، روزنامه‌ی آفتاب یزد، 2 شهریور 1382، ص7

[17]. چهل تدبیر، مروری بر مقاطع بحرانی تاریخ جمهوری اسلامی، علی الفت‌پور. انتشارات پرستا، 1389

[18]. مصطفی تاج‌زاده، مجله‌ی آفتاب، شماره‌ی 22، دی و بهمن 1381 ، ص 14

[19]. عباس عبدی، آفتاب یزد، 25 شهریور 1381

انعکاس این یادداشت در:

پایگاه تحلیلی تبینی برهان

پایگاه خبری تحلیلی جهان نیوز

پایگاه پریمان دانشجویی


جعفر حسن خانی
۱۱مهر

خوانش راهبرد های بازگشت و سناریو های انتخاباتی اصلاح طلبان

یاداشت پیش رو مقاله ایی است که برای پایگاه تحلیلی تبینی برهان نگاشته شده است:

زمان به سرعت سپری می‌شود و کمتر از یک سال به انتخابات ریاست جمهوری یازدهم باقی است. اصلاح‌طلبان پس از شکست در انتخابات ریاست جمهوری دهم و تحریم انتخابات مجلس نهم، امروز به این نتیجه رسیده‌اند که راهی جز بازگشت به نظام و قانون اساسی برایشان نمانده است.

اینکه آنان راهی جز بازگشت به نظام ندارند، مسئله‌ای ‌است که حتی افراطی‌ترین طیف‌های این جریان با عناوین مختلف بدان اذعان دارند. البته طیف خارج‌نشین را باید از این امر مستثنی دانست، چرا که در فضای سیاسی و اجتماعی کشور زیست نمی‌کنند و فهم واقع‌بینانه‌ای نسبت به افکار عمومی داخل ندارند.

اصل آمدن یا نیامدن در مباحث این روزهای اصلاح‌طلبان داخل‌نشین محلی از اعراب ندارند، این جریان خوب می‌دانند تحریم انتخابات و دوری از نظام به معنای حرکت در پرتگاه تاریخی‌ای است که ملی – مذهبی‌ها و نهضت آزادی در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال 64ه.ش. در آن فرو غلطیدند.[1]

اما بازگشت، مستلزم نکاتی از جمله اعتراف به اقدام‌های ساختارشکنانه و عذرخواهی از نظام می باشد. این در حالی است که اصلاح‌طلبان با راهبرد «ورود به انتخابات ریاست جمهوری با کمترین هزینه‌ی ممکن» به‌دنبال راهی هستند که  از مردم و نظام عذرخواهی نکرد و از آن عبور نمایند.

راهبردهای اصلاح‌طلبان برای عدم عذرخواهی و نپرداخت هزینه بازگشت

در ادامه، ضمن تبیین و خوانش استراتژهای اصلاح‌طلبان به منظور عدم عذرخواهی، سناریو‌های انتخاباتی این جریان نیز مورد کنکاش قرار می‌گیرد:

1. اولین استراتژی با رأی خاتمی (در منطقه‌ای دور افتاده و به دور از رسانه‌ها) کلید خورد و سعی شد به گونه‌ای القا شود که خاتمی گام بزرگی را برای بازگشت برداشته و حالا نوبت نظام است که حُسن برخورد از خود نشان دهد.

در همین راستا «عباس عبدی» با نگارش چند یادداشت در تعمیق این تلقی تلاش نمود. وی در مصاحبه با «مشرق» اظهار داشت: «در انتخابات 12 اسفند 90، شرکت در انتخابات اهمیت چند برابری داشت زیرا این انتخابات نقطه‌ی عطفی بود که یا باید به روند گذشته مهر تأیید زده می‌شد یا اینکه باید مسیر دیگری انتخاب می‌شد. بنابراین رأی دادن خاتمی فقط در این چارچوب قابل فهم و تحلیل است.»[2]

همچنین «خباز» از نمایندگان مجلس هشتم در مصاحبه با «مهر» گفت: «حضور خاتمی در انتخابات باب جدیدی را در جریان اصلاحات برای بازگشت به صحنه‌ی سیاست بازکرد؛ بنابراین اگر نظام کمک کند یک بازی و رقابت جدّی در جامعه برای انتخابات ریاست جمهوری شکل خواهد گرفت.»[3]

البته تمامی افرادی که در این راستا اظهاراتی داشتند، هیچ‌گاه پاسخ ندادند که چرا در طول مدتی که فعالیت‌های ساختارشکنانه صورت می‌گرفت، این گام بزرگ برداشته نشد و بازگشتی اتفاق نیفتاد و حالا که تیری در تیردان اصلاحات باقی نمانده، آقای خاتمی ساز بازگشت را کوک می‌کند و صد البته شرکت در انتخابات بیش از آنکه حق باشد، تکلیف است و از آن نمی‌توان به عنوان گام سازنده یاد کرد.

2. یکی دیگر از راهبردهای اصلاح‌طلبان برای گریز از عذرخواهی و پیاده‌سازی بازگشت قهرمانانه و طلب‌کارانه، القای شکاف بین نظام و مردم است. ملتهب نشان دادن فضای جامعه و بزرگ‌نمایی خطر مخالفان و براندازی نظام، اقدامی در همین جهت می‌باشد.

در تبیین بهتر این راهبرد به جملاتی از مصاحبه‌ی «محمدعلی نجفی» با مهرنامه اشاره می‌شود، این جملات به قدری واضح است که نیازی به تبیین این راهبرد ندارد: «آنچه ما قبل از دوم خرداد و نیز مقطع انتخابات پنجم زیر پوست جامعه احساس می‌کردیم؛ الان با شدت بیشتری وجود دارد. منتها تفاوت اینجاست که الان بخشی از مطالبات اجتماعی دارد به سمت خروج از نظام جهت‌گیری می‌کند... خودمان را باید برای تحولات و مطالبات پیش‌بینی نشده آماده کنیم. چراکه اگر فضا باز شود، من مطمئن نیستم که خواست غالب حرکت اصلاحی به معنایی که تا کنون می‌شناختیم باشد. البته، این جای نگرانی دارد و آن را به عنوان هشدار به کسانی که قدرت دارند، عرض می‌کنم که خیلی به دو سال اخیر خود نگاه نکند. هنوز مسائل خیلی پیچیده‌تری وجود دارد که ما فکر می‌کنیم الان می‌توان آن را تعدیل کرد.»[4]

در همین راستا به جمله‌ی «اعلمی» نماینده‌ی مجلس ششم باید اشاره کرد که در مصاحبه با «فارس» گفته بود: «در واقع حضور شخصیت‌هایی مانند عبدالله نوری در آرامگاه کنونی سیاست در داخل کشور تا حدودی می‌تواند سبب کند شدن شمشیرهای تیز اشخاصی شود که انقلاب را تنها چاره‌ی نجات کشور می‌دانند و به کمتر از براندازی و تغییر بنیادی ساختارها نمی‌دهند.»[5]

3. یکی دیگر از راهبردهای این جریان برای عبور از عذرخواهی، تمسک به کاندیدای هم مسلکی است که ضمن اصلاح‌طلبی، رفتار ساختارشکنانه‌ای هم در طول این سه سال از خود بروز نداده باشد تا افکار عمومی حساسیت کمتری نسبت به کاندیدای یاد شده از خود نشان دهند و با پذیرش فرد یاد شده ساختارشکنان دیروز در ذیل آن کاندیدا حیات سیاسی را برای خود تعریف کنند و از مانع بزرگ عذرخواهی و اعلام موضع نسبت به گذشته عبور کنند.

البته پر واضح و مبرهن است که تمامی کاندیداهای انتخابات سال آینده برای آنکه مورد پذیرش نظام و افکار عمومی قرار بگیرند، مواضع خود را نسبت به افراد و عملکردها به صورت مصداقی و عینی باید اعلام نمایند و مطمئناً صرف کلی‌گویی کافی نخواهد بود.

