سر خم می سلامت شکند اگر سبویی

نوشته های جعفر حسن خانی

سر خم می سلامت شکند اگر سبویی

نوشته های جعفر حسن خانی

ابنای زمان مظروف اند؛
که یا تهی مانند و یا لبریز از گنداب و یا لبالب می ناب.و چه خوش خواهد بود آدمی را که سبو باشد.
ملجأ عشق و لبالب می مستانه.
و چه خوش تر سرنوشتی است سبو را، که در میانه ی ساقی و خم و خمخانه؛
شکستن
آری شکستن
به فدای چشم مستش
بشکست اگر سبویی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «9 دی» ثبت شده است

۱۸دی

گناه نابخشودنی

یادداشت پیش رو برای پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (khamenei.ir) نگاشته شده است:


روز 8 نوامبر 1979، وقتی که کارتر، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، با استناد بر قانون «کنترل صدور تسلیحات نظامی»، کشتی حامل لوازم نظامی به ارزش سیصد میلیون دلار متعلق به ایران را توقیف کرد، می‌توان نقطه‌ی آغاز تحریم‌های یک‌جانبه علیه جمهوری اسلامی ایران دانست. نقطه‌ی آغازی که در گام دوم، با بلوکه کردن مجموعه‌ی پس‌اندازها و اوراق بهادار ایران در آمریکا، که ارزش آن بالغ بر دوازده میلیارد دلار بود، بر گستردگی آن افزوده شد. البته در سال‌های بعد از آن، این روند برخلاف تعهدات آمریکا در بیانیه‌های الجزایر مبنی بر لغو تحریم و مداخله نکردن در امور داخلی ایران، فزونی بیش از پیش یافت. در طول جنگ تحمیلی1 و سال‌های پس از آن، به بهانه‌های مختلف نظیر آنچه در ماجرای تصویب طرح «داماتو»2 اتفاق افتاد، همواره آمریکا بر گستره‌ی استفاده‌ی خود از ابزار تحریم در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران افزود.

در ماجرای دستیابی ایران به صنعت صلح‌آمیز هسته‌ای نیز آمریکا همچون گذشته، استفاده از ابزار تحریم را در دستور کار خود قرار داد و با صدور برخی فرمان‌های اجرایی دولتی یا برخی مصوبات کنگره‌ی این کشور و یا حتی تصویب چند قطعنامه علیه ایران در شورای امنیت سازمان ملل،3 تلاش نمود ایران را از این فناوری صلح‌آمیز و صنعت پیشرفته بازدارد. البته این اولین‌باری نبود که در راه بومی‌سازی یک صنعت، ایران از سوی استکبار جهانی تحریم می‌شد. پیش از این، در ماجرای ملی شدن صنعت نفت نیز دولت ملی دکتر محمد مصدق تحریم شده بود تا از این راه، مانعی در جهت ملی شدن صنعت نفت یک کشور ایجاد شود. این موضوع شاهد خوبی بر این ادعاست که استکبار در جهت تثبیت منافع و هژمونی خود بر جهان، فارغ از اینکه چه کسی حاکم باشد، مانع از قدرت‌یابی و اقتدار دیگر کشورها می‌شود و این امر مختص جمهوری اسلامی ایران نیست، بلکه شامل دیگر کشورها هم می‌شود.4
 

اما با مدنظر قرار دادن سیر تحریم‌های اعمال‌شده علیه جمهوری اسلامی و با چشم‌پوشی از روند تاریخی و گستره‌ی جهانی استفاده از این ابزار توسط نظام سلطه، آنچه مسلم است، هیچ‌یک از این تحریم‌ها پیش از فتنه‌ی 88، آنی نیست که جو بایدن، معاون رئیس‌جمهور آمریکا، از آن تحت عنوان «سخت‌ترین تحریم‌های چندجانبه» علیه ایران یاد می‌کند.5 آنچه تحت عنوان سخت‌ترین تحریم‌های تاریخ از آن یاد می‌شود، از نظر بازه‌ی زمانی مربوط به اقداماتی می‌شود که آمریکا و جبهه‌ی متحد با او، بعد از فتنه‌ی 88 دنبال کردند که در ادامه، به نحوه و چرایی آن پرداخته خواهد شد، اما آنچه در این بخش لازم است مورد دقت قرار گیرد، بررسی وضعیت ایران و تحریم‌های صورت‌گرفته بر آن و تحلیل غربی‌ها از این وضعیت، پیش از آغاز فتنه است تا با مدنظر قرار دادن آن، ببینیم آیا این امکان وجود داشت که در سیر طبیعی اتفاقات به آنچه تحت عنوان سخت‌ترین تحریم‌های تاریخ علیه ایران یا به تعبیری دیگر که از سوی برخی مسئولین غربی از آن با عنوان «تحریم‌های فلج‌کننده» یاد می‌شود، منجر شود یا نه؟

 پیش از فتنه 88

برای تحلیل شرایط پیش از فتنه، از سال‌های پایانی ریاست‌جمهوری جورج بوش شروع می‌کنیم. جورج بوش پس از آنکه در دوره‌ای ایران را «محور شرارت» خوانده بود و از حمله به ایران سخن می‌گفت و چند قطعنامه را در شورای امنیت علیه ایران به تصویب رسانده بود، در طی مذاکرات 1+5 با ایران، با تصور امکان مقابله با فعالیت‌های هسته‌ای ایران و ایجاد تغییر در رفتار آن، به نشانه‌ی اعتراض به عدم تعلیق غنی‌سازی از سوی ایران، همواره نماینده‌ی خود را در مذاکرات شرکت نمی‌داد و اعلام می‌کرد که تعلیق غنی‌سازی پیش‌شرط آمریکا برای حضور در مذاکرات است. با این حال اما در پایان دوران زمامداری خود، ناامیدانه و مأیوسانه به این نتیجه رسید که هیچ امکان و راهی جز مذاکره با ایران ندارد. لذا در مذاکرات «ژنو یک» با زیر پا گذاشتن پیش‌شرط خود، ویلیام برنز، معاون کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه‌ی خود را در مقابل نماینده‌ی مذاکره‌کننده‌ی ایرانی نشاند. حضور برنز در مذاکرات، نشانه‌ای از عقب‌نشینی آمریکا بود. رایس، وزیر امور خارجه‌ی آمریکا نیز همان زمان اعلام کرد: «ایالات متحده‌ی آمریکا دشمن ابدی ندارد. اگر ایران تصمیم بگیرد به جامعه‌ی جهانی نزدیک شود، از حمایت ایالات متحده‌ی آمریکا برخوردار است.»6 خبرگزاری آلمانی دویچوله نیز در تحلیل این رفتار آمریکا نوشت: «آگاهان می‌گویند شرکت ویلیام برنز در نشست ژنو به مفهوم چرخشی حیرت‌آور در سیاست تاکنون دولت بوش در برابر ایران است.»7

