کنکاشی بر خاستگاه الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت؛
یادداشت پیش رو برای پایگاه تحلیلی تبینی برهان نگاشته شده است:
پرسشهایی از نسبت حوزه و دانشگاه با مردمسالاری دینی و نحوهی صدور آن؛
یادداشت پیش رو برای پایگاه تحلیلی تبینی برهان نگاشته شده است:
آنچه در ادامه می خوانید بیش از آنکه یک نقد جدی بر دیدگاههای دکتر محمود سریع القم در کتاب "عقلانیت و آینده توسعه یافتگی ایران" باشد یک نقد گزارش گونه خبری است. چرا که اگر قرار باشد به صورت جدی به تحلیل این کتاب پرداخته شود باید نقد فصلی به نظریه انسجام درونی دکتر سریع القلم نوشت. اما به هر روی خوانش این یادداشت برای مخاطبان خالی از لطف نبوده و بخشی از اندیشه های این استاد دانشگاه را در پیش چشم مخاطب آشکار می سازد.
آقای دکتر محمود سریع القلم که علاوه بر کرسی تدریس در دانشگاه، با پیروزی دکتر حسن روحانی از سمت مشاور رئیس مرکز تحقیقات مجمع تشخیص به مشاور رئیس جمهور در حوزه سیاست خارجی ارتقاء یافته اند از جمله اساتید علوم سیاسی هستند که کتابها و نظریات ایشان بخصوص در مباحث توسعه هم اکنون در دانشگاههای کشور تدریس میشود. گفته میشود وی تاثیر عمده ای بر اندیشه و تصمیمات دکتر روحانی دارد.
دکتر سریع القلم که پس از حضور در محافل دانشگاهی، به تازگی در رسانهها بروز و ظهور جدی را تجربه میکند در برخی اظهار نظرها چنین گفته اند:
«- حکمرانی بر پایه واقعیت است نه تخیل. بسیار روشن است که ادبیات و اولویتهای دولت جدید متفاوت است...
- عربستان مهمترین صحنه گردان بهار عربی است. هماهنگی با عربستان منافع دراز مدت فراوانی برای مردم ایران دارد...
- نخبه گرایی که مظهر عقلانیت است، بهترین روش کشورداری است و پوپولیسم همه جا، خسارتهای جبران ناپذیری به بار آورده است...
- سیاست خارجی را از خیابانها جمع کنیم. به پوپولیستها بگوییم بروند کتاب بخوانند و کمتر سخن بگویند.» [1]
در شرایط حاضر شناخت اندیشههای این استاد دانشگاه حائز اهمیت است، چرا که اگر قرار باشد مشاوران دولت اعتدال دکتر سریع القلم و یا اساتیدی با این نوع نگرش فکری باشند و جامعه ما مبتنی بر اندیشههای آنان اداره شود باید بدانیم که اهداف ترسیمی این نگرش برای جامعه چیست؟ یا بطور خلاصه اینکه الگوی توسعه مشاور رئیس جمهور، ما را به کجا میبرد؟
لذا برای یافتن پاسخی به این سوالات کنکاشی هر چند مختصر بر کتاب " عقلانیت و آینده توسعه یافتگی ایران" نوشته دکتر محمود سریع القلم داریم که از آن میتوان به عنوان مهمترین کتاب این استاد یاد کرد، خواهیم داشت
در این کتاب مانند بسیاری از کتابهای دیگری که در باب توسعه به نگارش درآمده بدون کوچکترین "ان قلت" و نقدی، ضرورت توسعه به صورت "اصل موضوعه" پذیرفته شده است و نویسنده درباره چرایی آن بحث نمیکند و حتی از این هم بالاتر، حتی در شکل و چگونگی آن – که به طور طبیعی الگوی غربی آن در ذهن متبادر میشود – هم کمتر بحث میشود.
نویسنده در این نوشته بیشتر به دنبال " راهبردهایی" است که راه رسیدن کشورهای جهان سوم به جهان اول را سادهتر کرده یا شکل الگو برداری و اقتباس از آنها را دقیقتر کند. نویسنده برای نیل به این مقصود شاخص هایی را برای سنجش عقب ماندگی یا توسعه یافتگی استفاده میکند که نشان دهد که چقدر راه برای رسیدن به تمدن غرب به عنوان آرمانشهر توسعه فاصله باقی است.