4. راهبرد چهارم، تبیین این جمله‌ی «حسین بشیریه» است: «از نظر توانایی و امکان بسیج سیاسی معمولاً جذابیت گروه‌های خارج از دستگاه قدرت برای توده‌ها بیشتر از خود حکومت است، به ویژه اینکه گروه‌های معارض می‌توانند همه گونه وعده و وعید به توده‌های بسیج شده بدهند، بدون آنکه کسی از آن‌ها انتظار داشته باشد که در همان زمان به وعده‌های خود وفا کنند.»[6]

در توضیح اینکه با وجود تورم موجود، نارضایتی‌های اقتصادیی در بین مردم دیده می‌شود. اصلاح‌طلبان با نقد وضع موجود که در بسیاری مواقع جنبه‌ی سیاه‌نمایی به خود می‌گیرد، سعی می‌‌کنند با وعده و وعید بدون آنکه کسی از آ‌ن‌ها انتظار داشته باشد در همان زمان به وعده‌ های خود وفا کنند، یک چهره‌ی ناجی از خود جلوه دهند تا ضمن گریز از پوزش‌طلبی از گذشته‌ی خود، به دنبال آن باشند تا شاید مردم را جذب خود نمایند.

برای شکست این راهبرد ضمن آنکه مسئولین باید با مدیریت صحیح و نظارت کافی جلوی این تورم را گرفته و از آن بکاهند، لازم است برای مردم، دوران حاکمیت این جریان در ابعاد اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بازخوانی شود. البته نباید از دیده‌ها پنهان داشت که این راهبرد اصلاح‌طلبان از یک سو موجب بالا رفتن انتظارات اجتماعی می‌شود و از سوی دیگر، موجب کوچک نشان دادن دستاوردها و در نتیجه در جامعه موجب بروز و افزایش شکاف انتظاری می‌گردد که این امر بسیار خطرناک است.

پیش از پایان این بخش لازم به ذکر است عذرخواهی برای بازگشت کافی نیست. چرا که یکی از الزامات اساسی برای حضور دوباره در فضای سیاسی، ارائه‌ی تعریف دقیق از «اصلاح‌طلبی» و «اصلاحات» است. برخلاف جریان اصول‌گرا، اصلاح‌طلبان برای آنکه فراگیر شده و افراد بیشتری را شامل شوند و هر کسی از ظن خود یار او شود، هیچ تعریف مشخصی از خود ارائه ننمودند. با توجه به وقایعی که پس از انتخابات ریاست جمهوری به وقوع پیوست. یکی از انتظارات جدّی برای حضور دوباره‌ی اصلاح‌طلبان در انتخابات، ارائه‌ی تعریف مشخص از اصلاحات است. تعریفی که مرزبندی‌های مشخصی داشته باشد. البته پر واضح است که در پس این سال‌ها جریان اصلاحات مواجه است با افرادی که با اهداف و سلایق نا‌متجانس که تفاوت آن‌ها از سمک تا ثریا است.

در نتیجه درخواست ارائه‌ی تعریف از این جریان به معنای سر باز کردن دوباره‌ی اختلاف‌ها است. اصلاحات بیش از آنکه بر اثبات‌ها شکل گرفته باشد مجموعه‌ای از نفی‌ها می‌باشد و افکار عمومی مردم می‌دانند و در گذشته خوب تجربه کرده‌اند که مجموعه‌ی بدون تعریف اگر به قدرت برسد اختلاف‌ها در نبود اشتراک‌های فراگیر آن‌چنان عمق پیدا می‌کند که دولت هر 9 روز دچار یک بحران خواهد بود.

سناریوهای انتخاباتی اصلاح‌طلبان

پیش از هر چیز باید مد نظر قرار داد که اگر امروز شاهد تغییر در برخی رفتار در بخشی از جریان موسوم به اصلاح‌طلبی هستیم، به معنای تغییر مشی سابق این جریان که منجر به فتنه شد، نیست. دلیل این تغییر رفتار اندک، بدان جهت است که این جریان تمامی راه‌های ممکن را طی نموده و بعد از آنکه به بن‌بست رسیده، آهنگ بازگشت به نظام اسلامی را می‌زند.

ضمن تأکید بر مطالبی که پیش‌تر بدان اشاره شد، به عنوان شاهد مثال به ورود زودهنگام و رسانه‌ای اصلاح‌طلبان به موضوع انتخابات ریاست جمهوری می‌پردازیم.اتفاقی که در انتخابات سال 88 نیز شاهد آن بودیم.

 از منظر منافع ملی این جریان بدون توجه به اثرات سوء انتخاباتی‌کردن زودهنگام فضای کشور در حوزه‌های اقتصادی، مدیریتی و اجتماعی و بدون توجه به تأکیدهای چندین و چند باره‌ی مقام معظم رهبری در انتخابات گذشته مبنی بر انتخاباتی نکردن زود هنگام فضای کشور، همچون گذشته همچنان بر طینت خود می‌تنند.

حال به برخی از سناریوهای احتمالی اصلاح‌طلبان پرداخته می‌شود:

1. یکی از سناریوهای پیش روی اصلاح‌طلبان، حمایت از اجماع افراد موسوم به معتدلین دو جریان اصول‌گرا و اصلاح‌طلب است که در قالب طرح‌های وحدت ملی، تفاهم ملی و اجماع ملی مطرح می‌شود. طرحی که به نحوی مدل جبهه‌ی «صدای ملت» را در قالب وسیع ‌تر تداعی می‌کند.

در این سناریو اصلاح‌طلبان با حمایت از کاندیدایی اصول‌گرا انتظار دارند کاندیدای مورد نظر در صورت پیروزی بخشی از بدنه‌ی مدیریتی کشور را بدان‌ها بسپارد و این به معنای بازگشت به بدنه‌ی نظام و تلاش دوباره جهت سازمان‌دهی تشکیلاتی برای انتخابات‌های بعدی جهت بازگشت به رأس امور اجرایی است. اشکال این سناریور بسیار زمان بر بودن آن است. یعنی اصلاح‌طلبان باید 8 سال دیگر صبر کنند تا شاید و نه حتماً توسط مردم به مدیریت کلان کشور بازگردند، این یعنی 16 سال فراموشی و دوری از قدرت.

این سخن «زیباکلام» که: «در بلند مدت اتفاقاً رئیس‌جمهوری مثل قالیباف خیلی بیشتر می‌تواند در جهت توسعه‌ی سیاسی، آزادی مطبوعات، آزادی اجتماعات، انتخابات آزاد، حاکمیت قانون و سایر خواسته‌های جامعه گام بردارد تا خود اصلاح‌طلبان در قدرت»[7] را می‌توان در همین چارچوب تحلیل کرد. البته یک نگاه حداکثری هم به سناریو وجود دارد، یعنی همین مکانیزم با کاندیداتوری یک اصلاح‌طلب.

2. سناریوی دوم توسط بخش تندروی اصلاح‌طلبان دنبال می‌شود و آن حضور یک عنصر تندرو و اجماع فراگیر اصلاح‌طلبان بر کاندیداتوری اوست. بهترین گزینه برای این نقش عبد‌الله نوری است. فردی که در دادگاه روزنامه خرداد به دفاع جانانه از نهضت آزادی، تشکیک در نامه‌ی امام خمینی(رحمت‌الله‌علیه) در خصوص عدم مشروعیت این نهضت، حمایت قاطع از منتظری و تشکیک در نامه‌ی 6 فروردین 1368 امام(رحمت‌الله‌علیه) پرداخت و ضمن دست کشیدن از آرمان فلسطین از رژیم اشغالگر قدس نیز حمایت کرده است.[8]

در همین راستا وی به تازگی با فراخوان نیروهای اصلاح‌طلب در قاموس رهبر جریان اصلاحات، سناریوی کاندیداتوری خود را کلید زده است. اما اجماع فراگیر آن هم روی گزینه‌ی تندرو ممکن نیست. این را می‌توان از عدم حضور اعضای حزب کارگزاران سازندگی در فراخوان عبدالله نوری برای جبهه‌ی فراگیر اصلاحات حدس زد.

خاتمی نیز مخالف حضور عبدالله نوری در قاموس رهبری جریان اصلاحات است چرا که این جایگاه را از آن خود می‌داند. البته با مد نظر قرار دادن سوابق سوء عبدالله نوری و اظهارنظرهای اخیرش در جمع گروهی از فعالان سیاسی در استان فارس و حمایت از جریان فتنه به طور حتم حائز حداقل‌های لازم برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری نخواهد بود.

با توجه به جمله‌ی اعلمی نماینده‌ی مجلس ششم مبنی بر اینکه: «هرگاه اصلاح‌طلبان امثال عبدالله نوری را نامزد پست ریاست جمهوری کنند در این صورت مصمم به عدم حضور در انتخابات هستند.»[9] می‌توان دریافت که در صورت تحقق این سناریو از سوی اکثریت اصلاح‌طلبان، پایانی چون نهضت آزادی در انتظار آن‌ها خواهد بود و نبود عقبه‌ی اجتماعی شخص عبدالله نوری بر سرعت این روند خواهد افزود.