گذر از «محور شرارت» خواندن ایران به حضور «بدون پیش‌شرط» در مذاکرات توسط آمریکا، آن هم در دولت بوش جمهوری‌خواه، از جمله نشانه‌هایی بود که نشان می‌داد غرب و آمریکا، ایرانِ قدرتمند را پذیرفته و به این درک رسیده‌اند که باید با ایران به توافق برسند. البته این تنها نشانه نبود. زبیگنیو برژنسکی، مشاور سابق امنیت ملی آمریکا، که توصیه‌هایش در پیروزی اوباما در انتخابات تأثیرگذار بود، در گفت‌وگو با مجله‌ی آلمانی «اشترن»، در پاسخ به این سؤال که آیا اوباما رئیس‌جمهور یک ابرقدرت رو به زوال است، اظهار داشت: «واقعیت این است که دوران حماقت ابرقدرتی آمریکا به پایان رسیده است. درباره‌ی ایران و برنامه‌ی هسته‌ای ایران نیز ما به رویکرد واقع‌گرایانه، منعطف‌تر و منطقی‌تر نیازمندیم. ما باید مذاکره کنیم. ما ممکن است حتی بدون پیش‌شرط مذاکره کنیم. رویکرد موفقیت‌آمیز برای ایران باید با منافع امنیتی تهران و واشنگتن منطبق باشد.»8


همچنین چند ماه قبل از انتخابات 88، برنارد کوشنر، وزیر خارجه‌ی یهودی‌الاصل فرانسه، در مصاحبه با شبکه‌ی «سی‌ان‌ان» می‌گوید: «گمان می‌کنم ایران کشوری بزرگ با تاریخی بزرگ است. اگر امروز بخواهیم از افغانستان سخن بگوییم، باید با ایران صحبت کنیم. اگر می‌خواهیم از خاورمیانه، عراق و سوریه سخن به میان آوریم، باید با ایران صحبت کنیم. پس واقع‌گرا باشیم و با این اشخاص صحبت کنیم.»9

همه‌ی این سخنان یادشده و از این دست اظهارات که در مقطع زمانی پیش از فتنه کم شنیده نمی‌شد، نشان از آن داشت که تصور، درک و محاسبات غرب از ایران، بر بی‌فایده بودن فشارها و لزوم گفت‌وگو با آن تأکید دارد. این درک و تصور در آخرین مذاکرات هسته‌ای پیش از انتخابات، که در ژوئن 2008 (سال 1387)، یعنی درست یک سال مانده به انتخابات انجام شد، به‌صراحت از سوی طرف‌های مذاکره‌کننده‌ی غربی بیان گردید که چاره‌ای جز پذیرش برنامه‌ی غنی‌سازی ایران نمی‌بینند.10مذاکرات هسته‌ای نیز به‌صورت کاملاً هوشمند از سوی مقامات غربی تا اعلام نتایج انتخابات ریاست‌جمهوری سال 88 به حالت تعلیق درآمد. آن‌ها منتظر بودند ببینند نتیجه‌ی انتخابات چه خواهد شد تا آن‌گاه متناسب با آن، روند و خط‌مشی‌های خود را مشخص کنند.

اما اوج عقب‌نشینی غرب در قبال ایران و پذیرش ایران قدرتمند را می‌توان در اولین نامه‌ی اوباما به رهبر انقلاب، که چند روز پیش از انتخابات ریاست‌جمهوری 1388 ارسال شده بود، مشاهده کرد. اوباما در آن نامه اذعان کرده بود که بدون ایران، هیچ موضوعی در خاورمیانه فیصله نمی‌یابد. او خواستار گفت‌وگویی همه‌جانبه و کمک به شروع فصل جدیدی از مناسبات بین ایران و آمریکا شده بود. همه‌چیز حکایت از دست برتر جمهوری اسلامی در تحولات منطقه‌ای و بین‌المللی داشت، اما یک حادثه، همه‌ی معادلات را تغییر داد و دست برتر و پُر ایران را در چانه‌زنی با غرب، خالی کرد: آشوب‌های بعد از انتخابات 88!


 پس از آغاز فتنه

آشوب‌های بعد از انتخابات 88 و یا به تعبیر دقیق «فتنه»، موجب «امیدواری» دشمنی شد که مترصد به وجود آمدن روزنه‌ای برای ضربه زدن به ایران بود. به همین علت، در اقدامی ناباورانه، تنها در طی ده روز اول آغاز فتنه، شش قطعنامه در کنگره‌ی آمریکا علیه ایران ارائه شد و به تصویب رسید!11 مسئولین غربی که تا پیش از این بر لزوم واقع‌گرایی در برابر ایران سخن به میان می‌آوردند و از ضرورت تعامل با ایران می‌گفتند، به‌یکباره شروع به اظهارات مداخله‌جویانه در امور داخلی ایران کردند. اوباما که چند روز پیش از انتخابات به رهبر انقلاب نامه نوشته بود تا او را در حل مشکلات منطقه کمک نماید، به‌ناگاه با آغاز فتنه، از ایرانی‌ها خواست تا به اعتراضات خود ادامه دهند و مشخصاً از میرحسین موسوی نام برد و وی را نماد غرب‌گرایی نامید.12 تغییر لحن آمریکایی‌ها و غربی‌ها با آغاز فتنه‌ی 88 به‌وضوح قابل مشاهده بود.

وضع و نگرش غربی‌ها در جریان فتنه‌ی 88 به قدری تغییر کرد که شانزده روز پس از اهانت فتنه‌گران در روز عاشورا به حضرت اباعبدالله‌الحسین علیه‌السلام، ژنرال دیوید پترائوس، فرمانده وقت نیروهای آمریکایی در منطقه، حتی از احتمال حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران خبر داد! وی در گفت‌وگو با «سی‌ان‌ان» گفت: «حتماً می‌توان تأسیسات هسته‌ای ایران را مورد هدف قرار داد. تأسیسات ایران در مقابل حملات بمب‌ها آسیب‌پذیر هستند.» از سویی دیگر، این نکته نیز عجیب است که اقدام نظامی علیه برنامه‌ی هسته‌ای ایران با شروع فتنه‌ی 88 کلید خورد و ترور دانشمندان هسته‌ای ایران از همین زمان آغاز شد. این ترورها در شرایطی که کشور در نتیجه‌ی فتنه به «بی‌ثباتی» کشیده شده بود، انجام پذیرفت.