گویی که نویسنده گمان میکند که "راه توسعه ای که در اروپا گشوده شده است، همواره باز است و همه میتوانند به آسانی آن راه را طی کنند، غافل از اینکه تاریخ اروپای جدید در هیچ جای جهان تکرار نمیشود، هر چند ماهیت تجدد، هر جا که باشد، متفاوت نمیشود و همان تجدد غربی است که در همه جا بسط مییابد" [2]
دکتر سریع القلم در این کتاب با مسلم دانستن لزوم رسیدن به توسعه برای رشد و توسعه کشورها در جهان سوم دو استراتژی را تبیین میکند:
1.استراتــژی بقـــاء
2.استراتژی انطباق
وی در بخشی از کتاب به تبیین لزوم و دشواریهای تطبیق و تلفیق هویت و ساختار دینی و ملی ما با فرآیند جهانی شده موجود – که سعی میکند نامی از آن نبرد – یعنی همان "لیبرال دموکراسی" میپردازد.
دکتر سریع القلم در بخش اعظمی از ابتدای کتاب سعی میکند خواننده را متقاعد نماید که باید اصول عقلی که منجر به توسعه یافتگی میشود را بپذیرد، ایشان این اصول را چنین بر میشمارند:
1.علم گرایی
2.نظم گرایی
3.اجماع نظر نخبگان
4.فردگرایی مثبت
5.هویت مستحکم
6.فرهنگ اقتصادی
7. تفکر استقرایی.
موضوع این اصول زمانی جالبتر میشود که نویسنده کتاب سعی میکند برای این اصول نسخه الگوی عملی تجویز کند. دکتر سریع القلم در صفحه 226 این کتاب طی جدولی مشخصاً نظر خود از این الگو را بیان میکند؛
توسعه یافتگی [3]
اصول عقلی |
الگوهای عملی |
علم گرایی |
سکولاریسم |
نظم گرایی |
فردگرایی مطلق |
اجماع نظر نخبگان |
سودآوری نامحدود |
فردگرایی مثبت |
صنعتی شدن نا محدود |
هویت مستحکم |
دولت سالاری |
فرهنگ اقتصادی |
حاکمیت بخش خصوصی |
تفکر استقرایی |
دنیا دوستی |
این جدول همانگونه که میبینید نیاز به توضیح و تفسیر ندارد و نسخه ای است که آقای دکتر سریع القلم برای آینده ایران تجویز مینماید.
گفتنی است این نسخهها و راهبردها در شرایطی برای ایران تجویز میشود که طی سالیان متمادی رهبر فرزانه انقلاب از الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت سخن به میان آورده و فرموده اند:
"ما وقتی میگوییم پیشرفت، نباید توسعهی به مفهوم غربی تداعی شود... ما مجموعهی غربی شدن، یا توسعه یافتهی به اصطلاح غربی را مطلقاً قبول نمیکنیم. پیشرفتی که ما میخواهیم چیز دیگری است... اساس نگاه اسلامی به پیشرفت، بر پایهی این نگاه به انسان است: اسلام انسان را یک موجود دو ساحتی میداند؛ دارای دنیا و آخرت؛ این پایهی همهی مطالبی است که در باب پیشرفت باید در نظر گرفته بشود؛ شاخص عمده این است... کشور ما آن وقتی پیش رفته است که نه فقط دنیای مردم را آباد کند، بلکه آخرت مردم را هم آباد کند." [4]
معظم له همچنین الگوی اسلامی ایرانی را از مجامع دانشگاهی مطالبه کرده و فرموده اند:
"باید مغزهای متفکر استاد و دانشجوی ما بسیاری از مفاهیم حقوقی، اجتماعی و سیاسی را که شکل و قالب غربی آنها در نظر بعضی مثل وحی منزل است و نمیشود دربارهاش اندک تشکیکی کرد، در کارگاههای تحقیقاتی عظیم علوم مختلف حلاجی کنند؛ روی آنها سؤال بگذارند؛ این جزمیتها را بشکنند و راههای تازهای بیابند؛ هم خودشان استفاده کنند و هم به بشریت پیشنهاد کنند. امروز کشور ما محتاج این است." [5]