3. سناریوی سوم که در دستور کار اصلاح‌طلبان قرار دارد، حمایت از یک اصلاح‌طلب میانه‌رو است که پرونده‌ی سفیدی در جریان فتنه داشته باشد و از سوی نظام و مردم مورد پذیرش قرار بگیرد تا بتواند جریان اصلاحات را تجدید نماید. در قالب این سناریو «مجمع روحانیون» از «کمال خرازی» وزیر امور خارجه‌ی دولت خاتمی حمایت می‌کند و همچنین «محمد‌رضا عارف» معاون اول خاتمی در دوران ریاست جمهوری نیز مستقلاً به دنبال کاندیداتوری است، این در حالی است که کارگزارانی‌ها «محمدعلی نجفی» و یا «اسحاق جهانگیری» را مد نظر دارند.

در قالب همین سناریو نیز می‌توان «حسن روحانی» دبیر شورای عالی امنیت ملی دولت خاتمی را هم گزینه‌ی جدّی دانست. از نقاط ضعف این سناریو عدم توانمندی قریب به اتفاق این افراد در ایجاد اجماع در بین اصلاح‌طلبان بر روی کاندیداتوری خود می‌باشند. همچنین نداشتن عقبه‌ی اجتماعی جدّی نیز از دیگر نقاط ضعف این کاندیداها می‌باشد.

4. این باور وجود دارد که سناریوی اصلی اصلاح‌طلبان کاندیداتوری فردی با قابلیت جذب اجتماعی به نسبت بالاتری از دیگر اصلاح‌طلبان است که در گذشته اجماع نسبی بر روی آن صورت گرفته و در زمان مقتضی با فرمول خاصی وارد صحنه خواهد شد. دلیل نپرداختن به وی در شرایط کنونی، دور نگه داشتن تیغ تند نقد رسانه از این فرد است.

این چهار سناریو را می‌توان اصلی‌ترین سناریوهایی دانست که در دستور کار اصلاح‌طلبان قرار دارد، افزون بر آن باید توجه داشت در تمامی این سناریو‌ها دو راهبرد مشترک وجود دارد:

1. بزرگ‌نمایی رسانه‌ای و دامن‌زدن به اختلاف‌ها و تعمیق شکاف در اصول‌گرایی به دو دلیل:

دلیل اول؛ یارگیری از جریان اصول‌گرایی برای دست یافتن به چهره‌ای موجه.

دلیل دوم؛ افزودن بر تعدد کاندیداهای اصول‌گرا برای تقسیم سبد رأی اصول‌گرایان.

2. تلاش در جهت کوچک جلوه دادن دستاورد‌های 8 ساله‌ی اصول‌گرایان و بزرگ نشان دادن نقطه ضعف‌ها در راستای ناکارآمد نشان دادن جریان اصول‌گرایی.

در پایان به عنوان حسن ختام لازم به ذکر است که با هم‌زمانی برگزاری انتخابات ریاست جمهوری با انتخابات شوراها، نباید غافل بود که اصلاح‌طلبان برای انتخابات شورای شهر نیز برنامه دارند. برخی از اعضای این جریان بر این باورند که می‌توانند مدل اصول‌گرایی را در تصاحب قدرت تکرار کنند؛ یعنی حرکت از تصاحب شورای شهر به سمت تصاحب مجلس و در انتها تصاحب ریاست جمهوری. از این رو جریان اصلاحات نگاه بسیار ویژه‌ای به انتخابات شوراهای شهر دارد.[10]

با این تفاوت که در نتیجه‌ی تجربه‌ای که از انتخابات مجلس نهم شورای اسلامی کسب نموده‌اند، سعی خواهند کرد کاندیداهای مورد نظرشان در انتخابات شورای شهر را با تابلوی مستقل وارد صحنه کنند. چرا که خوب می‌دانند تابلوی اصلاح‌طلبی رأی آور نیست، از این رو بهتر این خواهد بود که هزینه‌ی عدم رأی آوری به پای اصلاح‌طلبان نوشته نشود.

پی‌نوشت‌ها:

[1]. برای اطلاع بیشتر رجوع شود به یادداشت «مروری بر رد صلاحیت مهدی بازرگان در انتخابات چهارم ریاست جمهوری»، روزنامه‌ی ایران، شماره‌ی 4580 به تاریخ 27/5/89، صفحه‌ی 14 (یادمان)

[2]. مصاحبه‌ی عباس عبدی با مشرق، مورخ: 6 تیر 1391

[3]. مصاحبه‌ی محمدرضا خباز با مهر، مورخ: 21 اردیبهشت 1390

[4]. مصاحبه‌ی دکتر محمدعلی نجفی، ماهنامه‌ی مهرنامه، شماره‌ی 22

[5]. مصاحبه‌ی اکبراعلمی با فارس، مورخ 6 فروردین 1390

[6]. جامعه‌شناسی سیاسی، حسین بشیریه، نشر نی، تهران 1387، ص 341

[7]. مصاحبه‌ی دکتر صادق زیباکلام با ایلنا، مورخ 17 خرداد 1391

[8]. برای اطلاع بیشتر بنگرید به: در سراشیبی سقوط، قدرت الله رحمانی، تهران 1378

[9]. مصاحبه‌ی اکبراعلمی با فارس، مورخ 6 فروردین 1390

[10]. جهت اطلاع بیشتر رجوع شود به یادداشت «به قبل از دوم خرداد بازگردیم. گذری بر راهبردهای امروز پیش روی اصلاح‌طلبان» محمد جواد روح، ماهنانه‌ی مهرنامه، شماره‌ی 22

انعکاس یادداشت در:

پایگاه تحلیلی تبینی برهان

خبرنامه دانشجویان ایران

ترجمه عربی این یادداشت در خبرگزاری نسیم(بخش اول)

ترجمه عربی این یادداشت در خبرگزاری نسیم(بخش دوم)


جعفر حسن خانی
۱۱مهر

گفته شده حافظه سیاسی مردم بیش از دو یا سه سال نیست و در خوشبینانه ترین حالت پس از گذشت پنج سال از وقوع اتفاقات سیاسی و اجتماعی مردم آن را به فراموشخانه ذهنهاشان رهنمون کرده و دیگر بدان نمی پردازند.

طی سال های اخیر شاهد آنیم که اندک طیفی از جریان های سیاسی که موسوم اند به اصلاح طلبان، چهره اخلاقی به خود می گیرند و دلسوز اسلام و مسلمین می شوند و اگر رهایشان کنی بر "عروة الوثقی" هم حاشیه می زنند! و گاه و بی گاه تصویر مراجع و علما را در نشریاتشان چاپ می کنند، برای آنکه بفهمانند: "روحانیت و مرجعیت شیعه، دغدغه فرهنگ و معیشت مردم دارند و دولت اصولگرا در این مقوله ها از خود ضعف نشان می دهد." و این چه شاهکار عظیمی است!

 ایشان که روزگاری شعار شایسته سالاری و تکنوکراسی (فن سالاری) کوک ناکوک رسانه هاشان بود. امروز ویژگی های اکتسابی اشخاص را رها کرده و چسبیده اند به انتصابات. بزرگترین آلترناتیو (ذخیره استراتژیک) شان برای انتخابات ریاست جمهوری یازدهم هم شده سید حسن مصطفوی که تنها ویژگی منحصر به فردش این می باشد که نوه امام راحل عظیم الشان است. کسی که هیچ تجربه مدیریتی ندارد، و صرف ارجحیتش ویژگی انتصابی است که دارد : "نوه امام (ره)، یادگار امام(ره) و..."

همه آنچه گفته شد مقدمه ای بود تا نگارنده یادآور شود همه اینان که امروز از اسلام، انقلاب، امام(ره)، مراجع و... سخن می گویند، روزگاری که بر اریکه قدرت بودند و اسب دولت اصلاحات را به تاخت می راندند دررسانه هاشان اینگونه می نگاشتند:

(پیشتر به دلیل درج مطالب زیر از عموم مسلمین عذر خواهی می شود. و اگر نبود نمایان کردن چهره کریه  این تزویر جامگان، نگارنده هیچ تمایلی برای انعکاس این جملات موهن نداشت.)