از فردای فتنه و تغییر درک دشمن از جمهوری اسلامی و ایجاد تصور امکان آسیب به جمهوری اسلامی و امیدوار شدن دشمن جهت عینیت‌بخشی به آن تصور، شاهد شکل‌گیری اراده و اجماع بین مسئولین آمریکایی و اروپایی برای مقابله با ایران و تحریم گسترده و به‌زعم خود، فلج‌کننده علیه آن هستیم. رهبر انقلاب در توضیح اینکه اجماع و شکل‌گیری جبهه‌ی متحد علیه ایران در نتیجه‌ی فتنه بوده است، می‌فرمایند: «کسانی که فتنه‌ی سال 88 را شروع کردند -حالا یا خودشان طراحی کرده بودند یا دیگران طراحی کرده بودند؛ نمی‌خواهیم نسبتی بدهیم، ولی به هر حال این فتنه طراحی شده بود- به کار کشور ضربه‌ی سختی زدند. اگر این فتنه نبود، بلاشک کارهای گوناگون کشور بهتر پیش می‌رفت. این‌ها دشمنان را امیدوار کردند و روحیه دادند به کسانی که علیه نظام اسلامی جبهه‌بندی کرده‌اند و یک جبهه‌ای تشکیل داده‌اند.»13


این امیدواری دشمن، موجب وضع تحریم‌های بیشتر علیه ایران شد. به همین علت، با دمیده شدن روحیه‌ی جدید به دشمنان و در پی آن، شکل‌گیری یک جبهه‌ی متحد علیه ایران، شاهد روند پُرسرعت گسترش تحریم‌ها علیه کشور بودیم. برای نمونه، با اندک دقت نظری در فرمان‌های اجرایی دولت آمریکا علیه ایران و در راستای تحریم آن، می‌توان دریافت که تعداد و وسعت اهداف تحریمی این فرمان‌ها اساساً قابل مقایسه با قبل از فتنه نیست. در سال‌های 2010، 2011 و 2012، 9 فرمان که بیشتر آنان قدرت تأثیرگذاری اقتصادی بالایی داشتند، از سوی دولت آمریکا در جهت تحریم جمهوری اسلامی صادر شد.14 همچنین کنگره‌ی آمریکا از این قاعده مستثنا نبود و شش قانون جهت تحریم ایران به تصویب رساند15 که در این میان، «قانون جامع تحریم‌ها، مسئولیت‌پذیری و محرومیت ایران»، موسوم به (CISADA) که شامل تحریم انرژی، بانکی و فروش بنزین ایران می‌شود، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

همچنین صدور قطعنامه‌ی 1929 توسط شورای امنیت سازمان ملل را، که در سالگرد فتنه‌ی 88 به تصویب رسید و به همین خاطر، دارای پیام روشنی به طرف ایرانی بود، می‌توان در همین چارچوب تحلیل کرد. در تأیید این مدعا، می‌توان به مقاله‌ی کیم آر. هلمز، تحلیل‌گر ارشد نشریه‌ی «واشنگتن‌تایمز» اشاره کرد که دو ماه پیش از قطعنامه‌ی 1929 در سرمقاله‌ی این نشریه نوشته بود: «تحریم به‌تنهایی کافی نیست. ما باید دیپلماسی عمومی را به نقض حقوق‌ بشر در ایران متمرکز کنیم. جمهوری اسلامی به دلیل وجود اپوزیسیون داخلی، دچار نقاط ضعف شده و باید بر این نقطه فشار وارد کرد.»16

روزنامه‌ی آلمانی «ولت» نیز چند هفته قبل از تحریم 1929 نوشت: «توان گروه‌های اپوزیسیون ایران برای تغییر رفتار مقامات این کشور کافی نیست. به همین علت است که غرب باید هم‌زمان تهدیدهای چندباره‌ی خود در اعمال تحریم‌های سخت علیه ایران را در پیش بگیرد.»17
وضع و نگرش غربی‌ها در جریان فتنه‌ی 88 به قدری تغییر کرد که شانزده روز پس از اهانت فتنه‌گران در روز عاشورا به حضرت اباعبدالله، ژنرال پترائوس، فرمانده وقت نیروهای آمریکایی در منطقه، حتی از احتمال حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران خبر داد! این نکته نیز عجیب است که اقدام نظامی علیه برنامه‌ی هسته‌ای ایران با شروع فتنه‌ی 88 کلید خورد و ترور دانشمندان هسته‌ای ایران از همین زمان آغاز شد.

برای فهم بهتر استراتژی غربی‌ها، بالاخص آمریکایی‌ها علیه ایران، می‌توان به سخنان آدام ارلی، سفیر آمریکا در بحرین که پیش از این و در دوران ریاست‌جمهوری جرج بوش سخن‌گوی وزارت خارجه‌ی آمریکا بوده است، اشاره نمود. وی پیش از اول اکتبر 2009 و برگزاری مذاکرات ژنو، در جلسه‌ای با برخی از مسئولان کشورهای عربی در منامه، صراحتاً اعلام کرد: «کاخ سفید هم‌زمان با انجام مذاکرات ایران و 1+5 نحوه‌ی حمایت از رهبران معارض جدید در ایران را پیگیری می‌کند.» او همچنین تصریح کرد که اگر مذاکرات ژنو برای آمریکا موفقیت‌آمیز نباشد و در آن پیشرفتی حاصل نشود، آمریکا قصد دارد هم‌زمان با تشدید تحریم‌ها، اعمال فشار سیاسی علیه تهران را با حمایت رسمی، علنی و گسترده از رهبران معارض جدید، ‌ وسعت بخشد؛ چراکه هیچ فشاری به دولت ایران بدون تقویت جریان‌های طرفدار غرب در ایران کارساز نیست.18