لذاست که در این شرایط از دکتر سریع القلم و دوستان همفکر ایشان که در دوران انقلاب اسلامی زیست کرده و به آن بالیده اند باید پرسید آیا نمیدانستند که انقلاب اسلامی نه استراتژی بقاء را میپذیرد و نه استراتژی انطباق را، چرا که راهبرد جمهوری اسلامی پیشرفت در چهارچوب پارادایم اسلام بوده که با مد نظر قرار دادن مولفههای بومی به دنبال تمدن زایی شیعی است؟
با بیان این توضیحات باید منتظر ماند و دید که دکتر روحانی در میانه دو الگوی پیش رو یعنی "الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت" - که مطالبه جدی مقام عظمای امامت است - و "الگوی توسعه مدرنیستی" که تنها به بخشی از زوایای آن در این نوشته پرداخته شد و نسخهی نجات بخش مشاوران و نزدیکان ایشان از جمله دکتر سریع القلم است، کدام را برگزیده و بر مدار کدام یک از این الگو ها، دولت جمهوری اسلامی را پیش خواهند برد؟
پی نوشتها:
[1]. مصاحبه اختصاصی دکتر سریع القلم با تابناک . ۰۵ مرداد ۱۳۹۲
[2]. دکتر رضا داوری اردکانی . ما و راه دشوار تجدد . تهران . ساقی 1384 . ص 28
[3]. دکتر محمود سریع القلم . عقلانیت و آینده توسعه یافتگی ایران . تهران . مرکز پژوهشهای علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه 1386 . ص 226
[4]. بیانات مقام معظم رهبری در دیدار استادان و دانشجویان کردستان، 27/2/1388
[5]. بیانات مقام معظم رهبری در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتی امیر کبیر، 9/12/1379
انعکاس این یادداشت در رسانه ها:
پایگاه خبری تحلیلی رجانیوز
پایگاه خبری تحلیلی ایران فردا
مسیر؛ پایگاه اتاق فکر گفتمان انقلاب اسلامی
پایگاه خبری تحلیلی بی باک نیوز
بررسی موانع پیشرفت سیاسی در جمهوری اسلامی
یادداشت پیش رو برای پایگاه تحلیلی تبینی برهان نگاشته شده است:
«پیشرفت و عدالت» نامی است که مقام معظم رهبری در ابتدای دههی چهارم انقلاب اسلامی به عنوان راهبرد اصلی این دهه بر آن نهادند و در همان سالهای ابتدایی این دهه با بیان این جمله: «ما میخواهیم مسئلهی پیشرفت و عدالت، در دههی چهارم به یک گفتمان ملی تبدیل بشود.»[1] خواستار آن شدند که همهی آحاد جامعه از مسئولین گرفته تا مردم در راستای تحقق آن در تمامی عرصههای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و... کشور تلاش کنند. امروز که یک سال تا رسیدن به نیمهی این دهه باقی است، این یادداشت بر آن است تا به بررسی یکی از شقوق و عرصههای پیشرفت و موانع پیش روی آن، یعنی پیشرفت سیاسی بپردازد.
ابتدا جهت فهم بهتر از «پیشرفت سیاسی در جمهوری اسلامی» به بررسی خود مفهوم پیشرفت و مؤلفههای آن میپردازیم؛ تا بتوان بدینوسیله به عرصههای مختلف پیشرفت، از جمله پیشرفت سیاسی نیز پرداخت. جهت درک عمیقتر از «پیشرفت» مد نظر انقلاب اسلامی و خواست مقام معظم رهبری باید از تبیین لفظ «پیشرفت» آغاز کرد و به این سؤال پاسخ داد که «چرا رهبر انقلاب به جای این لفظ از لغت «توسعه» استفاده ننمودند؟» تا بتوان مطابق آن از توسعهی سیاسی، توسعهی اقتصادی و ... سخن به میان آورد.
در پاسخ به چرایی استفاده نکردن معظمله از لفظ توسعه باید دانست که اساساً در جهان به صورت متداول دو نگرش نسبت به توسعه وجود دارد:
نگرش اول، توسعه را حرکتی همیشگی در مسیر راهی که غرب پیشتر طی کرده، میداند و تحقق ایستارها و ارزشهای غربی را در همهی جوامع الزامی میشمارد و برای انسانهای دیگر جوامع، نقشی جز تسهیل کنندگی این روند قائل نیست.