- مظاهر دینی نماد عقب افتادگی است.( ماهنامه جامعه سالم.شماره 39 )

- اعتقاد به عصمت، ادعایی معیوب و مخدوش است.(نشریه توانا.22شهریور1377)

- عقیده به فطری بودن دین، منشا خشونت است.(روزنامه ایران.مهر1377)

- ولایت پیامبر بعد از او به کسی منتقل نشده است.(ماهنامه کیان.بهمن1377)

- گفتار فاطمه (علیها السلام) نمی تواند الگوی رفتاری زنان امروز باشد.(ماهنامه زنان.شماره59)

- جامعه ولایی، انحصار توتالیتر و ضد مردمی.(روزنامه همشهری.19شهریور1377)

- نظریه عینیت سیاست و دیانت زاییده افکار عامیانه و قدیمی است.(هفته نامه آبان.21شهریور1377)

- امام خمینی (ره) و شهید نواب صفوی خشونت گرا و کسروی و حکیمی زاده اصلاح طلب بوده اند (روزنامه نشاط.اسفند1377)

- جمهوری اسلامی حکومت لمپنیسم و فشار است.(هفته نامه آبان.28شهریور.1377)

- اباحه گری جزو لاینفک جامعه مدنی است و اگر می خواهید در تشکیل جامعه مدنی سهیم باشید، موسیقی بیاموزید، سازتان را نه در خلوت انس،بلکه بر سر کوچه ها بنوارید.(نگاه نو.بهار1377)

- و . . .

در همان سال ها علما و روحانیون در اعتراض به این نوشته های موهن در مسجد اعظم قم تحصن کردند و خواستار استعفای وزیر فرهنگ و ارشاد دولت اصلاحات -عطا الله مهاجرانی- که این نشریات را حمایت و هدایت می نمود، شدند. و رییس جمهور وقت -خاتمی-  دفاع جانانه ای از وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و سیاست های وی کرد و متحصنین را تهدید به استعفا نمود. اما متحصنین همچنان بر خواسته خود پا فشاری کردند، تا کار به جایی رسید که مقام معظم رهبری به واسطه حضرت آیت الله مشکینی به متحصنین پیام داد که: " مالک ها برگردید" و این جمله برای روحانیونی  و مالک های عصر حاضر که ماجرای جنگ صفین را خوب می دانستند، کوچک اشاره بود تا به تحصن پایان دهند.۱

آری این جملات بیان شد تا تنلگری باشد بر حافظه سیاسیمان و یادمان باشد که این جماعت هفت رنگ، روزگاری که با رای مردم تکیه بر اریکه قدرت زدند با اعتقدات مذهبی و فرهنگ مردم چه کردند، و به دنبال چه بودند.

پاورقی


۱.برای مطالعه بیشتر کتاب " تحصن چرا و چگونه " چاپ انتشارات فیضیه پیشنهاد می شود.

جعفر حسن خانی
۰۸مهر

"به دلیل حجم بالای مطالب، مقاله پیش رو در دو پست ارائه می گردد"

مقاله پیش رو بر آن است تا به واکاوی فیلم جدید تلوزیون دولتی انگلیس (BBC) که با موضوع زندگانی سیاسی مقام عظمای ولایت (روحی فداه) ساخته شده بپردازد.

منظور چیست؟ (خوانش اهداف دشمن)

فردای برگزاری اجلاس بیداری اسلامی و سخنرانی مقام عظمای ولایت و رهنمودهای ایشان در نقش امام امت برای اندیشمندان جهان اسلام، به ناگاه شبکه تلویزیونی دولت انگلیس صفحه ویژه ای برای هجمه مستقیم به مقام معظم رهبری در سایت خود گشود و  فیلمی را نیز با همین موضوع پخش نمود. آنچه از محتوای فیلم برمی‌آید نشان دهنده وجود یک پروژه عملیات روانی کامل برای احیای فتنه سیاه 88 در انتخابات مجلس شورای اسلامی پیش روست. پروژه ای که با پخش این فیلم و راه اندازی آن صفحه ویژه ای به عنوان اولین مرحله کلید زده شد. پروژه ای که تشکیک در مشروعیت و کارآمدی نظام هدف اصلی آن است. با توجه به ناگهانی بودن این حرکتِ بنگاهِ سخن پراکنی انگلیس که بر خلاف مشی قطره چکانی اوست و با مدّ نظر قرار دادن مقطع زمانی آن یعنی درست فردای نقش آفرینی فعال و آشکار امام امت در اجلاس بین المللی بیداری اسلامی می‌توان دریافت که انگلیس و متحدانش از نقش فعال مقام معظم رهبری در منطقه احساس خطر نموده و لذا پروژه از پیش طراحی شده را زودتر از موعد مقرر کلید زده است. انگلیس و متحدانش به این فهم مشترک رسیده اند که انقلاب اسلامی و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در نقش الگو و نیروی محرکه قیام های منطقه عمل کند لذا خوب می‌دانند که برای مهار موج سهمگین بیداری اسلامی، باید مشروعیت، کار آمدی، نفوذ و ... نظام جمهوری اسلامی را مورد هدف قرار دهند که این امر موجب ایجاد یاس و نا امیدی برای مردم به پا خاسته منطقه می شود. اما در طول سالهای پس از انقلاب  اسلامی آن چیزی که همه برنامه سازی ها و پروژه های انگلیس، آمریکا و متحدانش را عقیم گذاشته فهم قاصر آنها از نقش ولایت فقیه در میان مردمان مسلمان این سرزمین است. نقشی که مردمان این سرزمین می‌دانند که تا زمانی که پشتیبان اویند آسیبی به مملکت شان نمی‌رسد.

و اما اسرائیلیات سازندگان این فیلم:

1-بهایی برای اسلام خواهی

سازندگان فیلم در مصاحبه خود با محمود مراد خانی (خواهر زاده مقام معظم رهبری) سعی می کنند مقام معظم رهبری را در سالهای پیش از انقلاب آخوندی متجدد و روشنفکر مآب معرفی کنند که به بهای این تجدد 6 بار زندانی شده است. این در حالی است که ایشان از جمله شاگران و نزدیکان حضرت امام (ره) بودند که در راه اسلام خواهی مبارزه کردند و اگر 6 بار زندانی شدند این بهایی بود برای اسلام خواهی ایشان. با وجود متن سخنرانی ها و مواضع پیش ازانقلاب ایشان که درج آن در این مقال مهتاب شبی خواهد و آسوده مجالی. لذا القاء تجدد مآبی ایشان پیش از انقلاب را می‌توان از جمله اسرائیلیات این فیلم به اصطلاح مستند دانست.

2- چهره کلیدی

فیلم سعی می‌کند نقش مقام معظم رهبری را در سالهای پیش از انقلاب و همچنین در جریان انقلاب اسلامی نادیده بگیرد و با بیان این مطلب که : «دوستی ایشان با اکبر هاشمی و بهشتی؛ دو چهره کلیدی انقلاب، او را به آیت الله خمینی (ره) نزدیکتر کرد». تلاش دارد از این موضوع چشم پوشی نماید که حضرت آیت الله خامنه ای (روحی فداه) همچون اکبر هاشمی و شهید بهشتی از شاگردان امام (ره) بوده و یکی از اصلی ترین نیروهای انقلاب اسلامی به شمار می‌رفته. بخش مضحک این مستند آنجاست که ابوالحسن بنی صدر مدعی می‌شود مقام معظم رهبری در جریان انقلاب اسلامی فقط زندانی و تبعید می‌شوند و جز این نقشی در انقلاب نداشته اند. این را کسی مدعی می‌شود که برای انقلاب حتی یک سیلی هم نخورده و فقط در هواپیمای امام عظیم الشان راحل حضور داشته و به پلوی بعد از انقلاب رسیده است.