ریشه‌ی این موضع و این دست مواضع را، که در زمان فتنه به‌کرّات بیان می‌شد، باید در میان نوشته‌ها و سخنان مطرح‌شده در اندیشکده‌ها غربی که توسط استراتژیست‌ها، تصمیم‌سازان و سیاست‌سازان آمریکایی بیان می‌‌شود و به نگارش درمی‌آید، جست‌وجو کرد. به‌عنوان مثال، می‌توان به مقاله‌ی پولاک و ری تکیه با عنوان «افزایش فشار بر جمهوری اسلامی ایران»، که در سال 2011 به نگارش درآمده است، اشاره کرد. این دو استراتژیست در سال‌های پس از فتنه‌ی 88، درست زمانی که فشارها و تحریم‌ها علیه ایران رو به تزاید بود، با درکی که از شرایط جمهوری اسلامی یافتند، این‌گونه تحلیل کردند که «تشدید فشار بر رژیم ایران می‌تواند پیشبرد برنامه‌ی هسته‌ای تهران را به تأخیر اندازد. همچنین این قابلیت را دارد تا مشکلات و تنش‌های جدیدی را در نظام ایران به وجود آورد. ضمناً می‌تواند فرصت‌های جدیدی را برای افراد میانه‌رو در ایران فراهم سازد که بیشتر علاقه‌مندند تا در بحث هسته‌ای و سایر رفتارهای دردسرآفرین تهران، مثلاً حمایت از گروه‌های تروریستی، با جامعه‌ی بین‌المللی مصالحه نمایند. همچنین می‌تواند فرصت مناسبی را برای احیای توان جنبش سبز به وجود آورد.»19

در پس این تحلیل، توصیه و تجویزی که استراتژیست‌ها به تصمیم‌گیران و سیاست‌مداران آمریکایی می‌کنند، از این قرار است: «گام‌های اولیه بیشتر باید بر شناسایی احتمالات و تشخیص بهترین روش‌های تحقق اهداف مختلف تمرکز یابند، اما از ارکان مهم هر راهبردی، برقراری ارتباط با جنبش سبز خواهد بود. در حال حاضر، فرصت‌های بسیاری برای برقراری ارتباط با فعالان ایران وجود دارند. ایران سرزمین اعتراضات کارگری و تظاهرات سیاسی است. چالش موجود در برقراری ارتباط (علنی یا مخفی) ‌ با اتحادیه‌های مهم کارگری و سازمان‌های دانشجویی است که شبکه‌ی ملی دارند و از طریق رسانه‌های اجتماعی با یکدیگر در ارتباط‌اند. مخالفان حکومت روحانیون، از هر قشر و گروه، باید تحریک شوند تا نقاط ضعف اخلاقی رژیم اسلامی را محکوم نمایند. حال آنکه تلاش برای شتاب دادن به جریان فرار نخبگان سیاسی و صنعت هسته‌ای ایران باید دوچندان گردد. هرگونه تلاش سیستماتیک برای خالی کردن پشت حکومت اسلامی ایران باید یکی از اولویت‌های اصلی واشنگتن باشد.»20
روزنامه‌ی آلمانی «ولت» چند هفته قبل از تحریم 1929 نوشت: «توان گروه‌های اپوزیسیون ایران برای تغییر رفتار مقامات این کشور کافی نیست. به همین علت است که غرب باید هم‌زمان تهدیدهای چندباره‌ی خود در اعمال تحریم‌های سخت علیه ایران را در پیش بگیرد.»


آنچه از این بیان و گفته‌های مشابه، که در فضای تحلیلی غرب کم نیست، می‌توان دریافت این است که تصمیم‌سازان غربی پس از فتنه، بر این باور امیدوار شدند که با فشار مضاعف و هم‌زمان با آن، حمایت از عوامل اصلی فتنه، می‌توانند جمهوری اسلامی را به سمت براندازی به‌عنوان هدف حداکثری و یا تغییر رفتار و تمکین به خواست غرب به‌عنوان هدف حداقلی، پیش ببرند.
باور و امیدی که پیش از فتنه‌ی 88 رو به یأس گذاشته بود، به امیدواری تبدیل شد و از همین روی، پس از وقوع فتنه‌ی 88، مایکل الوی درباره‌ی این امیدواری، این‌چنین تحلیل می‌کند: «جریان سبز یکی از شکاف‌هایی است که مورد توجه قرار گرفته است. در این راستا، آن چیزی که بیش از همه مدنظر دولتمردان آمریکاست، گرایش‌های فرهنگی و اجتماعی است که در داخل ایران به آمریکا در بین برخی اقشار و طبقات وجود دارد. اگر این گرایش‌ها و مطالبات به خواست‌های جریان سبز متراکم گردد، می‌تواند به غرب کمک شایانی بنماید. گرچه راه‌اندازی یک حرکت شبه‌انقلابی برای مقابله با نظام جمهوری اسلامی به‌لحاظ زمانی برای ایالات متحده‌ی آمریکا زمان‌بر است، اما هرگز از رده‌ی برنامه‌های روی میز خارج نشده است.»21
 
فرجام سخن


همه‌ی آنچه گفته شد، مؤید این امر است که آن گناه و جرم بزرگی که شرایط امروز را برای جامعه‌ی ایران رقم زده و این جامعه را در تنگنای تحریم قرار داده، جرم امیدوار کردن دشمن است که از سوی فتنه‌گران صورت پذیرفته است؛ چراکه این امیدواری و شکل‌گیری درک جدیدی از ایران توسط غرب و آمریکا، که در ادامه‌ی ماجرای فتنه حاصل شد، غرب را به تحلیل، تصمیم و اقدام جدید نسبت به ایران مجاب کرد و این اراده را در دشمنان برای شکل‌دهی جبهه‌ای متحد علیه ایران به وجود آورد و حاصلِ آن شد تحریمی در این گستردگی. باری، جرم بزرگ فتنه‌گران، امیدوار کردن دشمنان بود.