نگرش دوم، با به رسمیت شناختن مختصات فرهنگهای دیگر جوامع با نام سنتگرایی، به همزیستی آن با ایستارها و ارزشهای غربی، با نام نوگرایی تأکید میکند[2] که در نهایت این جوامع مبتنی بر این مدل توسعه، در قالب خرده فرهنگها در فرآیند جهانی سازی در جامعهی جهانی هضم میشوند.
این در حالی است که انقلاب اسلامی فارق از مدلهای مدرنیزاسیون، در قالب نگرش سوم، توسعه را نه در تحقق لیبرال دموکراسی، بلکه مبتنی بر چارچوب تمدن سازی اسلامی و در راستای اندیشهی مهدویت تعریف میکند و به دنبال جهانی سازی اسلام است. از این رو رهبر فرزانهی انقلاب در جهت آنکه در بین مسئولین، نخبگان، دانشگاهیان و دیگر آحاد جامعه بین لفظ مورد اشارهی خود با آن دو نگرش نخست توسعه، انگارهی این همانی شکل نگیرد به جای لغت «توسعه» از لغت «پیشرفت» استفاده نمودهاند.
حضرت آیتالله خامنهای (مدظلهالعالی) در تبیین این مطلب میفرمایند:
«ما وقتی میگوییم پیشرفت، نباید توسعهی به مفهوم غربی تداعی شود... ما مجموعهی غربی شدن، یا توسعه یافتهی به اصطلاح غربی را مطلقاً قبول نمیکنیم. پیشرفتی که ما میخواهیم چیز دیگری است... اساس نگاه اسلامی به پیشرفت، بر پایهی این نگاه به انسان است: اسلام انسان را یک موجود دو ساحتی میداند؛ دارای دنیا و آخرت؛ این پایهی همهی مطالبی است که در باب پیشرفت باید در نظر گرفته بشود؛ شاخص عمده این است... کشور ما آن وقتی پیش رفته است که نه فقط دنیای مردم را آباد کند، بلکه آخرت مردم را هم آباد کند.»[3]
مقام معظم رهبری پیشرفت را در چارچوب حرکت از انقلاب اسلامی به نظام اسلامی و از نظام اسلامی به دولت اسلامی و از دولت اسلامی به کشور اسلامی و از کشور اسلامی به جهان اسلامی تعریف مینمایند.
اما پیشرفت مبتنی بر نگاه یاد شده در عرصههای مختلف اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و از جمله سیاسی مستلزم وجود نرمافزارها و سیستم عاملهایی است که جمهوری اسلامی در قالب آنها پیشرفت مد نظر خود را پیگیری کند. اساسیترین مشکل در جامعهی ما نبود نرمافزارهایی است که بتوان در قالب آن تمدن بزرگ اسلامی را پایهریزی کرد. اساساً مادامی که دستیابی به نرمافزارها و مفاهیم متناسب با تمدن اسلامی تحقق نیابد، نمیتوان بحث از استحکام و پیشرفت حکومت جمهوری اسلامی ایران مطرح کرد.
در عرصهی سیاسی چون بسیاری دیگر از عرصههای تمدن اسلامی منشأ معضلاتی از قبیل:
- قبیلهگرایی سیاسی؛
- فساد و تبعیض سیاسی؛
- ولایت گریزی و ولایت ستیزی؛
- بیبصیرتی خواص و نخبگان؛
- دنیاطلبی کارگزاران؛
- عدم شایسته سالاری در تصاحب مناسب سیاسی، اجرایی و مدیریتی؛
- عدم ارتباط مستمر مردم و مسئولین نظام سیاسی؛
- بیتفاوتی برخی اقشار نسبت به مناسبات سیاسی؛
و ...