3- شرم آور چیست؟

در بخش دیگری از فیلم، جان لیمبرت (از اعضای سفارت آمریکا که در جریان تسخیر لانه جاسوسی بدست دانشجویان، بازداشت شده بود). روز بازدید مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) از بازداشت شدگان لانه جاسوسی آمریکا را باز خوانی می کند. لیمبرت در رابطه با مصاحبه تلویزیونی مقام معظم رهبری در آن روز، که ایشان وضع بازداشت شدگان را راضی کننده توصیف کرده بود، لیمبرت اظهار می‌دارد که آن مصاحبه را شرم آور می‌داند و می‌گوید: «اگر دوبار ایشان را ببینم این را به رویش هم می‌گویم». لیمبرت و این فیلم هیچ گاه درباره اینکه آیا جاسوسی، توطئه، طراحی کودتا، جنایت و ترور نیروهای انقلاب اسلامی و ... در قالب سفارتخانه آیا شرم آور است یا نه؟ سخن به میان نیاوردند. و آیا اینکه در آمریکا یا هر جای دیگر دنیا کسانی را به این جرم بازداشت کنند با او چه برخوردی خواهند کرد نیز چیزی نمی گویند!

4- مردی برای  دفاع

در قسمت دیگری از فیلم سعی می‌شود سوابق حضور حضرت آقا در جبهه های نبرد حق علیه باطل زیر سوال رود. در این بخش از فیلم بنی صدر مدعی می‌شود که «هیچ کس حضرت آیت الله خامنه ای را در خط مقدم جبهه ها ندیده!». در ادامه شبکه دولتی انگلیس با همراهی بنی صدر اقدام به تاریخ نویسی جدیدی می‌کند؛ این فیلم مدعی می‌شود:با سهل انگاری مقام معظم رهبری در جبهه «کرخه کور» رزمندگان شکستی را متحمل می‌شوند! لذا نمایندگان طرفدار بنی صدر درباره «کرخه کور» از حضرت آقا توضیح می‌خواهند. حضرت آقا هم با اکثریت نمایندگان هم حزبیش، بنی صدر رئیس جمهور را متهم به کم کاری در جبهه ها می‌کند و این اتهام منجر به رای به عدم کفایت سیاسی بنی صدر می‌شود!!!. این به اصطلاح مستند این تاریخ سازی آشکار و دروغین را انجام می‌دهد اما هیچ گاه به این موضوع اشاره نکرد که همراه با آیت الله خامنه ای(مدظله العالی) بسیاری از فرماندهان ارتش نیز به عملکرد رئیس جمهور وقت معترض بودند. از جمله آنان سپهبد شهید صیاد شیرازی که به دلیل اعتراضاتش توسط بنی صدر خلع درجه و از ارتش اخراج شد.

این فیلم هیچ گاه به ماجرای شب 26 تیر اشاره نمی‌کند، شبی که با کارشکنی رئیس جمهور وقت می‌رفت که سوسنگرد هم به عاقبت خرمشهر دچار شود که با دخالت مستقیم مقام معظم رهبری و شهید بزرگوار دکتر چمران در آن شب و کسب اجازه از امام راحل عظیم الشان، و با ارسال نامه ای به فرمانده لشکر 92 زرهی اهواز، صبحی حماسه گونه رقم می‌خورد و سوسنگرد از خطر سقوط رهایی می یابد.

نامه آقا

بنی صدر زمین داد تا دشمن زمانی کافی بیابد تا ناموس سوسنگرد را به اشک آه بنشاند. و آنان را به رسم پدران عصر جاهلیتش زنده به گور کند.

لازم به ذکر است که بسیاری از فرماندهان نظامی بر این امر شاهد بودند که حضرت آقا در برخی عملیاتهای شناسایی و چریکی حضور میافت و از نزدیک به اداره امور دفاع می پرداخت.

جدا از همه آنچه در این زمینه اشاره شد، گفتنی است یکی از دلایلی که موجب شد نمایندگان به عدم کفایت سیاسی بنی صدر رای دهند ماجرای حمایت ایشان از سازمان مجاهدین خلق بود؛ حمایتی که تا مسلح شدن این سازمان پیش رفت؛ سازمانی که وقتی اولین منتخب تاریخ ایران، در پاریس شیرینی ازدواج دخترش فیروزه بنی صدر و مسعود رجوی (آن داماد همیشه در حجله!) را می‌خورد با همان امکانات اهدایی او نمایندگان ملت و منتخبان مردم در دولت را به شهادت می‌رساندند.

بنی صدر سازمانی را مسلح کرد که به اقرار اعضای آن در بیانیه ها و تریبون های رسمیش، 12 هزار نفر از مردم بیکناه جمهوری اسلامی ایران را به شهادت رساند. 12 هزار زن، کودک، پیر و جوان که بسیاری شان روزگاری شاید به او رای داده بودند. البته بد نمی شد اگر سازندگان فیلم به سراغ مدیر خود"صادق صبا" می رفتند تا از او بپرسند که چرا دولت انگلیس و رسانه هایش از این سازمان تروریستی بی طرفانه حمایت می کند! شاید دلیل نپرسیدن این سوال از آقای صبا به دلیل مشغله کاری ایشان با خانم "پ.ق"  باشد! شاید...

5- حوزه اختیارات                         

در بخشی از این به اصطلاح مستند شبکه دولتی انگلیس، با بیان این موضوع که مقام معظم رهبری در زمان ریاست جمهوری به حوزه اختیارتشان معترض بودند؛ سعی می‌شود القاء کند که رئیس جمهور چه در زمان خود ایشان و چه در زمان بعد از ایشان یک مقام تشریفاتی است و هیچ اختیاری از خود ندارد؛ این در حالی است که در زمان ریاست جمهوری مقام معظم رهبری جایگاه دیگری به نام نخست وزیری وجود داشت که با ریاست بر کابینه عملا رئیس جمهور را به مقام تشریفاتی بدل می‌کرد. در همان زمان حضرت امام(ره) به این امر واقف بودند لذا در اصلاح قانون اساسی جایگاه نخست وزیری حذف و اختیارات آن به رئیس جمهور رسید.

6-خورشیدی در آسمان فقاهت

 مهدی خلجی(نویسنده اسرائیلیاتی درباره زندگی نامه سیاسی مقام معظم رهبری) در بخشی از این فیلم ماجرایی را این چنین نقل می‌کند:  «مقام معظم رهبری در زمان ریاست جمهوری شان بحثی فقهی درباره اختیارات ولایت فقیه در چار چوب شریعت و قانون مطرح می‌کنند. امام به این موضوع به شدت معترض می‌شود؛ این سخن برای رئیس جمهور وقت سنگین می‌آید لذا ایشان به پشت بام کاخ ریاست جمهوری! می‌روند و به سختی می‌گریند، برخی نزد امام(ره) جهت ترمیم چهره رئیس جمهور وساطت می‌کنند که در نتیجه امام (ره) در نامه ای ایشان را خورشید آسمان می‌خوانند.»

چند نکته در این نقل قولِ تحریف شده وجود دارد:

اول آنکه بحث مقام معظم رهبری، بحثی فقهی بوده و حضرت امام(ره) در پاسخ به مضمون بیان داشته که اختیارات ولی فقیه فراتر از حکم اولیه، ثانویه است. در بیان دیگری از امام(ره) آمده است: ولایت فقیه همان ولایت رسول الله است.

دوم آنکه بیان امام بیانی استاد گونه و شاگرد گونه و علمی بوده، نه اعتراض شدید! اما در این میان جریانی که امروزه با تابلو روحانیون مبارز شناخته می‌شود، در آن روزگار در رسانه ها و تریبون های خود هجمه سنگینی بر علیه رئیس جمهور وقت حضرت آیت الله خامنه ای (روحی فداه) وارد آوردند. از جمله آنها نامه سرگشاده حجتی کرمانی بود که مدعی می‌شد بار دیگر دست استکبار از آستین فلانی خارج شد و .... اما همین آقایان که مدافعان سرسخت آن روزِ سخن امام بودند چرا بعد از امام به ولایت فقیه پشت کرده و گاهاً روبروی ولایت فقیه ایستادند؟ اینان به اعتبار سخن آن روزشان جایگاه امروزشان چیست؟

سوم اینکه وقتی امام این هجمه سنگین به شاگرد با کفایت و ولایتمدارش را دید در نامه ای ایشان را چون خورشیدی در آسمان فقاهت توصیف کردند و این تاییدی بر جایگاه علمی مقام معظم رهبری بود؛ جایگاهی که در ادامه فیلم به آن نیز خدشه وارد می‌شود.

7- آیت الله العظمی خامنه ای (مد ظله العالی)

سازندگان این فیلم در بخشی از این به اصطلاح مستند مدعی می‌شوند«از عصر روزی که حضرت آقا، به امامت امت منصوب می‌شوند، روزنامه او را آیت الله می خوانند».