پی‌نوشت‌ها:
1. در طول دوران دفاع مقدس، برای نمونه، می‌توان به تحریم‌های زیر اشاره کرد:
الف) تحریم یکجانبه موسوم به عملیات «استانج» : از سال 1983 آمریکا با بیست کشور درباره‌ی ارسال نکردن سلاح به ایران وارد مذاکره شد تا آن‌ها را مجاب کند به ایران سلاح نفروشند.
ب) در تاریخ 6 نوامبر 1987، کنگره‌ی آمریکا به بهانه‌ی مبارزه با تروریسم، واردات نفت از ایران را ممنوع کرد.
ج) صدور دستور ویژه (12613) رئیس‌جمهور وقت و ممنوعیت ورود هرگونه کالا و خدمات از ایران.
2. در 20 شهریور 1374 (20 سپتامبر 1995) با تصویب طرح داماتو، رئیس‌جمهور آمریکا اجازه‌ یافت شرکت‌های غیرآمریکایی را که فناوری صنعت نفت را در اختیار می‌گذارند، تحریم کند.
3. تا پیش از فتنه‌ی 88 این قطعنامه‌ها در شورای امنیت سازمان ملل به تصویب رسید: بیانیه‌ی 1696 و قطعنامه‌ی 1737 در سال 2006، قطعنامه‌ی 1747 در سال 2007 و قطعنامه‌های 1803 و 1835 در سال 2008.
4. یک بررسی اجمالی از تاریخ تحریم‌های اقتصادی در سطح جهانی نشان‌دهنده‌ی آن است که دولت آمریکا همواره بزرگ‌ترین سهم را در کاربرد سیاست تحریم اقتصادی داشته است. در مجموع، دوسوم تحریم‌های اقتصادی جهان توسط دولت آمریکا اعمال گردیده است. در فاصله‌ی جنگ جهانی اول تا سال 1990، یعنی در طول نزدیک به 75 سال، در مجموع 115 تحریم اقتصادی علیه کشورهای مختلف تصویب و به اجرا گذاشته شد که به‌طور متوسط، برابر است با 1.5 تحریم در سال. دولت آمریکا مسئول 77 مورد از کل 115تحریم‌های اقتصادی جهان، یعنی 67 درصد کل تحریم‌ها در طی دوره‌ی 1918- 1990 بوده است. اما از سال 1990، به دنبال فروپاشی اتحاد شوروی و پایان جنگ سرد، سهم آمریکا در کاربرد سیاست تحریم اقتصادی و تعداد تحریم‌های اقتصادی به‌شدت افزایش یافته است؛ به‌گونه‌ای که طی دوره‌ی 1990-1999 سهم آمریکا در کل تحریم‌های اقتصادی جهان به 92 درصد افزایش یافت. تنها در دوره‌ی اول ریاست‌جمهوری کلینتون، دولت آمریکا 61 تحریم اقتصادی را علیه 35 کشور جهان، با جمعیتی بالغ بر 2.3 میلیارد نفر، یعنی 42 درصد کل جمعیت جهان و 790 میلیارد دلار صادرات، یعنی 19 درصد صادرات جهان، به اجرا گذاشت.
برای اطلاع بیشتر، مراجعه شود به مقاله‌ی آقای فتح‌الله پریشان در خبرگزاری فارس:
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910703000144
5. سخنان جو بایدن در نشست سابان اندیشکده‌ی بروکینز:
http://www.brookings.edu/blogs/markaz/posts/2014/12/06-saban-forum-vice-president-joe-biden
6. http://www.tasnimnews.com/Home/Single/226414
7. The decision by the United States to send William Burns, the under secretary of state for politicial affairs, to nuclear talks with Iran on Saturday, July 19, in Geneva has has been welcomed by many as a shift in Washington's hard-line stance towards Iran.
منبع: http://dw.de/p/EdNd، تاریخ انتشار: 18.07.2008
8.We need a more realistic, a more flexible and sensible approach. We should negotiate; we might negotiate even without preconditions
منبع: http://www.stern.de/politik/ausland/brzezinski-about-obama-very-different-from-most-american-politicians-645635.html
9. all the issues you're talking about, Middle East, Afghanistan, of course, Iran and in the middle, and this is a great country, we have to come with them
منبع: http://edition.cnn.com/TRANSCRIPTS/0902/01/se.01.html
10. گزارش کمیسیون اصل 90 درباره‌ی فتنه‌ی 88 که در تاریخ 7 دی 1390 در صحن علنی مجلس قرائت شد:
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13901007001271
11. طرح شماره‌ی H.R.2845، قطعنامه‌ی شماره H.RES.549، قطعنامه‌ی H.RES.557، قطعنامه‌ی H.RES.560، قطعنامه‌ی H.RES.193 و قطعنامه‌ی H.RES.196 در مدت ده روز ابتدایی فتنه در کنگره‌ی آمریکا علیه ایران ارائه شد و به تصویب رسید.
12. Mr Obama said Mir Hossein Mousavi had captured the imagination of groups in Iran that were interested in opening up to the world.
منبع: http://news.bbc.co.uk/2/hi/middle_east/8122028.stm
13. بیانات در دیدار رئیس‌جمهور و اعضای هیئت دولت، 8 شهریور 1389.
14. فرمان‌های اجرایی دولت آمریکا پس از فتنه جهت تحریم ایران: 13553 در سال 2010، 13572، 13574 و 13590 در سال 2011 و 13599، 13606، 13608، 13622 و 13628 در سال 2012.
15. قوانین مصوب کنگره‌ی آمریکا جهت تحریم ایران: قانون جامع سیسادا (CISADA) در سال2010، قانون عدم اشاعه‌ی ایران، سوریه و کره‌ی شمالی، قانون میهن‌پرستی آمریکا بخش 311، بودجه‌ی دفاعی 2012 در سال 2011 و قانون کاهش تهدید ایران و حقوق بشر سوریه، بودجه‌ی دفاعی 2013 (بخش فرعی D) در سال 2012.
16. If Mr. Obama isn’t careful, he’ll end up with the worst of all possible outcomes: an even more oppressive regime strengthened by crushing the will of its people and armed with nuclear weapons.
To avoid that, he should repeatedly voice his support for Iranians struggling to reclaim their freedom. That would promote American ideals and universal human rights, as well as advancing U.S. national interests.
منبع: washingtontimes.com/news/2009/jun/28/solutions-holmes-irans-election-results/?page=all
17. http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13911002000570
18. گزارش کمیسیون اصل 90 درباره‌ی فتنه‌ی 88 در تاریخ 7 دی 1390.
19. www.welt.de/welt_print/debatte/article5773192/Vier-Beobachtungen-zum-Iran.html
همچنین بنگرید: کنث ام. پولاک و ری تکیه (2011)، افزایش فشار بر جمهوری اسلامی ایران، مرکز مطالعات راهبردی و بین‌المللی، نشریه‌ی واشنگتن کواترلی، ترجمه‌ی اشراف، مهر 1390، اشراف.
20. کنث ام. پولاک و ری تکیه، همان.
21. الوی، مایکل (آگوست 2011 )، ترسیم خط مرز غنی‌سازی ایران، نشریه سروایول، ترجمه‌ی اشراف، مهر 90.