را باید در نبود نرمافزار جامع سیاسی جست. نرمافزاری که در راستای پیشرفت برای تحقق تمدن اسلامی، سیستم و ساختارهایی را در جهت تنظیم روابط سیاسی مردم و مسئولین و مسئولین با هم، تبیین نماید. متأسفانه در برخی مقاطع پس از انقلاب اسلامی در نبود مدل و نرمافزارهای اسلامی متناسب با نیازهای زمانه برای ادارهی جامعه، برخی مدیران و نخبگان سیاسی مبتنی بر الگو و نرمافزارهای لیبرالیستی از غرب آمده اقدام به مدیریت و برنامهریزی جامعه کردند.
بسیاری از معضلات و نارساییهای جامعه از جمله مواردی که پیشتر بدان اشاره شد نتیجهی این نوع از مدیریت بوده است که در برهههایی از زمان خواستار خروج قطار نظام از گفتمان انقلاب اسلامی شده است. رهبر انقلاب با درک صحیح این ضرورت انقلاب اسلامی و در راستای رسیدن به الگو و متدولوژی اسلامی و ایرانی ادارهی جامعه و پیشبرد آن، خواستار «نهضت تولید نرمافزارهای اسلامی» شدند.
ایشان در تبیین این مطالبهی به حق خود از مجامع علمی (حوزه و دانشگاه) میفرمایند: «باید مغزهای متفکر استاد و دانشجوی ما بسیاری از مفاهیم حقوقی، اجتماعی و سیاسی را که شکل و قالب غربی آنها در نظر بعضی مثل وحی منزل است و نمیشود دربارهاش اندک تشکیکی کرد، در کارگاههای تحقیقاتی عظیم علوم مختلف حلاجی کنند؛ روی آنها سؤال بگذارند؛ این جزمیتها را بشکنند و راههای تازهای بیابند؛ هم خودشان استفاده کنند و هم به بشریت پیشنهاد کنند. امروز کشور ما محتاج این است.» [4]
در مسیر تولید نرمافزارهای اسلامی برای پیشرفت سیاسی موانع بسیاری وجود دارد که در این وجیزه به برخی از مهمترین آنها پرداخته میشود:
1. مدیران و نخبگان ناهمتراز با انقلاب اسلامی؛
در مسیر تولید نرمافزارهای اسلامی مدیران و نخبگانی که یا مؤمن به لیبرال دموکراسیاند و یا فهم درستی از انقلاب اسلامی ندارند. پیشرفت را با انگارهی این همانی مترادف با توسعه به معنای غربی شدن میدانند. این نیروهای ناهمتراز ضمن آنکه مانع تولید نرمافزارها و الگوهای اسلامی میشوند با عمل به الگوها و نرمافزارهای غربی برای ادارهی جامعه، موجب بروز کژیها و معضلاتی در مسیر انقلاب اسلامی شدهاند.
این جریان، پیشرفت سیاسی را توسعهی سیاسی و توسعهی سیاسی را چیزی جز تحقق مؤلفههای لیبرال دموکراسی نمیداند. بخشی از این نیروهای ناهمتراز انقلاب اسلامی با پذیرش تجدد غربی و با نفی تمدن اسلامی به دنبال القای اتوپیای التقاطی برای انقلاب اسلامی هستند. سخن گفتن از مالزی و ژاپن اسلامی در روزگار گذشته و ترکیه در روزگار معاصر را باید در همین راستا تفسیر کرد.
2. ضعف مفرط دانشگاه.
پیشرفت سیاسی مبتنی بر تحقق تمدن اسلامی در دانشگاهی که دانشجوی علوم سیاسیاش در اولین مواجهه با علم سیاست در تبیین بنیادهای علم سیاست بدون هیچ توضیحی میآموزد که: «در عصر جدید که منابع ماورای اجتماعی مشروعیت قدرت دچار بحران شدهاند، تنها راه تولید اقتدار، توسل به حاکمیت مردم بوده است.» [5] چگونه میتوان انتظار داشت که به دنبال مدل اسلامی -ایرانی پیشرفت در حوزهی مسائل سیاسی باشد؟
جریان کلی دانشگاه برای تولید نرمافزارهای اسلامی دو نیاز اساسی دارد:
اول آنکه دانشگاه نیاز به ترمیم و نقد جدّی ساختارها و محتوای غربی حاکم بر خود را دارد تا به نقطهی آغاز تولید نظریههای اسلامی برسد.