اینان شاهد ادعای خود را اظهارات علی تهرانی(کسی که در بحبوحه جنگ از رادیو بغداد و از رسانه دشمن؛ نظام اسلامی، امام(ره) و رزمندگان اسلام را به باد ناسزا و انتقاد می‌گرفت) و آیت الله منتظری (کسی که از مهدی هاشمی"برادر دامادش" و تیم ترور او تا لحظه آخر حمایت کرده و جلوی امام(ره) می‌ایستد و نهایتاً طی نامه ای از سوی امام مورد غضب واقع می شود.) قرار می‌دهند.

خدشه به جایگاه علمی مقام معظم رهبری پروژه نخ نمایی است که در طول سالیان سال از سوی دشمن دنبال می‌شده، پروژه ای که در سالهای ابتدایی نهضت و حتی در سالهای انقلاب نسبت به حضرت امام خمینی(ره) هم بیان می شد. لازم به ذکر است این رسانه بد سابقه در این فیلم بیان هم پالگی های خود را به عنوان نص تاریخ می‌خواند اما هیچ گاه بیان عالمانی که عمر خود را در راه علوم اسلامی سپری کرده اند را در رابطه با آیت الله خامنه ای (روحی فداه) را انعکاس نمی‌دهد. در این باره لازم به ذکر است آیت الله صدوقی پیش از انقلاب اسلامی ایشان را آیت الله العظمی می‌خواند و حضرت امام(ره) هم ایشان را چون خورشیدی در آسمان فقاهت می‌دانستند و حضرات آیات بهاء الدینی، فاضل لنکرانی، گلپایگانی، علامه حسن زاده آملی، جوادی آملی، مصباح یزدی، شاهرودی،  مشکینی، مومن ، خز علی، مهدوی کنی و ... از منظر علمی تاییدات و تمجیدات خاصی از ایشان دارند.جدا از علم دو شاخصه دیگر نیز برای شرایط ولی فقیه بیان شده آن هم تقوا و تدبیر است که در این باره از شیخ محمد تقی بهلول تا آیت الله بهاء الدینی تا شهید مطهری تا علامه حسن زاده آملی و آیت الله بهجت سخنان و تاییدات خاصی نسبت به مقام معظم رهبری بیان می‌کنند که بیان آن سخنان مهتاب شبی خواهد و آسوده مجالی.

البته نباید فراموش کرد که خبرگان رهبری که آخرت خود را برای دنیای هیچ کسی صرف نمی کنند و همه شان دارای درجات علمی و منتخب مردم هستند، متفق القول جایگاه رفیع علمی حضرت آیت الله خامنه ای (زید عزه) را تایید می کنند.

8- چهار وزارتخانه

در این مستند برای تشریفاتی جلوه دادن نقش ریاست جمهوری، علی مزروعی مدعی می‌شود که آقای هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور وقت مجبور می‌شود وزارتخانه های اطلاعات، کشور، امور خارجه و دفاع را در اختیار جناح راست قرار دهد. این بیان از سوی آقای مزروعی از دو حالت خارج نیست؛ اول اینکه یا او در دوران سازندگی در خواب زمستانی بوده و یا اینکه علاقه خاصی به جعل ناشیانه تاریخ دارد.

این مطلبی است که هر تازه به عرصه سیاست وارد شده ای می‌داند که آقای هاشمی رفسنجانی در آن روزگار از چهزه های شاخص جریان راست سنتی بوده است و اگر وزارتخانه هایی را هم اعطا کرده باشد؛ وزارتخانه هایی است که در اختیار جریان چپ قرار داده اند. مطمئناً هر سیاستمداری در این بده بِستان، چهار وزارتخانه اصلی فوق الذکر را برای جناح خود نگه می‌دارد و البته نزدیکترین افراد به خود را هم در آنها مامور به خدمت می‌کند و این امری است طبیعی مانند آنچه در وزارت اطلاعات آ ن زمان رخ داد و علی فلاحیان از دوستان و همراهان همیشگی آقای هاشمی رفسنجانی مامور به خدمت در این وزارتخانه شد. البته در همان روزگار آقای سعید مظفری(حجاریان) از معاونین همین وزارتخانه بوده است!!!

ادامه مطلب در پست بعدی


جعفر حسن خانی
۰۸مهر

"به دلیل حجم بالای مطالب،مقاله پیش رو در دوپست ارائه می گردد"

9- 20 میلیون رای به خاتمی

در بخشی از فیلم مورد اشاره قسمتی از سخنرانی 13 رجب آیت الله منتظری پخش می‌شود که در آن معنای 20 میلیون رای به خاتمی، "نه" مردم به ولی فقیه تعبیر می‌شود. در پاسخ به این سخن و در تفسیر رای مردم به خاتمی چند نکته حائز اهمیت است.

اول آنکه برخلاف این روزهای آقای هاشمی که ژست آزادی خواهشان گوش فلک را کر کرده؛ ایشان در زمان ریاست شان بر قوه مجریه، بشدت فضای نقد را بسته بودند و کوچکترین نقد را به بدترین شکل ممکن پاسخ می‌گفتند و لذا شعارهای آزادی خواهانه خاتمی بشدت مردم را به خود جذب کرد. بخشی از رای مردم به خاتمی را می‌توان "نه" به دوران بسته سازندگی تعبیر کرد و "نه" ای که بسیاری شان از طرفداران اصیل نظام بودند.

 دوم اینکه رای به خاتمی؛ رای به "سه سید فاطمی؛خمینی، خامنه ای و خاتمی" بود.اگر پوسترهای تبلیغاتی و سخنرانی های آقای خاتمی را کمی واکاوی کنیم می توان به این نتیجه رسید که آقای خاتمی در شعار ولایتمداری، یاوری رهبری و قانونمداری چیزی کمتر از آقای ناطق نگذاشت.

پوستر انتخاباتی خاتمی

اشتباه آقای ناطق این بود که خود را در امتداد آقای هاشمی تعریف کرد. در همین رابطه لازم به ذکر است که هیچ کس نمی‌تواند 13 میلیون رای به موسوی را نه به ولایت فقیه و قانون اساسی، تفسیر کند؛ کاری که این فیلم درصدد القای آن است چرا که آقای موسوی پیش از انتخابات در شعارها و تبلیغات خود، خود را ملتزم به ولایت فقیه و قانون اساسی معرفی می‌کرد و رای اکثریت قاطع مردم، ، رای به موسوی ولایتمدار و قانونمدار بود. رای به نخست وزیر امام و دوران دفاع مقدس بوده است. نه رای به فردی که بدون سند دروغ بزرگی را می‌گوید؛ دروغی با عنوان تقلب بزرگ.

نکته سوم اینکه رای مردم، رای به عملکرد همیشه افراد نیست، همان ها که به سه سید فاطمی رای دادند وقتی عملکرد آقای خاتمی را دیدند به کاندیدای مورد حمایت حزب او «مصطفی معین» "نه" بزرگی گفتند و احمدی نژاد ولایتمدار و خادم مردم را برگزیدند و مطمئناً اگر احمدی نژاد را در شعارها و اداعاهایش صادق نیابند بدون تعارف به فرد دیگری اقبال خواهند کرد.

نکته چهارم و آخر در این باره این می‌باشد که اکثریت جامعه در چارچوب قانون اساسی در انتخابات شرکت کرده اند و رای داده اند. رای آنها پیش از اینکه به فرد خاصی باشد رای به قانون اساسی و نظام جمهوری اسلامی می‌باشد. در روزهای پس از انتخاب آقای خاتمی، بهزاد نبوی و اطرافیان آقای خاتمی بحث از رفراندوم قانون اساسی می‌کردند این در حالی بود که مردم با درصد بالایی در چارچوب قانون اساسی که چند صد هزار نفر برای اجرای آن به شهادت رسیده اند در انتخابات شرکت می کنند. بعد از انتخابات 88 نیز برخی از معاندان و جاهلان، سخن از رفراندوم به زبان می راندند که در پاسخ شان باید گفت در آخرین انتخابات در جمهوری اسلامی ایران بالاترین حد نصاب شرکت در انتخابات ثبت شده است و 85 درصد مردم بار دیگر در تایید نظام اسلامی و قانون اساسی رای داده اند. این در حالی است که مردم برخی از کشورهای غربی با حد نصاب 35 درصد شرکت کننده در انتخابات هنوز بر همان قانون اساسی گذشته عمل می‌کنند.

10- قتل های زنجیره ای

در نتیجه تفسیر آیت الله منتظری از رای مردم، این فیلم با بیان اینکه بهای "نه" به ولایت فقیه را در انتخابات 76 روشنفکران منتقد پرداختند و با پخش تشییع جنازه محمد مختاری به موضوع قتل های زنجیره ای پاییز 77 می‌پردازد و مدعی می‌شود وزارت اطلاعاتی که زیر نظر رهبر فعالیت می‌کند عامل این قتلهاست و این سخن چیزی جز ذبح حقیقت بر پای منافع انگلیس و متحدانش نیست. چرا که این فیلم هیچ گاه به نام مصطفی موسوی(کاظمی) اشاره ای نمی‌کند و تنها یک هدف برای عدم اشاره به نام عامل قتلها می‌توان متصور شد و آن جعل و تحریف این واقعه تاریخی است چرا که همراه با نام مصطفی کاظمی لاجرم بسیاری چیزها را هم باید گفت:

باید گفت که او از حامیان افراطی خاتمی بوده.

باید گفت که او پیش از وقوع این قتلها رئیس جمهور وقت را نسبت به وقوع قتل ها مطلع کرده بود که البته با بی اعتنایی مواجه شده بود.

باید گفت که او پس از وقوع قتلها به دفتر ریاست جمهوری می‌رود و معترف می‌شود که این قتلها توسط وی سازماندهی شده است.

و باید گفت ...

این فیلم هیچ گاه نمی‌گوید که در رابطه با قتل ها برای بازجویی از نیروهای مخلص و متعهد وزارت اطلاعات افرادی از سوی علی ربیعی (عباد) مشاور امنیتی رئیس جمهور فرستاده می‌شوند که در اصل از سوی سعید حجاریان انتخاب شده بودند. افرادی که در بازجویی های خود به بدترین شکل ممکن بازجوشونده ها را شکنجه می‌کردند. این شکنجه ها که به اطلاع دفتر مقام معظم رهبری می‌رسد، آقای مروی از سوی قوه قضاییه برای بررسی  فرستاده می‌شود. وی در بازرسی های خود با دو بازجو شونده مواجه می‌شود که از شدت شکنجه در حال مرگ بودند و کلیه هایشان از کار افتاده بود. یکی از این دو نفر که استخوان کف پایش هم بیرون زده بود! همسر سعید امامی بود. حال باید پرسید مگر می‌شود بازجوهای دفتر ریاست جمهوری کاری کنند و رئیس جمهور وقت از آن خبر نداشته باشد؟

در رابطه با سعید امامی (اسلامی) باید گفت که وی از سوی اصلاح طلبان به عاملیت قتلها متهم می‌شد؛ اتهامی که هیچگاه ثابت نشد. پس از بازداشت و بازجویی هایی که از سوی بازجوهای فوق الذکر از وی صورت میگیرد گفته شد که سعید امامی با داروی نظافت خود کشی کرده است. روح الله حسینیان در این باره می‌گوید: «یک استکان داروی نظافت کسی را نمی‌کشد. من گواهی فوت ایشان را دارم و پزشکی قانونی هیچ گزارشی راجع به مرگ ایشان ننوشتند و نوشتند علت مرگ: نا معلوم. آقای سعید امامی چهار روز در بیمارستان بودند و بعد از چهار روز فوت کرد. معلوم است که این دارو این قدر موثر نبوده که همان لحظات ایشان را از بین ببرد و حتی خبر دادند که ایشان خوب شده، بیایید ببریدش.» سعید امامی دو ساعت قبل از مرخصی با ایست قلبی فوت نمود. حسینیان در ادامه سخن خود در این باره می‌گوید: «ایست قلبی با آمپول هوا امکان پذیر است.»

سوال اینجاست کسانی که مدعی اند که دانستن حق مردم است چرا نگذاشتند سعید امامی دانسته هایش را به زبان آورد؟

اینها چند نکته از هزاران بود که تلویزیون دولتی انگلیس به آن هیچ گاه نپرداخت.

11- پایگاه دشمن

این فیلم در مصاحبه خود با علی مزروعی با اشاره به ماجرای سخنرانی مقام معظم رهبری که فرمودند:«بعضی مطبوعات پایگاه دشمن هستند و باید جلوی آنها گرفته شود10/2/1379»مدعی می‌شود بعد از این سخنرانی مقام معظم رهبری کنترل رسانه ها را بدست می‌گیرد در ادامه سازندگا ن این فیلم با بیان اینکه «علی خامنه ای روزگاری هم نشین روشنفکران بوده ولی امروز آنها را دشمن خود می‌بیند» سعی می‌کند این موضوع را القاء کند که مقام معظم رهبری طی سالهای قبل از انقلاب تا امروز در مواضع و اندیشه های خود دچار چرخش شده است در این رابطه بیان چند نکته که این فیلم به آنها نمی‌پردازد لازم است.

اول آنکه روزنامه های آن روز چه می‌نگاشتند که پایگاه دشمن بودند. در تبیین این موضوع لازم به ذکر است جدا از شارلتانیزم ژورنالیستی آن روزهای روزنامه های زنجیره ای اصلاح طلب که اتهام زنی، فرا فکنی و غوغا سالاری از جمله مشخصه های آنان بود . حمله بی محابا به مقدسات مردم نیز در این روزنامه ها شیوع افسار گسیخته ای داشت. جهت فهم بهتر این هجمه ناجوانمردانه رسانه ای به مقدسات اسلام عزیز به برخی تیترهای آن در ادامه اشاره می‌شود؛«پیشتر به دلیل مطالب ذکر شده در این تیترها از ساحت مقدس امام زمان(عج) و مقام عظمای ولایت و مردم شریف عذر خواهی می‌کنم»

-       اعتقاد به عصمت ادعایی معیوب و مخدوش است.(نشریه توانا، 22 شهریور77)

-       ولایت پیامبر بعد از او به کسی منتقل نشده است.(ماهنامه کیهان، بهمن77)

-       گفتار فاطمه(علیها السلام) نمی تواند الگوی زنان امروز باشد.(ماهنامه زنان، شماره 59)

-       جامعه ولایی، انحصار توتالیتر و ضد مردمی(روزنامه همشهری، 19 شهریور77)

-       نظریه عینیت سیاست و دیانت زاییده افکار عامیانه و قدیمی است.(هفته نامه آبان، 21 شهریور77)

-       امام خمینی و شهید نواب صفوی خشونت گرا و کسروی و کلیمی زاده اصلاح طلب بودند.(روزنامه نشاط، اسفند77)

-       روحانیت قشری گرا و حتی تقلید از امام خمینی(ره) کورکورانه بوده است.(روزنامه ایران، 18 شهریور77)

-       جمهوری اسلامی حکومت لمپنیسم و فشار است.(هفته نامه آبان، 27 شهریور77)

-       اباحه گری جزو لاینفک جامعه مدنی است و اگر می‌خواهید در تشکیل جامعه مدنی سهیم باشید موسیقی بیاموزید، سازتان را نه در خلوت انس بلکه بر سر کوچه ها بنوازید.(نگاه نو، بهار77)

دو دیگر اینکه آنچه این جملات به اثبات می‌رساند چرخش روشنفکران از اصول انقلابی شان است نه چرخش مقام معظم رهبری(مد ظله العالی) در مخالفت با آنان. آنچه تغییر کرده ی دیدگاه روشنفکران به اسلام و نظام اسلامی است و لا غیر.

سه دیگر آنکه همه مردم ایران بر این باورند که نویسندگان اینگونه جملات مزدوران دشمن آمریکایی و انگلیسی‌اند. این روزها همه آنانی که روزگاری با بیان اینگونه مطالب در روزنامه های اصلاح طلب قلم فرسایی می‌کردند مامنی به نام شبکه تلویزیونیBBC  یافته اند؛شبکه ای برای دولت انگلیس.

12- وقتی مردم به تحصن پشت می کنند

فیلم مذکور در ادامه مصاحبه مزروعی و ماجرای استعفاء و تحصن نمایندگان را مطرح می‌کند. این در حالی است که باید از سازندگان فیلم و علی مزروعی پرسید که آیا مردم از تحصن شما حمایت کردند؟ دریغ از حضور حتی یکنفر. انتظار می‌رفت سازندگان فیلم به تجمع 45 نفره متحصنین در دانشکده فنی دانشگاه تهران در حمایت از متحصنین هم می‌پرداخت. تجمعی که زیبا کلام در آن جمع اظهار داشت:«مردم حامی متحصنین کجایند؟7/11/1382»

13- کودتای خیابانی و حماسه 23 تیر

در ادامه تحریفات تاریخی، این فیلم به ماجرای 18 تیر می‌پردازد و اظهار می‌دارد که فردای 18 تیر در حمایت از دانشجویان هزار نفر بر علیه نظام اسلامی شعار می‌دهند. این در حالی است که تاریخ نویسان نو ظهور بی بی سی هیچ گاه به لبیک مردم به امام خامنه ای در 23 تیر87  اشاره نمی‌کند. روزی که میلیون ها نفر در دفاع از ولایت فقیه و نظام اسلامی این کودتای خیابانی را خنثی کردند. کودتایی که مصطفی تاج زاده(معاون وزارت کشور دولت اصلاحات) و عبدالله نوری (وزیر کشور دولت اصلاحات) در خط مقدم آن قرار داشتند.

14- ادعایی بدون سند و منطق

سازندگان انگلیسی این مستند ادعای عجیبی می‌کنند! و آنهم اینکه بدلیل حمایت فرزند مقام معظم رهبری از احمدی نژاد وی به ریاست جمهوری انتخاب شد. سازندگان این فیلم هیچگاه نمی‌خواهد باور کند که آن چیزی که احمدی نژاد را به ریاست جمهوری رساند رای مردم بود و آن چیزی که از نظام جمهوری اسلامی و ولایت فقیه تا پای جان در برابر هجوم دولتشان و متحدانش دفاع می‌کند؛ همین مردم  است. مردمی که هیچ گاه در تحلیل های این فیلم و هم پالگی های آنان به آن هیچ اشاره ای نمی‌شود.

15- تا آخرین نفس

در دو بخش به اصطلاح مستند مذکور سخنی از مقام معظم رهبری در ماجرای 18 تیر و نماز جمعه بعد از انتخابات پخش می‌شود که در آن حضرت امام خامنه ای در مناجات و استغاثه به حضرت ولی عصر(عج) خداوند را شاهد می‌گیرند که تا آخرین نفس در راه خدا ایستاده اند و حاضرند در این راه پر بهجت جان خود را نثار کنند.

فیلم مذکور این سخن را به منزله ایستادگی تا آخرین نفس مقابل دشمنان فرض می‌کنند و با القاء اینکه این دشمنان، مردم اند سعی می‌کند سخن حضرت آقا را در مقابله با مردم تعبیر کند . در این رابطه باید گفت اینکه شبکه دولتی انگلیس سخن ایستادگی در راه خدا را ایستادگی در راه دشمن دانسته و خود را مخاطب این جمله قرار می‌دهد حرف درستی است اما این که خود را صدای مردم ایران تعبیر کرده و مخاطب این جمله را به مردم ایران تعمیم می‌دهد پروژه نخ نمایی است که بارها و بارها از سوی این شبکه و رسانه های استکبار دنبال شده و مطمئنا بهره ای از آن نیست.

16- مردم پاسدار انقلاب اسلامی

در جای دیگر این مستند با پخش شعار «خامنه ای کوثر است»؛ «دشمن او ابتر است». آن هم از سوی نظامیان و پاسداران انقلاب اسلامی سعی می‌شود به مخاطب القاء شود که حامیان حضرت آقا فقط نظامیان اند. این در حالی است که حامیان ولایت فقیه و بازوی اصلی او در مقابله با دشمنان اسلام مردم اند. مردمی که در راهپیمایی های مختلف حضور خود را به اثبات رسانده اند. حضوری که این فیلم و شبکه بی بی سی هیچ گاه علاقه به فهم و انعکاس آن ندارند.

17- مردم شناسی دوشنبه بعد از انتخابات

از ابتدا تا انتهای فیلم سعی می‌شود دو نکته القاء شود؛ اول اینکه راهپیمایان روز دوشنبه بعد از انتخابات که جمع کثیری بودند، همه مخالف نظام اسلامی و ولایت فقیه اند و دوم اینکه حضور این جمعیت در تمام اعتراضات 8 ماه فتنه ادامه داشت. در پاسخ به این شبهه افکنی و دروغگویی آشکار باید گفت؛ جمعیت 25 خرداد را باید قشر بندی کرد: جمع کثیری از آنان که مدافعان همیشگی نظام بودند متناسب با روحیه حق خواهی و ظلم ستیزی تحت تاثیر ادعاهای مهندس موسوی را که زمانی نخست وزیر دوران امام (ره) بوده و برای احقاق حق یک مظلوم در آن راهپیمایی شرکت کردند و در طول روزهای بعدی با خارج شدن مهندس موسوی از مجاری قانونی و عدم ارائه اسناد اعای تقلب بزرگ و گسترده، از اطراف او پراکنده شده اند. و نباید فراموش کرد که بعد از خطبه های نماز جمعه مقام معظم رهبری پس از فراخوان مجمع خائن روحانیون مبارز در روز شنبه 30 خرداد از آن جمعیت کثیر25 خرداد فقط چند هزار جوان فعال میدانی در قالب گروه فشار برای مدعیان تقلب گسترده باقی مانده بود که رفته رفته با عدم ارائه اسناد و رادیکال شدن فضا، از تعداد آنان نیز کاسته می‌شد. لازم به ذکر است که 9 دی حماسه ای است که سازندگان و سفارش دهندگان این مستند هیچ گاه دوست ندارند به آن بپردازند، توسط همه مردم ایران آفریده شد که بسیاری از آنان به موسویِ نخست وزیر امام، موسویِ ولایتمدار و موسویِ قانونگرا رای داده بودند. نه به موسوی که از آشوبگران عاشورا و حرمت شکنان عزای فرزند زهرا(س) حمایت می‌کند.

18- ادعای بزرگی که فتنه آفرید.

مزروعی در بخشی از مصاحبه خود در این فیلم انگلیسی اظهار می‌دارد که فارغ از اینکه تقلب شده یا نه! مقام معظم رهبری باید با معترضین وارد گفتگو می‌شد. در پاسخ باید گفت: ادعای تقلب بزرگ و گسترده ادعای بزرگی است که نمی‌شود از آن چشم پوشی کرد.آقای مهندس با این ادعا که اسناد و مدارک این شعبده بازی آشکار را ارائه خواهد داد، بسیاری از جوانان حامی خود را به منازععه خیابانی کشاند. سوال اصلی اینجاست که اگر تقلب بزرگ و گسترده شده پس اسناد را ارائه دهید و اگر تقلبی در کار نبوده آقای موسوی مسئول مستقیم همه خونهای ریخته شده است.

ضمنا نباید فراموش کرد که در همان روزهای ابتدایی مقام معظم رهبری(مد ظله العالی) هم با آقای مهندس موسوی و هم با نماینده کاندیداها گفتگوی مستقیم داشتند. اما اگر آقای مزروعی به یاد آورند در آن روز آقای موسوی و همه هم پالگی های آقای مزروعی بدون سند، بدون تاسی به مجاری قانونی خواستار ابطال انتخابات بودند و لا غیر!

19- امامت امت

 در هیچ جای فیلم مذکور از لفظ امام استفاده نمی‌شود. گوینده فیلم هیچ گاه برای حضرت امام خمینی(ره) لفظ امام را بکار نمی‌برد و همچنین برای امام خامنه ای.چرا که آنان خوب می‌دانند لفظ امام همراه با خود معنای وسیعی از یک تئوری برای اداره جامعه و جهان می‌نمایاند. تئوری که درست نقطه مقابل لیبرال دموکراسی است.

همه آنچه اشاره شد بخشی از اسرائیلیات تلویزیون بی طرف!!! دولت انگلیس بود. اسرائیلیاتی که این فیلم نه اولین آن بوده و نه آخرینش.

در پایان با سخنی از امام عزیز به عرش سفر کرده مان این مقاله را به پایان می‌برم:

«درست آنچه برای ما روشن و واضح است،برای نسلهای آینده مبهم می‌باشد و تاریخ روشنگر نسلهای آینده است و امروز قلم های مسموم درصدد تحریف واقعیات هستند؛ باید نویسندگان امین این قلم ها را بشکنند.»

پایان

انعکاس این یادداشت در:

پایگاه خبری تحلیلی 598

پایگاه خبری تحلیلی بی باک نیوز


جعفر حسن خانی