انعکاس این یادداشت در:

پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنه ای 

پایگاه خبری تحلیلی جهان نیوز

خبرگزاری تسنیم

خبرگزاری فارس

خبرگزاری ایسنا


جعفر حسن خانی
۱۷دی
نگاه فلسفه‌ی ‌‌تاریخی به حماسه‌ی مردمی 9دی

حماسه نه دی


پس از گذشت چند سال از حماسه‌ی 9دی سال 1388، سخنی که به کرات از صحابه‌ی فتنه و اپوزسیون خارج‌نشین شنیده می‌شود این است که ایشان در توجیه قیام عمومی مردم علیه‌شان این گونه زبان به کام می‌چرخانند که جمهوری اسلامی با تمسک و سوءاستفاده از عاشورا و امام حسین (ع) توانست یک بسیج اجتماعی عمومی علیه جنبش سبز شکل دهد و این جنبش را سرکوب کند. منطق پرتکرار این جریان در این سال‌ها این بوده است که جمهوری اسلامی از وقایع روز عاشورای سال 1388 پیراهن عثمانی ساخته تا مخالفان خود را از میدان به در کند.
از منظری در پاسخ به این سخنان می‌توان به این موضوعات اشاره نمود که در فحوای ادعای صحابه‌ی فتنه و اپوزسیون خارج‌نشین، این امر به خوبی به چشم می‌خورد که ایشانی که همیشه خود را مدعی‌العموم همه‌ی مردم رشید ایران می‌دانند، در توجیه خود برای قیام 9دی، مردم را به مشتی بازیچه و تأثیرپذیری که به سادگی توسط جمهوری اسلامی بسیج می‌شوند تقلیل داده‌اند و این یک تناقض جدی در سخنان این داعیه‌داران است.
این البته سطحی از پاسخ‌گویی است که می‌توان آن را با تناقض‌یابی‌های بیشتر بسط داد، اما فراتر از این می‌توان از منظری دیگر نیز به این ادعا که به واقع یک «شبهه» است پاسخ گفت. این یادداشت بر آن است از منظر فلسفه‌ی تاریخ به قیام عاشورا و در ادامه به آنچه در 9دی‌ماه 1388 اتفاق افتاد، نگاهی دوباره بیندازد و از این منظر، که کمتر مورد توجه قرار گرفته است، به تحلیل قیام 9دی اقدام نماید؛ تحلیلی که در بطن آن به شبهه‌ی پیش‌پرداخته پاسخ می‌گوید.
 
عاشورا اقامه‌ی معروف تاریخی
عمل معروف و منکر در سه سطح صورت می‌پذیرد: ارتکاب، اشاعه و اقامه. در توضیح این سه سطح باید گفت که ارتکاب به این معناست که اگر فردی نماز بخواند، ارتکاب به معروف کرده و اگر گناهی انجام بدهد، ارتکاب به منکر نموده است. مرحله‌ی بالاتر از ارتکاب، اشاعه است. فردی که مسجد می‌سازد، در واقع معروف را اشاعه کرده است و کسی که میکده به پا می‌کند یا شبکه‌های توزیع مواد مخدر یا وسایل مخرب فرهنگی و اجتماعی راه می‌اندازند، اشاعه‌ی منکر کرده است و از این دو مرحله بالاتر، مرحله‌ی اقامه است. اقامه‌ی معروف به این معناست که یک معروف به عنوان عمل اجتماعی، به یک ارزش عمومی و جاافتاده تبدیل شود و بالعکس، اقامه‌ی منکر هم به این معناست که یک منکر در جامعه به ارزش مورد توافق تبدیل شود.
سه سطح مورد اشاره در سه مقیاس قابلیت تحقق دارد: خانواده، جامعه و تاریخ.
در این چارچوب، می‌توان با تصویر بهتری، رفتار امام حسین (ع) در محرم 61ق را مورد دقت و تحلیل قرار داد. مبتنی بر همین چارچوب، می‌توان قیام امام حسین (ع) و اصحاب بزرگوار ایشان در روز عاشورا را یک اقامه‌ی معروف در مقیاس تاریخ بشری قلمداد کرد. حضرت سیدالشهداء (ع) در روز عاشورا رفتاری را اقامه نمود که در تاریخ یک ارزش را شکل داد. امام حسین (ع) در یک شرایط واقعی و رئال، منشی را از خود در پیش چشم ابنا‌ی زمان در گستره‌ی تاریخ به نمایش گذاشت، تا تاریخ در مواجهه‌های خود با شرایطی همچون شرایط سال 61ق، گزینه‌ی اتفاق‌افتاده‌ای را به عنوان اسوه در وجدان خود داشته باشد.
 
تاریخ عاشوراساز یا عاشورای تاریخ‌ساز
اینکه «عاشورا اقامه‌ی معروف تاریخی» است بدین معناست که عاشورا به عنوان یک نیروی تاریخی عمل می‌کند و تاریخ می‌آفریند. قیام امام حسین (ع) در سال 61ق، قیام علیه ظلم و جور زمان خود فقط نبود، بلکه قیامی علیه ظلم و جور تاریخ بود؛ قیام برای ارتقای وجدان تاریخ.
مخاطب این سخنان اباعبدالله (ع) که فرمودند: «هیهات من الذله» و «هل من ناصر ینصرنی» را نباید در کالبد زمان و مکان دید. مخاطب این سخنان سراسر تاریخ است. امام حسین (ع) بر فراز تاریخ ایستاده و تاریخ را با عاشورا، ولایت و امامت می‌کند. «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» موید همین مدعاست. عاشورا به عنوان فرقان تاریخی، خطی در طول تاریخ کشیده و تاریخ را به تاریخ اولیا و اشقیا، تاریخ حق و باطل تقسیم نموده و ابنای زمان را با نیروی تاریخی عاشورا، که آمیخته‌ای از شور و شعور است، به حرکت درمی‌آورد و تاریخ می‌آفریند و تاریخ را نجات می‌دهد.
قیام 15خرداد، انقلاب اسلامی ایران و هشت سال دفاع مقدس، از جمله تاریخ‌هایی هستند که فقط در برهه‌ی پنجاه‌ساله‌ی اخیر توسط نیروی تاریخی عاشورا و ولایت تاریخی امام حسین (ع) آفریده شده است و مردم زمان را به حرکت درآورده و نجات بخشیده و تاریخ را حیات دوباره داده است.
بخشی از زیارت اربعین اباعبدالله (ع)، که به اهداف قیام امام حسین (ع) می‌پردازد نیز در فحوای کلام خود، مؤید همین تحلیل است. امام صادق (ع) در زیارت اربعین اباعبدالله می‌فرمایند: «و بَذلَ مُهجَتـَهُ فیکَ لیَستـَنقـِذَ عِبادکَ مِنَ الجَهالهِ وَ حَیرَهِ الضـَلالهَ: حسین علیه السلام خون قلبش را به آستان الهی هدیه داد تا بندگان را از ظلمت جهل و نادانی و حیرت گمراهی رهایی بخشد.»
همان طور که از این فراز زیارت برمی‌آید، فلسفه‌ی قیام سالار شهیدان، رهایی بندگان الهی از ظلمت جهل و نادانی است. همه‌ی آنچه گفته شد در تأیید این سخن است که عاشورا تاریخ‌ساز است؛ تاریخی که بندگان را نجات می‌بخشد.
 
و ما ادراک 9دی؟
با ورود به محرم سال 88، شعار «این ماه، ماه خونه، بسیج سرنگونه» یکی از شعارهای غالب فتنه‌گران بود. این شعار در ضمیر خود، به فرقان بودن عاشورا و تاریخ‌ساز بودن آن اعتراف داشت. در منظر فتنه‌گران نیز رگه‌‌هایی از این باور دیده می‌شد که محرم ماهی است که باطل سرنگون و حق پیروز می‌شود که البته مصداق باطل به زعم ایشان بسیج بود.
محرم 88 از راه رسید و عاشورا به عنوان یک فرقان و نیروی تاریخی، تاریخ آفرید و حماسه‌ی 9دی به وجود آمد و فتنه‌ی سیاه 88 سرنگون شد. 
آنچه در غالب بسیج عمومی در 9دی اتفاق افتاد، بسیار فراتر از قدرت بسیج‌کنندگی جمهوری اسلامی بود. 9دی محصول نیروی تاریخی عاشورا بود که این مقطع تاریخ را فتح نمود و یوم‌الله 9دی را آفرید و این ولایت تاریخی امام حسین همچنان ادامه دارد و تاریخ را به پیش می‌برد.

پ . ن

بخشی از این نوشته بر گرفته از منبر محرم سال 1390 استاد میرباقری در مدرسه فیضیه می باشد. منبری که بنده نیز افتخار درک آن را داشتم
 
جعفر حسن خانی
۰۳دی

این روزها با نزدیک شدن به سالروز حماسه عظیم مردمی "9 دی" که فتنه را از نفس انداخت و آن را به اعماق تاریک خانه نیستی تاریخی مردم ایران راند. شاید بد نباشد گوشه ای از تجربه شخصی ام از مواجهه با فتنه سیاه 88 را در اینجا به رشته تحریر در آورم:

آن روزها دانشجوی مقطع کارشناسی بودم و همچنین مدیر مسول و سردبیر یک نشریه دانشجویی. اواخر پاییز سال هزار و سیصد و فتنه بود، بروبچه های انجمن اسلامی مستقل قصد داشتند فیلم مستند "ایران سبز" که یک مستند روشنگرانه و بصیرت بخش بود رو در دانشگاه اکران کنند. در روز اکران مسئولین دانشگاه بنا به دلایل واهی مانع برگزاری همایش و اکران فیلم شدند، سبزهای دانشگاه که خود را عاقلان میانه جریان آزاد اطلاعات می دانستند با تصور اینکه مستند "ایران سبز" در دفاع از جنبش سبز است. عدم اکران آن را استبدادی دیگر از سوی حاکمیت قلمداد نمودند!!! و این بهانه بود برای برهم زدن فضا و اعتراض. نگارنده در میانه آن آشفته بازار یکی از لیدرهای سبز را یافتم و با هم یک نیمچه مناظره خیابانی راه انداختیم. او مدعی بود که هیچ تریبونی در اختیار ندارد و حرف هایش به جایی نمی رسد. لذا بنده پذیرفتم در قالب مناظره کاغذی حرفهایش را در نشریه به چاپ برسانم و جواب های خودم را هم در کنارش درج نمایم.

در ادامه برای قضاوت شما به انعکاس این دو یادداشت پرداخته شده. قبل از خوانش نکته قابل ذکر این است که اگر جمله ای مفهوم نیست از سوی نویسنده است نه بنده.


مناظره کاغذی

یادداشت اول نوشته ی آن دانشجوی سبز:

با ریشه چه می کنید؟

آیا می بینید که بیگانگان با دموکراسی داعیه ی این امر شده اند؟ و با این کلام خوش آهنگ و مردم فریب در جهت اهداف به اصطلاح اسلامی خود هستند؟ آنهای که دموکراسی را در چوب و باطوم می بینند، آنهایی که در روزهای بعد از انتخابات در برابر اعتراضات صلح آمیز که در پناه اصل27 قانون اساسی اتحاد جوانان و هم میهنان کشور خودمان را شورش ، غارت ، اغتشاش ، آشوب مهیب و طغیان نام نهادند و همین ملت را با نام بزرگ ترین دموکراسی جهانی خس و خاشاک و اراذل اوباش نامیده اند، آیا واقیعت دموکراسی اسلامی این است؟دموکراسیی که مجوزی برای راهپیمایی به نشانه ی اعتراض در آن معنا ندارد، اما مجوز برای دست درازی و ضرب و شتم پیر و جوان ، نوامیس مردم، انسان های بی گناه و با گناه حق و ناحق از قبل صادر شده است.

در این اوضاع و احوال ما ملتمسیم تا جایگاه این اعمال را در دموکراسی تبیین نماید.دموکراسی که پاسخ اعتراضات الله اکبر، نیروی ضد شورش است . و آیا در دموکراسی پاسخ اعتراض به تخلفات و تقلبات (که سردمداران این پاسخ را لطف از جناب حق می دانند، نه حق ملت) شمارش ده درصد آرا، پشت درهای بسته آنهم به صورت رندوم است؟ آنان که در بحبوهه ها به جای دلداری دادن و آرام کردن اوضاع ، دست به تهدید و اتمام حجت می زنند، حال که مدتی از تب و تاب سیاست و ریاست، مردم پرستی و عدالتخواهی گذشته؛ چه کسی ، چه مقامی، کدام آقا، کدام رئیس جمهور خواست بداند درد این چند ملیون نفر ( که به قول رسانه ملی چند صد نفر) چه بود؟ واقعا این جوانان، این مردم، همه عاملانه بیگانه بودند؟ همه تحت تاثیر رسانه بیگانه بودند؟ هیچ کدام حرف دلشان نبود؟ همه از سر خوشی آمده بودند؟ همه بدون هیچ مشکلی بودند؟ آیا بهتر نبود به جای تبدیل خیابان ها به میادین جنگ، یک میز کوچک، به قول خودشان برای چهارده میلیون نفر در نظر می گرفتند؟ آیا در این شرایط جوانی کشته می شد؟ مادری چشم انتظار می ماند؟ مامور دولتی زخمی می شد؟ آیا اموال خصوصی و عمومی مورد هجمه واقع می شد؟ آیا در این صورت مردمی که پشت پناه دین هستند در مقابل نظام صف آرایی می کردند؟ آیا به ساحت مقدس امام (ره) تعرضی می شد؟ اگر ما از آن اول به این جوانان بها می دادیم و تمام امکانات را به جای اینکه در اختیار قشری خواص قرار دهیم، در اختیار همه جوانان می گذاشتیم از همه استعداد ها به نحو احسنت استفاده می کردیم باز هم کار به اینجا می کشید؟ اگر این دموکراسی نام علی (ع) را در عدالت به دوش می کشد آیا ذره ای از احترام به رای مردم را به ارث برده است؟ امیری که ولایت و رسالت ایشان متمم و مکمل رسول خدا (ص) است و خود خدا شرط کامل بودن اسلام را ولایت علی (ع) بیان کرده است، باز هم مسلوب از حق خود شد و در حالی که دختر پیامبر را در این راه از دست داده بود باز هم سکوت کرد و به خاطر اسلام و حفظ اتحاد و نبودن تفرقه.

آیا مسولان ما هم این کار را کردند؟ آیا وحدت را به قدرت ترجیح دادند و یا بلعکس؟ ما چه ظلمی به سردمداران کرده بودیم؟ ما چه حقی را از ایشان سلب کردیم؟ ما که نور چشمی رهبر بودیم، چه شد که یک شبه منافق شدیم؟ یا بهتر است بگویم منافق خواندنمان؟ آیا جرم ما انتخاب و ایستادن به پای انتخاب خود بود؟

 

یادداشت دوم نوشته ی بنده:

ذبح عقلانیت در مسلخ احساسات

نه از مهرو نه از کین می نویسم.نه از کفر رو نه از دین می نویسم. دلم خون است می دانی برادر. دلم خون است از این می نویسم.

وقتی مهندس موسوی در کنفرانس خبری حدود ساعت 21 که هنوز رای گیری جریان داشت مدعی پیروزی شد! و هر نتیجه دیگر را نشانه تقلب دانست! هیچ از خود پرسیدید که آقای موسوی چگونه متوجه شدند که پیروز انتخابات هستند!؟ و همچنین مستندات وی مبنی بر ادعای تقلب چه بوده است!؟ وقتی بیانیه اول آقای موسوی آنجا که از شعبده بازی و صحنه آرایی سخن به میان آمده بود را می خواندید، وقتی در 28 خرداد در میدان توبخانه شنیدید که آقای موسوی گفتند دامنه اسناد و مدارک تقلب در انتخابات بسیار گسترده است. از خود نپرسیدید در انتخاباتی که 45713 شعبه اخذ رای وجود داشت و بر سر هر صندق 9 تا 12 نفر عامل اجرای ( به جز ناظرین نامزدها) حاضر بودند که با در نظر گرفتن بقیه عوامل اجرایی بیش از نیم میلیون نفر، آنهم از فرهنگی، دانشجو، معتمدین محل و ... چگونه برای تقلب گسترده به ضرر آقای موسوی با هم هماهنگ شدند؟! آیا این تهمت شنیع به بیش از نیم میلیون ایرانی نبود؟!

وقتی در خیابان شعار قانون گرایی می دادید هیچ از خود پرسیدید آقای موسوی با 40.000 ناظر که در 95 درصد صندق ها حاضر بودند و فرم 22 انتخابات را امضا کردند! چگونه ادعای تقلب می کند؟ و چرا سند ارائه نمی کند؟ البته زهرا رهنورد در مصاحبه با بی بی سی!!! دو دلیل ارائه نمود: "1.ترک به هم زبان خود رای می دهند 2.موسوی داماد لرستان است پس لرستان به او رای داده است!!!" در جواب همین بس که کروبی هم ادعا کرده است لرستان به او رای داده است. ضمنا نگارنده هم آذری زبانم!

ای کسانی که داعیه خط امام (ره) را دارید بنده شما را ارجاع می دهم به صحیفه امام ج14ص377، 415، 414، 416، 418، 470، و ج 13 ص53 و ج17 ص 321، 441 و ج18 ص 242، 431 که ماحصل آن این است که امام (ره) دیکتاتوری را در قبول نداشتن قانون تعریف می کنند. آیا به جای کشیدن مردم به کف خیابان ها، روند قانونی طی می شد، این اتفاقات می افتاد؟ البته یادمان نرفته که عامل انتحار کننده در حرم امام (ره) آقای ب.ع رئیس ستاد انتخاباتی آقای ... در پل دختر بودند!

اگر حق با آقای موسوی بود! (که نبود) مطابق اصل 40 قانون اساسی که 85 درصد ملت در چهار چوب آن رای داده اند، ایشان حق نداشت روند قانونی را کنار گذاشته  و با کشیدن مردم به کف خیابان ها موجبات کشته شدن قریب به چهل تن از هموطنان عزیزمان که تعدادی از آنها بسیجی بودند و همچنین به آتش کشیده شدن مسجد لولاگر و امیر المومنین را فراهم نمایند، آیا این اقدامات مخل مبانی اسلام نبود؟( اشاره به اصل 27) راستی امام خمینی می فرمودند: "حکومت اسلام حکومت قانون است"شما را به اصول 1 ، 11 ، 57 ، 98 ، 99 ، 110 و ... قانون اساسی ارجاع می دهم. آیا رفتار شما با این اصول همخوانی دارد؟ سیاستمداری که نداند زیر پوست این جامعه وندالیسم جریان دارد و به صورت غیر قانونی فراخوان تجمع می دهد آیا سیاستمدار و قانونمدار است؟

هیچ از خود پرسیدید چرا عاطفه امام، ترانه موسوی، محسن ایمانی، محمد عسگری و سعیده پورآقایی هم او که کروبی دختر شهیدش نمامید! و موسوی در مراسم ختمش شرکت کرد! چگونه زنده شدند؟ مگر اینان شهیدان شما نبودند؟ جوابتان چیست؟ شهیدان زنده اند الله اکبر!!!

در آخر در پاسخ به قیاس شما آنجا که سکوت امام علی (ع) برای وحدت در ماجرای جانشینی پیامبر را مطرح کردید مع الفارق است. مگر شما همسو با جریان آن اولی و دومی غاصب هستید! که ما سکوت کنیم؟! جریانات اخیر بیشتر به نهروان ماند تا حادثه ای دیگر؛ راستی علی (ع) با نهروانیان چه کرد؟

جعفر حسن خانی