دوم آنکه نیاز به عمق بخشی در شناخت مبانی اسلامی دارد.
آنچه امروز از اسلام در دانشگاهها بیان میشود، سطحی و نازل بوده و با این شناخت سطحی، به هیچ وجه نمیتوان تولید نرمافزار اسلامی کرد.
3. کمکاری حوزههای علمیه.
در طول تاریخ شیعه و تا پیش از انقلاب اسلامی، حوزههای علمیه خدمات ارزندهای به امت اسلامی داشته و نسبتش با حکومتها نسبت واکنشی و انتقادی بوده و بیشتر به نبایدها پرداخته؛ اما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و تحقق حکومت جمهوری اسلامی برخی سطوح حوزهی علمیه در موضعی منفعلانه همچنان به نبایدها میپردازند.
در حالی که باید در حوزهی بایدها و نظامسازی و تمدنسازی مبتنی بر منابع اسلامی وارد شود و به مواردی از قبیل فقه حکومتی، اقتصاد اسلامی، سیاست اسلامی و سازوکارهای فرهنگ اسلامی پرداخت.باید پذیرفت که با تحقق حکومت شیعه و تشکیل جمهوری اسلامی نیازهای اجتماعی به احکام اسلام از رسالههای عملیه که بیشتر به جنبههای فردی میپردازد، فراتر رفته است.
تولید نرمافزار و الگوهای اسلامی برای تمدن سازی اسلامی برای پیشرفت در حوزههای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و ... امروز از ضرورتهای انقلاب اسلامی است که در مرحلهی اول بر عهدهی حوزههای علمیه است. البته گامهای بسیار سازندهای در برخی مجموعههای حوزهی علمیه برداشته شده که این ابتدای راهی است که انتهایش تشکیل تمدن اسلامی است که در درون خود مبتنی بر نظریهی ولایت فقیه، ضوابط سیاسی اسلام حاکم است.
به عنوان حسن ختام و نتیجهگیری باید اذعان داشت که پیشرفت سیاسی در نظام اسلامی نیاز به الگو و نرمافزاری دارد که بتوان در آن، چارچوب سیاستی را متصور بود که مبتنی بر ارزشهای والای اسلامی است و این مسیری است که انقلاب اسلامی در آن طی طریق میکند. البته تحقق نظریه پردازیهای اسلامی در جهت تولد نرمافزارهای اسلامی نیاز به مؤلفههایی دارد که رهبر بزرگوار انقلاب اسلامی در تشریح آن میفرمایند: «آنگاه که نخبگان ما نقطهی تعادل میان «هرج و مرج» و «دیکتاتوری» را شناسایی و تثبیت کنند، دوران جدید آغاز شده است.
آری، نباید از «آزادی» ترسید و از «مناظره» گریخت و «نقد و انتقاد» را به کالای قاچاق و یا امری تشریفاتی، تبدیل کرد چنانچه نباید به جای مناظره، به «جدال و مراء»، گرفتار آمد و به جای آزادی، به دام هتاکی و مسئولیت گریزی لغزید. آن روز که سهم «آزادی»، سهم «اخلاق» و سهم «منطق»، همه یکجا و در کنار یکدیگر ادا شود، آغاز روند خلاقیت علمی و تفکر بالندهی دینی در این جامعه است و کلید جنبش «تولید نرمافزار علمی و دینی» در کلیهی علوم و معارف دانشگاهی و حوزوی زده شده است.» [6]
پینوشتها:
[1]. بیانات در دیدار استادان و دانشجویان کردستان، 27/2/1388
[2]. دکتر سیدعلی قوام، سیاستهای مقایسهای، انتشارات سمت، 1387
[3]. بیانات در دیدار استادان و دانشجویان کردستان، 27/2/1388
[4]. بیانات در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتی امیر کبیر، 9/12/1379
[5]. حسین بشیریه، آموزش دانش سیاسی (مبانی علم سیاست نظری و تأسیسی)، نشر نگاه معاصر، 1383 (این کتاب از منابع آزمون ارشد علوم سیاسی است)
[6]. پاسخ به نامهی جمعی از دانش آموختگان و پژوهشگران حوزهی علمیه در مورد کرسیهای نظریه پردازی، 16/11/1381
انعکای این یادداشت در: