سر خم می سلامت شکند اگر سبویی

نوشته های جعفر حسن خانی

سر خم می سلامت شکند اگر سبویی

نوشته های جعفر حسن خانی

ابنای زمان مظروف اند؛
که یا تهی مانند و یا لبریز از گنداب و یا لبالب می ناب.و چه خوش خواهد بود آدمی را که سبو باشد.
ملجأ عشق و لبالب می مستانه.
و چه خوش تر سرنوشتی است سبو را، که در میانه ی ساقی و خم و خمخانه؛
شکستن
آری شکستن
به فدای چشم مستش
بشکست اگر سبویی

۱۱مهر

فتنه‌ی 88 از کجا و چگونه کلید خورد؟

یاداشت پیش رو برای پایگاه تحلیلی تبینی برهان نگاشته شده است:

ریشه‌های آنچه که از آن به عنوان فتنه‌ی 88 یاد می‌شود را باید در سال‌های سکوت جریانی جست که پیش‌تر با برند اسلام ناب محمدی برای خود و اسلام آمریکایی برای جریان مخالف، شکل گرفته بود.

سال‌های 1369 تا 1376 دوره‌ای است که جریان چپ سنتی و در رأس آن مجمع روحانیون مبارز دست به یک دگردیسی عمیق و فراگیر در باورها، پندارها و اهداف خود زد. تکوین این دگردیسی در مجموعه‌هایی چون حلقه‌ی 107 نفره‌ی موسوم به «کیان» و «مرکز مطالعات استراتژیک ریاست‌جمهوری» و زیر نظر افرادی چون «موسوی خوئینی‌ها» و تحت تأثیر اندیشه‌ی اشخاصی نظیر «عبدالکریم سروش، محمد مجتهد شبستری، حسین بشیریه، سیدجواد طباطبایی و ...» صورت پذیرفت.

نیروهای چپ سنتی در این سال‌ها به دلیل ضعف تئوریک در فهم اندیشه‌ی اسلام و انقلاب اسلامی و نداشتن نگاه انقادی به علوم انسانی از غرب آمده در فرآیندی چند ساله در سکوت، استحاله شده و دست از آرمان‌های انقلاب اسلامی و حضرت امام خمینی شسته و تیمم به عقلانیت سکولاریستی و لیبرالیستی باختران کردند و این‌گونه بود که جریان اصلاحات متولد شد. جدول زیر بخشی از دگردیسی این جریان در اصول را نشان می‌دهد.

جدول مقایسه‌ی تطبیقی جریان چپ از پیدایش تا دگردیسی[1]
 
ردیف
موضوع
چپ سنتی
 
اصلاحطلبی
 
1
ولایت فقیه
- اعتقاد به ولایت مطلقهی فقیه
 
- متکی بودن مشروعیت ولایت فقیه به قانون اساسی
 
- مقید بودن اختیارات ولایت فقیه
 
- انتخابی بودن ولیفقیه در عصر غیبت
 
- ولایت انتخابی مقیدهی فقیه
 
- وکالت فقیه
 
2
صدور انقلاب
 
- تأکید بر غربستیزی و لزوم صدور انقلاب اسلامی به عنوان یک آرمان
 
- تأکید بر همزیستی و گفتوگو میان ملت‌‌‌ها و تمدنها
3
رابطه با آمریکا
 
- تأکید بر مقاومت در برابر آمریکا به عنوان دشمن اصلی
 
-معرفی آمریکا به عنوان مظهر شیطان و کانون پلیدی
 
- طرفدار برقراری مذاکره و رابطه با آمریکا
4
سیاست خارجی و نگرش به غرب
 
- غرب به عنوان کانون توطئه برضد انقلاب اسلامی
 
- حمایت از جنبشهای آزادی بخش
 
- نقد تمدن غرب به جای نفی آن
 
- لزوم تعامل و رابطه با فرهنگ غرب
5
تهاجم فرهنگی
 
- شبیخون فرهنگی
 
- تبادل فرهنگی
6
مقدسات و ارزشهای اسلامی و اخلاقی
 
- طرفداری جدّی دین حداکثری
 
- ممزوج بودن و عدم انفکاک دین از سیاست
 
- حاکم بودن ارزش‌‌‌های اخلاقی در ادارهی امور جامعه
 
 
- نگاه نسبی گرایانه و پلورالی به مقولهی دین، اخلاقی و ارزشی
 
- عرفی شدن دین
 
- ترویج شعارنوگرایی دینی
 
- تساهل و تسامح دینی
 
- امکانپذیری قرائت‌‌‌های متعدد از دین
 
7
دولت
 
- اعتقاد به دولت حداکثری و تمرکز امور به دست دولت
 
- اعتقاد به دولت حداقلی و واگذاری امور به دست غیردولتیها
8
اقتصاد
 
- طرفدار جدّی بخش دولتی و پرهیز از اقتصاد خصوصی
 
طرفدار اقتصاد بازار و مخالف با انحصارات دولتی
9
جهانی شدن
 
- انتقاد به جهانی سازی به عنوان پروژهی آمریکایی
 
- اعتقاد به جهانی شدن به عنوان فرآیندی که اجتنابناپذیر است
10
توسعه و رشد اقتصادی
 
- تأکید بر توسعهی اقتصادی درونزا
 
- تأکید بر استقلال اقتصای (خودکفایی) و نفی ادغام در بازار جهانی
 
- تأکید بر توسعهی اقتصادی برونزا
 
- اتخاذ سیاست جایگزینی واردات از طریق صنایع مونتاژ
11
عدالت اجتماعی
 
- امکانپذیری تحقق عدالت اجتماعی از راه نظام سهمیهبندی کالایی
 
- تأکید بر تقدم عدالت اجتماعی بر رشد و توسعهی اقتصادی
 
- امکانپذیری تحقق عدالت اجتماعی از راه خصوصیسازی
 
- تأکید بر توسعهی اقتصادی به عنوان پیش درآمد عدالت اجتماعی

این تغییر خط مشی در جریان چپ نشان دهنده‌ی شکل‌گیری باورهای جدیدی در این جریان بود. باورهایی که لیبرال دموکراسی را مؤمنانه می‌ستود و به آن ایمان آورده بود. حال با توجه به اینکه انقلاب اسلامی درست در نقطه‌ی مقابل لیبرال دموکراسی قرار دارد و نقطه‌ی عزیمت آن در نفی این اندیشه است، این دگردیسی اصلاح‌طلبان، آغاز راهی بود که لحظه به لحظه پیمایش آن بر زاویه‌ی این جریان با اصول انقلاب اسلامی و اندیشه‌های ناب امام راحل عظیم والاشأن می‌افزود. هرچه این زاویه با اصول و آرمان‌های انقلاب اسلامی بیشتر می‌شد، مواجهه‌ی این جریان با این اصول و آرمان‌ها جدّیت بیشتری می‌یافت. این مواجهه در این سال‌ها سیر سعودی خود را به نحوی طی نمود که در نهایت به فتنه‌ی 88 منجر گردید.

عاشورا ستیزی از گفتار تا عمل

ابتدای حرکت این جریان در سال‌های نخست دگردیسی درست زمانی که هنوز ماهیتش برای بسیاری از نخبگان و مردم مشخص نشده بود، با مواجهه‌ی فرهنگی و رسانه‌ای به مبانی فکری اسلام و انقلاب اسلامی آغاز شد. با تکیه‌ی «عطاالله مهاجرانی» بر مسند وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت اصلاحات، این مواجهه تبدیل به سیاست‌های دولتی شد که منابع مالی و اعتبارات آن از بیت‌المال مسلمین تأمین می‌گردید.

سیاست‌هایی که در تمامی ابعاد فرهنگی از بازار نشر کتاب گرفته تا سینما و تئاتر را در بر می‌گرفت. اوج این سیاست در آن سال‌ها را می‌توان در جراید و نشریات یافت. نشریاتی که با حمایت همه جانبه‌ی دولت، هجمه‌ی گسترده‌ای را به مبانی اسلام و انقلاب اسلامی آغاز کرده بودند.

جهت تنویر افکار و برای فهم بهتر این هجمه‌ها، به برخی از مطالب این روزنامه‌ها و جراید اشاره می‌شود. (پیش‌تر به دلیل درج این مطالب از ساحت مقدس اهل بیت و همچنین مخاطبین عذرخواهی می‌شود.)

- ارزش‌های دینی دائماً در تغییر هستند. اگر روزی [حضرت] فاطمه(سلام‌الله‌علیها) می‌گفت بهترین زن کسی است که نا محرم او را نبیند، امروز کسی نمی‌تواند این را بپذیرد.[2]

- سر[حضرت] حسین بن علی[(علیه‌السلام)] را نزد عبیدالله و سر عبیدالله را نزد مختار [و] سر مختار را نزد مصعب و سر مصعب به پیش عبدالملک نهاده شد... خشونت فرزند خشونت است و درخت خشونت میوه‌ای جز خشونت به بار نمی‌آورد. هیچ کس حق ندارد، به صرف اینکه خود را حق و دیگران را باطل بداند، دست به خشونت بزند.[3]

- مظاهر دینی نماد عقب افتادگی است. [4]

- اعتقاد به عصمت، ادعایی معیوب و مخدوش است. [5]

- عقیده به فطری بودن دین، منشأ خشونت است. [6]

- ولایت پیامبر بعد از او به کسی منتقل نشده است. [7]

- جامعه‌ی ولایی، انحصار توتالیتر و ضدمردمی. [8]

- نظریه‌ی عینیت سیاست و دیانت، زاییده‌ی افکار عامیانه و قدیمی است. [9]

- امام خمینی و شهید نواب صفوی خشونت‌گرا و کسروی و حکیمی‌زاده اصلاح‌طلب بوده‌اند. [10]

- جمهوری اسلامی حکومت لمپنیسم و فشار است. [11]

- اباحه‌گری جزو لاینفک جامعه‌ی مدنی است و اگر می‌خواهید در تشکیل جامعه‌ی مدنی سهیم باشید، موسیقی بیاموزید، سازتان را نه در خلوت انس، بلکه بر سر کوچه‌ها بنوازید. [12]

- و ...

اتخاذ این سیاست‌ها و هجمه‌های رسانه‌ای به آرمان‌های امام و انقلاب ضمن آنکه منجر به لطمه خوردن باورهای مردم در برخی اقشار شد، هر عقل سلیم را به این نتیجه رهنمون می‌سازد که تمامی این هجمه‌ها را می‌توان مقدمه‌ای دانست به همه‌ی آنچه که در فتنه‌ی 88 اتفاق افتاد.

به هر روی آنان که در آن روزگار با حقد و غضب برضد آرمان‌ها و ارزش‌های اسلامی قلم فرسایی می‌کردند، همان‌هایی بودند که با هدایت، حمایت و نظارت در فتنه‌ی 88 و عاشورای 88 ، نقش آفرینی نمودند.

داستان غم‌انگیز مطبوعات

با پیمایش اصلاح‌طلبان بر مسیر اندیشه‌ی لیبرالیستی و سکولاریستی، هر روز زاویه‌ی این جریان با انقلاب اسلامی بیش از پیش می‌گردید؛ از این رو هجمه‌ی این جریان معطوف به حوزه‌ی فرهنگ و اصول اعتقادات نماند.

با گسترش روزنامه‌های زنجیره‌ای، این رویه به حوزه‌های سیاسی نیز وارد شد. یک روز حمله به شورای نگهبان و نظارت استصوابی در دستور کار بود، روز دیگر حمله به قوه‌ی قضاییه و وزارت اطلاعات، سپس سپاه، بسیج و نیروی انتظامی؛ روزی دیگر ترور شخصیت افراد سیاسی و علمی حوزه و دانشگاه، این داستان غم‌انگیز آن روزهای کشور بود که با طرح اصلاح قانون مطبوعات از سوی مجلس ششم غم‌انگیزتر هم گردید.

طرحی که با حذف بند 12 قانون مطبوعات که در آن انتشار مطالب برضد قانون اساسی ممنوع دانسته شده بود؛ فضا را برای تعرض به قانون اساسی فراهم می‌آورد. این طرح با حکم حکومتی مقام معظم رهبری مواجهه شد که مانع تعرض این جریان به قانون اساسی می‌گردید؛ البته اصلاح‌طلبانی که در آن روزگار به دنبال راهی برای تعرض به قانون اساسی بودند با حکم حکومتی ولی فقیه هم به شایستگی برخورد نکردند. تمامی این رفتارها گام‌های ابتدایی بود برای تعرض بزرگ به قانون اساسی و شخص ولی‌فقیه در فتنه‌ی 88.

مدعیان گفت‌وگو و تئوریزه کردن آشوب‌طلبی

آنچه که در جریان فتنه پس از انتخابات تحت عنوان اغتشاشات و آشوب خیابانی انتخابات شاهد بودیم، تولید آشوب‌های خیابانی در گذشته‌ی این جریان، مسبوق به سابقه بوده است.

ماجرای 18 تیر 78 که در نتیجه‌ی التهاب آفرینی موسوی خوئینی‌ها در روزنامه‌ی «سلام» شکل گرفته و توسط «عبدالله نوری» (وزیر کشور) و «مصطفی تاج‌زاده» (معاون وزیر کشور) مدیریت می‌شد، از جمله‌ی این سوابق است که می‌توان آن را مدل کوچک و آزمایشی فتنه‌ی 88 دانست.

ریشه‌های این اغتشاش‌طلبی اصلاح‌طلبان یا به زبان بهتر آنچه که این جریان را از «پارلمانتاریسم» به «نافرمانی مدنی» و از «صندوق رأی گیری» به «شورش خیابانی» رساند را باید در تحلیل تئوریسین‌های این جریان از انقلاب اسلامی دانست. تحلیلی که این جریان در دوران فطرت و مطالعاتی خود، به آن مؤمن شده بودند.

«سعید حجاریان» در این باره معتقد است: «انقلاب اسلامی نتیجه‌ی حاصل تجمع اقلیت‌های درگیر و اکثریت بی‌تفاوت بوه است.» [13] براساس چنین تحلیل‌هایی حجاریان معتقد است: «وقتی اکثریت کنونی جامعه بی‌تفاوت‌اند، چرا اقلیت‌های معترض کنونی نتوانند انقلابی شهری و یا حداقل کودتایی در شهرهای بزرگ ترتیب داده و نظم موجود را همچون انقلاب قبلی برافکنند؟»

بر اساس همین تحلیل بود که «محمدرضا تاجیک» مشاور امنیتی «میرحسین موسوی» تحت عنوان «قیام شرایط» یا «شورش موقعیت» در شرایط فتنه به این موضوع اشاره می‌کند که: «حالا وقت تبدیل خیابان به پارلمان مردم» و «شورش زمانه» ذیل «شورشی رنگین کمانی» است. شورشی که در واقع هم از جنس جنبش‌های مبتنی بر نافرمانی مدنی است و هم از نوع جنبش‌های اکسپرسیونیستی. [14]

مبتنی بر همین تحلیل بود که میرحسین موسوی در آستانه‌ی انتخابات در مصاحبه با مجله‌ی «تایمز» اظهار داشت: «تجمعات خیابانی چشم‌گیر هفته‌های گذشته احتمالاً ماهیت ساختار قدرت را به نحوی بنیادین دگرگون خواهد ساخت و در واقع این اتفاق با فشار بر رهبر نسبت به پذیرش بیشتر افکار عمومی رخ خواهد داد... تغییر از مدتی قبل آغاز شده است. تنها بخشی از آن به پیروزی در انتخابات مربوط می‌شود و بخش‌های دیگر ادامه خواهند یافت و هیچ عقب‌گردی در کار نخواهد بود.» [15]

البته این تحلیل روشنفکرمآبانه که مهم‌ترین خصلت آن انتزاع محض و دور بودن از بطن واقعیت‌های اجتماعی ایران بود. برای اصلاح‌طلبان بسیار گران تمام شد. چرا که مردم انقلابی ایران هم در جریان انقلاب اسلامی هم در جریان 23 تیر 1378 و هم در حماسه‌ی عظیم 9 دی ثابت کردند که نسبت به آرمان‌های امام و مقام معظم رهبری، اکثریت انقلابی و فعال هستند، نه بی‌تفاوت.

از سروش تا گوگوش

یکی دیگر از اقدام‌هایی که در دامن زدن به فتنه مؤثر بود، اعتقاد نداشتن اصلاح‌طلبان به اصل تولی و تبری بود. این اصل هم‌زاد جریان اصلاحات است. اصلاح‌طلبان ابتدا برای آنکه دایره‌ی گسترده‌ای از افراد را شامل شوند. هیچ تعریف دقیقی از اصلاحات ارائه ندادند.

این بلاتکلیفی و تعلیق خود خواسته تا آنجا پیش رفت که محمدرضا تاجیک از نظریه‌پردازان اصلاح‌طلب در این باره اظهار داشت: «اگر یک نفر آدم یک تعریف از اصلاحات داد که دو نفر اصلاح‌طلب پیرامونش اجماع کردند. من همه چیز را قبول دارم. ما در تعریف اصلاحات شش سال ماندیم.» [16] در همین راستا با کم‌رنگ شدن اقبال عمومی مردم از جریان اصلاحات، این جریان برای جبران کمبود عقبه‌ی اجتماعی، اقدام به کم‌رنگ کردن خطوط خود با عناصر تابلودار و ضدانقلاب نمود. اشتراک‌های مبنایی اصلاح‌طلبان با این عناصر در تسریع این روند نیز مؤثر بود.

نمود آشکار این پیوند مربوط می‌شود به دوران حاکمیت اصلاحات و ماجرای «کنفرانس برلین»؛ مدیران بنیاد «هانریش بل» که متولیان این کنفرانس بودند، هدف برگزاری این کنفرانس را «ایجاد پلی بین اندیشمندان منتقد و اصلاح‌گرایان داخل کشور با فعالان سیاسی و گروه‌های مخالف خارج کشور» مطرح داشتند. [17]

هدفی که از سوی اصلاح‌طلبان (نماینده‌ی مجلس، روزنامه‌نگار، نظریه‌پرداز) به احسن برخوردها اجابت شد و این آغازی بود برای ایفای نقش «مکمل پازل‌های دشمن» در طول سال‌های اخیر که اوج آن در فتنه‌ی 88 نمود عینی و عملی یافت. فتنه‌ای که در راستای عملیاتی کردن طرح دشمن جبهه‌ای از گوگوش تا سروش را در برابر نظام اسلامی شکل داده بود.

یورش به میثاق ملی ایرانیان (قانون اساسی)

یکی از دلایل و ریشه‌های اصلی فتنه‌ی 88 را باید در زیاده‌خواهی‌ها و خواست‌های فرا قانونی و یا حتی قانون شکنانه‌ی جریان موسوم به اصلاحات دانست. جریانی که در ابتدای کار به نام قانون‌گرایی و برای اعتلای جمهوری اسلامی وارد فضای سیاسی و انتخاباتی کشور شد.

در تأیید بر این ادعا مصطفی تاج‌زاده اظهار می‌دارد: «خاتمی پس از در میان گذاشتن دیدگاه خود با رهبری نظام با شعار حاکمیت قانون و توسعه‌ی همه جانبه، متوازن و پایدار و برای مقابله با کژی‌ها و کاستی‌ها و اعتلای جمهوری اسلامی به صحنه‌ی رقابت‌های انتخاباتی ریاست‌جمهوری وارد شد.» [18]

اما این داعیه‌ی قانون‌مداری دیری نپایید و دولت خاتمی با ارائه‌ی «لوایح دوقلو» خواستار اختیارات فراتر از قانون اساسی برای رئیس‌جمهور شد. لوایحی که ضمن نقض تفکیک قوا، اختیارات فراگیری را برای رئیس‌جمهور متصور می‌گردید.

این نقض آشکار قانون اساسی با شدت بسیاری از سوی مدعیان قانون‌مداری پیگیری می‌شد تا جایی که این جریان تهدید کرد که در صورت تأیید نشدن این لوایح از سوی شورای نگهبان از حاکمیت خارج خواهد شد.[19] اما شورای نگهبان در برابر این زیاده‌خواهی ایستاد و این آغازی بود برای زیر سؤال بردن بیش از پیش این نهاد حاکمیتی. اوج این هجمه‌ها تلاش برای نقض نظارت استصوابی شورای نگهبان بود. چرا که شورای نگهبان چون سد سدیدی مانع عبور کژی‌ها و انحراف‌ها از تنگه‌ی احد نظام اسلامی می‌شد.

تحصن مجلس ششم در مخالفت با نظارت استصوابی روی پر رنگ‌تر این قانون ستیزی اصلاح‌طلبان بود که با شاهکار مخالفت با برگزاری انتخابات در موعد مقرر به اوج خود رسید.

این موارد در کنار قرائن فراوان دیگری که در این وجیزه مجال پرداخت به آن‌ها نبود، نشان دهنده‌ی شکل‌گیری و تکوین رویکرد قانون ستیزانه‌ی جریان اصلاحات به شمار می‌آید. در امتداد رویه‌ی حاکم در این سال‌ها بود که اصلاح‌طلبان پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم با تمکین نکردن به قانون اساسی به عنوان میثاق ملی و همچنین جمهوریت نظام؛ عملاً در گسترده‌ترین سطح ممکن به آن یورش بردند. 

پی‌نوشت‌ها:


[1]. جریان‌شناسی سیاسی در ایران، علی دارابی، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه‌ی اسلامی، 1388

[2]. عبدالکریم سروش، ماهنامه‌ی زنان، دی 1378، شماره‌ی 59

[3]. اکبر گنجی، خون به خون شستن محال آمد، محال، صبح امروز، 24 فروردین 1378

[4]. ماهنامه‌ی جامعه‌ی سالم، شماره‌ی 39

[5]. نشریه‌ی توانا،22شهریور1377

[6]. روزنامه‌ی ایران، مهر1377

[7]. ماهنامه‌ی کیان، بهمن1377

[8]. روزنامه‌ی همشهری.19شهریور1377

[9]. هفته نامه‌ی آبان.21شهریور1377

[10]. روزنامه‌ی نشاط، اسفند1377

[11]. هفته نامه‌ی آبان، 28شهریور1377

[12]. نگاه نو، بهار1377

[13]. روزنامه‌ی جوان، تحلیل جزوه‌ی نگاشته شده توسط محمدرضا تاجیک، مورخ 13 دی ماه 88،

[14]. همان

[15]. تایمز (جوکلین و ناهید صیام دوست، ترجمه‌ی فضل‌الله توکلی، منتشر شده در 12 ژوئن 2009 - 22 خرداد 1388) . همچنین «شنبه پس از انتخابات» محمد سعید کاوه، مرکز اسناد انقلاب اسلامی

[16]. محمدرضا تاجیک، روزنامه‌ی آفتاب یزد، 2 شهریور 1382، ص7

[17]. چهل تدبیر، مروری بر مقاطع بحرانی تاریخ جمهوری اسلامی، علی الفت‌پور. انتشارات پرستا، 1389

[18]. مصطفی تاج‌زاده، مجله‌ی آفتاب، شماره‌ی 22، دی و بهمن 1381 ، ص 14

[19]. عباس عبدی، آفتاب یزد، 25 شهریور 1381

انعکاس این یادداشت در:

پایگاه تحلیلی تبینی برهان

پایگاه خبری تحلیلی جهان نیوز

پایگاه پریمان دانشجویی


جعفر حسن خانی
۱۱مهر

خسته از پایدنت نادیدنت هر صبح چشمانم

نفیرم نغمه ایی از درد و من آنم

                      که ننگین است نسیانم

و باریدن گرفته است، این باران چشمانم

                       و از خاموشی خویشم فروزانم

و جویی در گذر، درختی بی ثمر

                           این روزگارانم

                         خسته از پایدنت، نادیدنت

                                              هر صبح چشمانم

و من آنم

   نه آرامم که از دیوانه وارانم

     و ای کاشم تو آیی؛ قبل از آنی که بیارامم

و من آنم

   که از یادت همی دلگرم و سوزانم

                                    نه من آنم

                                        که من هیچم

                                                    پریشانم

                                     تو را از عمق این احساس خواهانم

به امید آمدنش

برگ نوشته ایی از خودم


پاورقی:

شاعر مهمل گویی پیش جامی می‌گفت:

چون به خانه کعبه رسیدم دیوان شعر خود را از برای تیمّن و تبرّک بر حجرالاسود مالیدم

جامی گفت:

اگر آن را به آب زمزم می‌مالیدی بهتر بود!!!

جعفر حسن خانی
۱۱مهر

خوانش راهبرد های بازگشت و سناریو های انتخاباتی اصلاح طلبان

یاداشت پیش رو مقاله ایی است که برای پایگاه تحلیلی تبینی برهان نگاشته شده است:

زمان به سرعت سپری می‌شود و کمتر از یک سال به انتخابات ریاست جمهوری یازدهم باقی است. اصلاح‌طلبان پس از شکست در انتخابات ریاست جمهوری دهم و تحریم انتخابات مجلس نهم، امروز به این نتیجه رسیده‌اند که راهی جز بازگشت به نظام و قانون اساسی برایشان نمانده است.

اینکه آنان راهی جز بازگشت به نظام ندارند، مسئله‌ای ‌است که حتی افراطی‌ترین طیف‌های این جریان با عناوین مختلف بدان اذعان دارند. البته طیف خارج‌نشین را باید از این امر مستثنی دانست، چرا که در فضای سیاسی و اجتماعی کشور زیست نمی‌کنند و فهم واقع‌بینانه‌ای نسبت به افکار عمومی داخل ندارند.

اصل آمدن یا نیامدن در مباحث این روزهای اصلاح‌طلبان داخل‌نشین محلی از اعراب ندارند، این جریان خوب می‌دانند تحریم انتخابات و دوری از نظام به معنای حرکت در پرتگاه تاریخی‌ای است که ملی – مذهبی‌ها و نهضت آزادی در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال 64ه.ش. در آن فرو غلطیدند.[1]

اما بازگشت، مستلزم نکاتی از جمله اعتراف به اقدام‌های ساختارشکنانه و عذرخواهی از نظام می باشد. این در حالی است که اصلاح‌طلبان با راهبرد «ورود به انتخابات ریاست جمهوری با کمترین هزینه‌ی ممکن» به‌دنبال راهی هستند که  از مردم و نظام عذرخواهی نکرد و از آن عبور نمایند.

راهبردهای اصلاح‌طلبان برای عدم عذرخواهی و نپرداخت هزینه بازگشت

در ادامه، ضمن تبیین و خوانش استراتژهای اصلاح‌طلبان به منظور عدم عذرخواهی، سناریو‌های انتخاباتی این جریان نیز مورد کنکاش قرار می‌گیرد:

1. اولین استراتژی با رأی خاتمی (در منطقه‌ای دور افتاده و به دور از رسانه‌ها) کلید خورد و سعی شد به گونه‌ای القا شود که خاتمی گام بزرگی را برای بازگشت برداشته و حالا نوبت نظام است که حُسن برخورد از خود نشان دهد.

در همین راستا «عباس عبدی» با نگارش چند یادداشت در تعمیق این تلقی تلاش نمود. وی در مصاحبه با «مشرق» اظهار داشت: «در انتخابات 12 اسفند 90، شرکت در انتخابات اهمیت چند برابری داشت زیرا این انتخابات نقطه‌ی عطفی بود که یا باید به روند گذشته مهر تأیید زده می‌شد یا اینکه باید مسیر دیگری انتخاب می‌شد. بنابراین رأی دادن خاتمی فقط در این چارچوب قابل فهم و تحلیل است.»[2]

همچنین «خباز» از نمایندگان مجلس هشتم در مصاحبه با «مهر» گفت: «حضور خاتمی در انتخابات باب جدیدی را در جریان اصلاحات برای بازگشت به صحنه‌ی سیاست بازکرد؛ بنابراین اگر نظام کمک کند یک بازی و رقابت جدّی در جامعه برای انتخابات ریاست جمهوری شکل خواهد گرفت.»[3]

البته تمامی افرادی که در این راستا اظهاراتی داشتند، هیچ‌گاه پاسخ ندادند که چرا در طول مدتی که فعالیت‌های ساختارشکنانه صورت می‌گرفت، این گام بزرگ برداشته نشد و بازگشتی اتفاق نیفتاد و حالا که تیری در تیردان اصلاحات باقی نمانده، آقای خاتمی ساز بازگشت را کوک می‌کند و صد البته شرکت در انتخابات بیش از آنکه حق باشد، تکلیف است و از آن نمی‌توان به عنوان گام سازنده یاد کرد.

2. یکی دیگر از راهبردهای اصلاح‌طلبان برای گریز از عذرخواهی و پیاده‌سازی بازگشت قهرمانانه و طلب‌کارانه، القای شکاف بین نظام و مردم است. ملتهب نشان دادن فضای جامعه و بزرگ‌نمایی خطر مخالفان و براندازی نظام، اقدامی در همین جهت می‌باشد.

در تبیین بهتر این راهبرد به جملاتی از مصاحبه‌ی «محمدعلی نجفی» با مهرنامه اشاره می‌شود، این جملات به قدری واضح است که نیازی به تبیین این راهبرد ندارد: «آنچه ما قبل از دوم خرداد و نیز مقطع انتخابات پنجم زیر پوست جامعه احساس می‌کردیم؛ الان با شدت بیشتری وجود دارد. منتها تفاوت اینجاست که الان بخشی از مطالبات اجتماعی دارد به سمت خروج از نظام جهت‌گیری می‌کند... خودمان را باید برای تحولات و مطالبات پیش‌بینی نشده آماده کنیم. چراکه اگر فضا باز شود، من مطمئن نیستم که خواست غالب حرکت اصلاحی به معنایی که تا کنون می‌شناختیم باشد. البته، این جای نگرانی دارد و آن را به عنوان هشدار به کسانی که قدرت دارند، عرض می‌کنم که خیلی به دو سال اخیر خود نگاه نکند. هنوز مسائل خیلی پیچیده‌تری وجود دارد که ما فکر می‌کنیم الان می‌توان آن را تعدیل کرد.»[4]

در همین راستا به جمله‌ی «اعلمی» نماینده‌ی مجلس ششم باید اشاره کرد که در مصاحبه با «فارس» گفته بود: «در واقع حضور شخصیت‌هایی مانند عبدالله نوری در آرامگاه کنونی سیاست در داخل کشور تا حدودی می‌تواند سبب کند شدن شمشیرهای تیز اشخاصی شود که انقلاب را تنها چاره‌ی نجات کشور می‌دانند و به کمتر از براندازی و تغییر بنیادی ساختارها نمی‌دهند.»[5]

3. یکی دیگر از راهبردهای این جریان برای عبور از عذرخواهی، تمسک به کاندیدای هم مسلکی است که ضمن اصلاح‌طلبی، رفتار ساختارشکنانه‌ای هم در طول این سه سال از خود بروز نداده باشد تا افکار عمومی حساسیت کمتری نسبت به کاندیدای یاد شده از خود نشان دهند و با پذیرش فرد یاد شده ساختارشکنان دیروز در ذیل آن کاندیدا حیات سیاسی را برای خود تعریف کنند و از مانع بزرگ عذرخواهی و اعلام موضع نسبت به گذشته عبور کنند.

البته پر واضح و مبرهن است که تمامی کاندیداهای انتخابات سال آینده برای آنکه مورد پذیرش نظام و افکار عمومی قرار بگیرند، مواضع خود را نسبت به افراد و عملکردها به صورت مصداقی و عینی باید اعلام نمایند و مطمئناً صرف کلی‌گویی کافی نخواهد بود.

4. راهبرد چهارم، تبیین این جمله‌ی «حسین بشیریه» است: «از نظر توانایی و امکان بسیج سیاسی معمولاً جذابیت گروه‌های خارج از دستگاه قدرت برای توده‌ها بیشتر از خود حکومت است، به ویژه اینکه گروه‌های معارض می‌توانند همه گونه وعده و وعید به توده‌های بسیج شده بدهند، بدون آنکه کسی از آن‌ها انتظار داشته باشد که در همان زمان به وعده‌های خود وفا کنند.»[6]

در توضیح اینکه با وجود تورم موجود، نارضایتی‌های اقتصادیی در بین مردم دیده می‌شود. اصلاح‌طلبان با نقد وضع موجود که در بسیاری مواقع جنبه‌ی سیاه‌نمایی به خود می‌گیرد، سعی می‌‌کنند با وعده و وعید بدون آنکه کسی از آ‌ن‌ها انتظار داشته باشد در همان زمان به وعده‌ های خود وفا کنند، یک چهره‌ی ناجی از خود جلوه دهند تا ضمن گریز از پوزش‌طلبی از گذشته‌ی خود، به دنبال آن باشند تا شاید مردم را جذب خود نمایند.

برای شکست این راهبرد ضمن آنکه مسئولین باید با مدیریت صحیح و نظارت کافی جلوی این تورم را گرفته و از آن بکاهند، لازم است برای مردم، دوران حاکمیت این جریان در ابعاد اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بازخوانی شود. البته نباید از دیده‌ها پنهان داشت که این راهبرد اصلاح‌طلبان از یک سو موجب بالا رفتن انتظارات اجتماعی می‌شود و از سوی دیگر، موجب کوچک نشان دادن دستاوردها و در نتیجه در جامعه موجب بروز و افزایش شکاف انتظاری می‌گردد که این امر بسیار خطرناک است.

پیش از پایان این بخش لازم به ذکر است عذرخواهی برای بازگشت کافی نیست. چرا که یکی از الزامات اساسی برای حضور دوباره در فضای سیاسی، ارائه‌ی تعریف دقیق از «اصلاح‌طلبی» و «اصلاحات» است. برخلاف جریان اصول‌گرا، اصلاح‌طلبان برای آنکه فراگیر شده و افراد بیشتری را شامل شوند و هر کسی از ظن خود یار او شود، هیچ تعریف مشخصی از خود ارائه ننمودند. با توجه به وقایعی که پس از انتخابات ریاست جمهوری به وقوع پیوست. یکی از انتظارات جدّی برای حضور دوباره‌ی اصلاح‌طلبان در انتخابات، ارائه‌ی تعریف مشخص از اصلاحات است. تعریفی که مرزبندی‌های مشخصی داشته باشد. البته پر واضح است که در پس این سال‌ها جریان اصلاحات مواجه است با افرادی که با اهداف و سلایق نا‌متجانس که تفاوت آن‌ها از سمک تا ثریا است.

در نتیجه درخواست ارائه‌ی تعریف از این جریان به معنای سر باز کردن دوباره‌ی اختلاف‌ها است. اصلاحات بیش از آنکه بر اثبات‌ها شکل گرفته باشد مجموعه‌ای از نفی‌ها می‌باشد و افکار عمومی مردم می‌دانند و در گذشته خوب تجربه کرده‌اند که مجموعه‌ی بدون تعریف اگر به قدرت برسد اختلاف‌ها در نبود اشتراک‌های فراگیر آن‌چنان عمق پیدا می‌کند که دولت هر 9 روز دچار یک بحران خواهد بود.

سناریوهای انتخاباتی اصلاح‌طلبان

پیش از هر چیز باید مد نظر قرار داد که اگر امروز شاهد تغییر در برخی رفتار در بخشی از جریان موسوم به اصلاح‌طلبی هستیم، به معنای تغییر مشی سابق این جریان که منجر به فتنه شد، نیست. دلیل این تغییر رفتار اندک، بدان جهت است که این جریان تمامی راه‌های ممکن را طی نموده و بعد از آنکه به بن‌بست رسیده، آهنگ بازگشت به نظام اسلامی را می‌زند.

ضمن تأکید بر مطالبی که پیش‌تر بدان اشاره شد، به عنوان شاهد مثال به ورود زودهنگام و رسانه‌ای اصلاح‌طلبان به موضوع انتخابات ریاست جمهوری می‌پردازیم.اتفاقی که در انتخابات سال 88 نیز شاهد آن بودیم.

 از منظر منافع ملی این جریان بدون توجه به اثرات سوء انتخاباتی‌کردن زودهنگام فضای کشور در حوزه‌های اقتصادی، مدیریتی و اجتماعی و بدون توجه به تأکیدهای چندین و چند باره‌ی مقام معظم رهبری در انتخابات گذشته مبنی بر انتخاباتی نکردن زود هنگام فضای کشور، همچون گذشته همچنان بر طینت خود می‌تنند.

حال به برخی از سناریوهای احتمالی اصلاح‌طلبان پرداخته می‌شود:

1. یکی از سناریوهای پیش روی اصلاح‌طلبان، حمایت از اجماع افراد موسوم به معتدلین دو جریان اصول‌گرا و اصلاح‌طلب است که در قالب طرح‌های وحدت ملی، تفاهم ملی و اجماع ملی مطرح می‌شود. طرحی که به نحوی مدل جبهه‌ی «صدای ملت» را در قالب وسیع ‌تر تداعی می‌کند.

در این سناریو اصلاح‌طلبان با حمایت از کاندیدایی اصول‌گرا انتظار دارند کاندیدای مورد نظر در صورت پیروزی بخشی از بدنه‌ی مدیریتی کشور را بدان‌ها بسپارد و این به معنای بازگشت به بدنه‌ی نظام و تلاش دوباره جهت سازمان‌دهی تشکیلاتی برای انتخابات‌های بعدی جهت بازگشت به رأس امور اجرایی است. اشکال این سناریور بسیار زمان بر بودن آن است. یعنی اصلاح‌طلبان باید 8 سال دیگر صبر کنند تا شاید و نه حتماً توسط مردم به مدیریت کلان کشور بازگردند، این یعنی 16 سال فراموشی و دوری از قدرت.

این سخن «زیباکلام» که: «در بلند مدت اتفاقاً رئیس‌جمهوری مثل قالیباف خیلی بیشتر می‌تواند در جهت توسعه‌ی سیاسی، آزادی مطبوعات، آزادی اجتماعات، انتخابات آزاد، حاکمیت قانون و سایر خواسته‌های جامعه گام بردارد تا خود اصلاح‌طلبان در قدرت»[7] را می‌توان در همین چارچوب تحلیل کرد. البته یک نگاه حداکثری هم به سناریو وجود دارد، یعنی همین مکانیزم با کاندیداتوری یک اصلاح‌طلب.

2. سناریوی دوم توسط بخش تندروی اصلاح‌طلبان دنبال می‌شود و آن حضور یک عنصر تندرو و اجماع فراگیر اصلاح‌طلبان بر کاندیداتوری اوست. بهترین گزینه برای این نقش عبد‌الله نوری است. فردی که در دادگاه روزنامه خرداد به دفاع جانانه از نهضت آزادی، تشکیک در نامه‌ی امام خمینی(رحمت‌الله‌علیه) در خصوص عدم مشروعیت این نهضت، حمایت قاطع از منتظری و تشکیک در نامه‌ی 6 فروردین 1368 امام(رحمت‌الله‌علیه) پرداخت و ضمن دست کشیدن از آرمان فلسطین از رژیم اشغالگر قدس نیز حمایت کرده است.[8]

در همین راستا وی به تازگی با فراخوان نیروهای اصلاح‌طلب در قاموس رهبر جریان اصلاحات، سناریوی کاندیداتوری خود را کلید زده است. اما اجماع فراگیر آن هم روی گزینه‌ی تندرو ممکن نیست. این را می‌توان از عدم حضور اعضای حزب کارگزاران سازندگی در فراخوان عبدالله نوری برای جبهه‌ی فراگیر اصلاحات حدس زد.

خاتمی نیز مخالف حضور عبدالله نوری در قاموس رهبری جریان اصلاحات است چرا که این جایگاه را از آن خود می‌داند. البته با مد نظر قرار دادن سوابق سوء عبدالله نوری و اظهارنظرهای اخیرش در جمع گروهی از فعالان سیاسی در استان فارس و حمایت از جریان فتنه به طور حتم حائز حداقل‌های لازم برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری نخواهد بود.

با توجه به جمله‌ی اعلمی نماینده‌ی مجلس ششم مبنی بر اینکه: «هرگاه اصلاح‌طلبان امثال عبدالله نوری را نامزد پست ریاست جمهوری کنند در این صورت مصمم به عدم حضور در انتخابات هستند.»[9] می‌توان دریافت که در صورت تحقق این سناریو از سوی اکثریت اصلاح‌طلبان، پایانی چون نهضت آزادی در انتظار آن‌ها خواهد بود و نبود عقبه‌ی اجتماعی شخص عبدالله نوری بر سرعت این روند خواهد افزود.

3. سناریوی سوم که در دستور کار اصلاح‌طلبان قرار دارد، حمایت از یک اصلاح‌طلب میانه‌رو است که پرونده‌ی سفیدی در جریان فتنه داشته باشد و از سوی نظام و مردم مورد پذیرش قرار بگیرد تا بتواند جریان اصلاحات را تجدید نماید. در قالب این سناریو «مجمع روحانیون» از «کمال خرازی» وزیر امور خارجه‌ی دولت خاتمی حمایت می‌کند و همچنین «محمد‌رضا عارف» معاون اول خاتمی در دوران ریاست جمهوری نیز مستقلاً به دنبال کاندیداتوری است، این در حالی است که کارگزارانی‌ها «محمدعلی نجفی» و یا «اسحاق جهانگیری» را مد نظر دارند.

در قالب همین سناریو نیز می‌توان «حسن روحانی» دبیر شورای عالی امنیت ملی دولت خاتمی را هم گزینه‌ی جدّی دانست. از نقاط ضعف این سناریو عدم توانمندی قریب به اتفاق این افراد در ایجاد اجماع در بین اصلاح‌طلبان بر روی کاندیداتوری خود می‌باشند. همچنین نداشتن عقبه‌ی اجتماعی جدّی نیز از دیگر نقاط ضعف این کاندیداها می‌باشد.

4. این باور وجود دارد که سناریوی اصلی اصلاح‌طلبان کاندیداتوری فردی با قابلیت جذب اجتماعی به نسبت بالاتری از دیگر اصلاح‌طلبان است که در گذشته اجماع نسبی بر روی آن صورت گرفته و در زمان مقتضی با فرمول خاصی وارد صحنه خواهد شد. دلیل نپرداختن به وی در شرایط کنونی، دور نگه داشتن تیغ تند نقد رسانه از این فرد است.

این چهار سناریو را می‌توان اصلی‌ترین سناریوهایی دانست که در دستور کار اصلاح‌طلبان قرار دارد، افزون بر آن باید توجه داشت در تمامی این سناریو‌ها دو راهبرد مشترک وجود دارد:

1. بزرگ‌نمایی رسانه‌ای و دامن‌زدن به اختلاف‌ها و تعمیق شکاف در اصول‌گرایی به دو دلیل:

دلیل اول؛ یارگیری از جریان اصول‌گرایی برای دست یافتن به چهره‌ای موجه.

دلیل دوم؛ افزودن بر تعدد کاندیداهای اصول‌گرا برای تقسیم سبد رأی اصول‌گرایان.

2. تلاش در جهت کوچک جلوه دادن دستاورد‌های 8 ساله‌ی اصول‌گرایان و بزرگ نشان دادن نقطه ضعف‌ها در راستای ناکارآمد نشان دادن جریان اصول‌گرایی.

در پایان به عنوان حسن ختام لازم به ذکر است که با هم‌زمانی برگزاری انتخابات ریاست جمهوری با انتخابات شوراها، نباید غافل بود که اصلاح‌طلبان برای انتخابات شورای شهر نیز برنامه دارند. برخی از اعضای این جریان بر این باورند که می‌توانند مدل اصول‌گرایی را در تصاحب قدرت تکرار کنند؛ یعنی حرکت از تصاحب شورای شهر به سمت تصاحب مجلس و در انتها تصاحب ریاست جمهوری. از این رو جریان اصلاحات نگاه بسیار ویژه‌ای به انتخابات شوراهای شهر دارد.[10]

با این تفاوت که در نتیجه‌ی تجربه‌ای که از انتخابات مجلس نهم شورای اسلامی کسب نموده‌اند، سعی خواهند کرد کاندیداهای مورد نظرشان در انتخابات شورای شهر را با تابلوی مستقل وارد صحنه کنند. چرا که خوب می‌دانند تابلوی اصلاح‌طلبی رأی آور نیست، از این رو بهتر این خواهد بود که هزینه‌ی عدم رأی آوری به پای اصلاح‌طلبان نوشته نشود.

پی‌نوشت‌ها:

[1]. برای اطلاع بیشتر رجوع شود به یادداشت «مروری بر رد صلاحیت مهدی بازرگان در انتخابات چهارم ریاست جمهوری»، روزنامه‌ی ایران، شماره‌ی 4580 به تاریخ 27/5/89، صفحه‌ی 14 (یادمان)

[2]. مصاحبه‌ی عباس عبدی با مشرق، مورخ: 6 تیر 1391

[3]. مصاحبه‌ی محمدرضا خباز با مهر، مورخ: 21 اردیبهشت 1390

[4]. مصاحبه‌ی دکتر محمدعلی نجفی، ماهنامه‌ی مهرنامه، شماره‌ی 22

[5]. مصاحبه‌ی اکبراعلمی با فارس، مورخ 6 فروردین 1390

[6]. جامعه‌شناسی سیاسی، حسین بشیریه، نشر نی، تهران 1387، ص 341

[7]. مصاحبه‌ی دکتر صادق زیباکلام با ایلنا، مورخ 17 خرداد 1391

[8]. برای اطلاع بیشتر بنگرید به: در سراشیبی سقوط، قدرت الله رحمانی، تهران 1378

[9]. مصاحبه‌ی اکبراعلمی با فارس، مورخ 6 فروردین 1390

[10]. جهت اطلاع بیشتر رجوع شود به یادداشت «به قبل از دوم خرداد بازگردیم. گذری بر راهبردهای امروز پیش روی اصلاح‌طلبان» محمد جواد روح، ماهنانه‌ی مهرنامه، شماره‌ی 22

انعکاس یادداشت در:

پایگاه تحلیلی تبینی برهان

خبرنامه دانشجویان ایران

ترجمه عربی این یادداشت در خبرگزاری نسیم(بخش اول)

ترجمه عربی این یادداشت در خبرگزاری نسیم(بخش دوم)


جعفر حسن خانی
۱۱مهر

گفته شده حافظه سیاسی مردم بیش از دو یا سه سال نیست و در خوشبینانه ترین حالت پس از گذشت پنج سال از وقوع اتفاقات سیاسی و اجتماعی مردم آن را به فراموشخانه ذهنهاشان رهنمون کرده و دیگر بدان نمی پردازند.

طی سال های اخیر شاهد آنیم که اندک طیفی از جریان های سیاسی که موسوم اند به اصلاح طلبان، چهره اخلاقی به خود می گیرند و دلسوز اسلام و مسلمین می شوند و اگر رهایشان کنی بر "عروة الوثقی" هم حاشیه می زنند! و گاه و بی گاه تصویر مراجع و علما را در نشریاتشان چاپ می کنند، برای آنکه بفهمانند: "روحانیت و مرجعیت شیعه، دغدغه فرهنگ و معیشت مردم دارند و دولت اصولگرا در این مقوله ها از خود ضعف نشان می دهد." و این چه شاهکار عظیمی است!

 ایشان که روزگاری شعار شایسته سالاری و تکنوکراسی (فن سالاری) کوک ناکوک رسانه هاشان بود. امروز ویژگی های اکتسابی اشخاص را رها کرده و چسبیده اند به انتصابات. بزرگترین آلترناتیو (ذخیره استراتژیک) شان برای انتخابات ریاست جمهوری یازدهم هم شده سید حسن مصطفوی که تنها ویژگی منحصر به فردش این می باشد که نوه امام راحل عظیم الشان است. کسی که هیچ تجربه مدیریتی ندارد، و صرف ارجحیتش ویژگی انتصابی است که دارد : "نوه امام (ره)، یادگار امام(ره) و..."

همه آنچه گفته شد مقدمه ای بود تا نگارنده یادآور شود همه اینان که امروز از اسلام، انقلاب، امام(ره)، مراجع و... سخن می گویند، روزگاری که بر اریکه قدرت بودند و اسب دولت اصلاحات را به تاخت می راندند دررسانه هاشان اینگونه می نگاشتند:

(پیشتر به دلیل درج مطالب زیر از عموم مسلمین عذر خواهی می شود. و اگر نبود نمایان کردن چهره کریه  این تزویر جامگان، نگارنده هیچ تمایلی برای انعکاس این جملات موهن نداشت.)

- مظاهر دینی نماد عقب افتادگی است.( ماهنامه جامعه سالم.شماره 39 )

- اعتقاد به عصمت، ادعایی معیوب و مخدوش است.(نشریه توانا.22شهریور1377)

- عقیده به فطری بودن دین، منشا خشونت است.(روزنامه ایران.مهر1377)

- ولایت پیامبر بعد از او به کسی منتقل نشده است.(ماهنامه کیان.بهمن1377)

- گفتار فاطمه (علیها السلام) نمی تواند الگوی رفتاری زنان امروز باشد.(ماهنامه زنان.شماره59)

- جامعه ولایی، انحصار توتالیتر و ضد مردمی.(روزنامه همشهری.19شهریور1377)

- نظریه عینیت سیاست و دیانت زاییده افکار عامیانه و قدیمی است.(هفته نامه آبان.21شهریور1377)

- امام خمینی (ره) و شهید نواب صفوی خشونت گرا و کسروی و حکیمی زاده اصلاح طلب بوده اند (روزنامه نشاط.اسفند1377)

- جمهوری اسلامی حکومت لمپنیسم و فشار است.(هفته نامه آبان.28شهریور.1377)

- اباحه گری جزو لاینفک جامعه مدنی است و اگر می خواهید در تشکیل جامعه مدنی سهیم باشید، موسیقی بیاموزید، سازتان را نه در خلوت انس،بلکه بر سر کوچه ها بنوارید.(نگاه نو.بهار1377)

- و . . .

در همان سال ها علما و روحانیون در اعتراض به این نوشته های موهن در مسجد اعظم قم تحصن کردند و خواستار استعفای وزیر فرهنگ و ارشاد دولت اصلاحات -عطا الله مهاجرانی- که این نشریات را حمایت و هدایت می نمود، شدند. و رییس جمهور وقت -خاتمی-  دفاع جانانه ای از وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و سیاست های وی کرد و متحصنین را تهدید به استعفا نمود. اما متحصنین همچنان بر خواسته خود پا فشاری کردند، تا کار به جایی رسید که مقام معظم رهبری به واسطه حضرت آیت الله مشکینی به متحصنین پیام داد که: " مالک ها برگردید" و این جمله برای روحانیونی  و مالک های عصر حاضر که ماجرای جنگ صفین را خوب می دانستند، کوچک اشاره بود تا به تحصن پایان دهند.۱

آری این جملات بیان شد تا تنلگری باشد بر حافظه سیاسیمان و یادمان باشد که این جماعت هفت رنگ، روزگاری که با رای مردم تکیه بر اریکه قدرت زدند با اعتقدات مذهبی و فرهنگ مردم چه کردند، و به دنبال چه بودند.

پاورقی


۱.برای مطالعه بیشتر کتاب " تحصن چرا و چگونه " چاپ انتشارات فیضیه پیشنهاد می شود.

جعفر حسن خانی
۱۱مهر

در تبین نظر علما و فقهای پیش از حضرت امام (ره) درباره ولایت فقیه

حضرت امام خمینی (ره) اولین بار بحث و لایت فقیه را در کتاب "کشف الاسرار" مورد بحث قرار داد و در بخشی از این کتاب که در نقد کتاب "اسرار هزار ساله" حکمی زاده تقریر یافته بود؛ امام راحل عطیم الشان در بیان کوتاهی به شبهه حکمی زاده که گفته بود : « طبق مبانی فقهی هم این ادعاء که حکومت حق فقیه است هیچ دلیل ندارد» چنین پاسخ گفتند :

" مبانی فقهی عمده اش اخبار و احادیث ائمه است که آن هم متصل است به پیغمبر خدا و آن هم از وحی الهی است اینک ما چند حدیث در اینجا ذکر می کنیم تا معلوم شود از فقه بکلی بی خبرند

(1)   شیخ صدوق[1] به اسناد متصله خود در کتاب اکمال الدین و شیخ طوسی در کتاب غیبت و طبرسی در کتاب احتجاج توقیع شریف امام غایب را نقل می کنند و در آن توقیع است ( و اماالحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواة احادیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجة الله علیهم ) یعنی هر حادثه که برای شما اتفاق افتاد باید رجوع کنید در آن به راویان احادیث ما زیرا که آن ها حجت منند بر شما و من حجت خدا هستم بر آن ها پس معلوم شد که تکلیف مردم در زمان غیبت امام آنست که در تمام امورشان رجوع کنند به راویان حدیث و اطاعت از آن ها کنند و امام آن ها را حجت خود کرده و جانشین خود قرار داده.

(2)   در معانی الاخبار شیخ صدوق و کتاب فقیه که یکی از بزرگترین کتاب های شیعه است از  امیرالمؤنین نقل می کند ( انه قال قال رسول الله اللهم ارحم خلفائی قیل یا رسول الله و من خلفائک قال الذین یأتون بعدی و یروون حدیثی و سنتی ) یعنی پیغمبر گفت خدایا رحمت کن جانشین های مرا پرسیدند کیانند جانشین های شما گفت آن هایی که پس از من می آیند و حدیث و سنت مرا روایت می کنند؛ پس معلوم شد آن هایی که روایت سنت و حدیث پیغمبر می کند جانشین پیغمبرند و هر چه برای پیغمبر از لازم بود اطاعت و ولایت و حکومت ثابت است برای آن ها هم ثابت است زیرا که اگر حاکمی کسی را جانشین خود معرفی کرد معنیش آنست که کارهای او را در نبودنش او باید انجام دهد.

(3)   مقبوله عمر بن حنظله ( و فیها من کان منکم قد روی حدیثنا و نظر فی حلالنا و حرامنا و عرف احکامنا فلیرضوا به حکما فانی قد جعلته علیکم حاکما فاذا حکم بحکمنا فلم یقبله منه فانما استخف بحکم الله و علینا رد و الراد علینا الراد علی الله و هو علی حدالشرک بالله ) در این روایت مجتهد را حاکم قرار داده و رد او را رد امام و رد امام را رد خدا و رد خدا را در حد شرک به خدا دانسته.

(4)   روایت تحف العقول از سید الشهداء ( و فیها و ذلک با مجاری الامور و الاحکام علی ایدی العلماء بالله الامناء علی حلاله و حرامه ) از این روایت ظاهر شود اجراء همه امور به دست علماء شریعت است که امین بر حلال و حرامند و ما اینجا اختصار به همین کردیم هرکس زیاده بر این بخواهد باید به محلش رجوع کند. "

گفتنی است امام بزرگوار بحث ولایت فقیه را در ضمن نوشته ای تحت عنوان الاجتهاد والتقلید که در سال 1330 ش منتشر شد به صورت جدی تری مطرح کرد و شکل تفضیلی آن را در کتاب البیع خود به رشته تحریر در آورد.

همچنین حضرت امام (ره) در زمستان سال 1348 ه.ش وقتی در نجف اشرف در تبعید به سر می بردند شروع به تدریس درس حکومت اسلامی و یا همان ولایت فقیه نمودند. این درس ها در سال 1349 به دستور حضرت امام (ره) توسط جلال الدین فارسی تدوین و منتشر شد. در همین زمان برخی با تحریکات دستگاه حکومت سر و صدایی به پا کردند که این موضوع در اسلام وجود نداشته و بین علما فقط حضرت امام(ره) به این موضوع پرداخته و این از اختراعات حضرت امام خمینی (ره) است. در همان زمان در تبین نظر امام درباره ولایت فقیه آیت الله منتظری ضمن اشاره به این که ولایت فقیه جز ضروریات اسلام است و درباره حرکت امام و تفاوت آن با نظرات سایر فقها اظهار داشت: « آیت الله بروجردی در این کتاب البدرالزاهر – که تقریرات درس ایشان است که من نوشتم و چاپ شده است – همان جا آیت الله بروجردی مسأله ولایت فقیه را ذکر کرده اند و فرموده اند از ضروریات اسلام است؛[2] همین طور علمای دیگر. همچنین آیت الله گلپایگانی ... شیخ انصاری، علمای سابق. این ها همه قائل به ولایت فقیه بودند، منتهی به لحاظ ولایت فقیه می گفتند، نمی گفتند «حکومت اسلامی» که دستگاه عصبانی بشود، آیت الله خمینی اسمش را گذاشت حکومت اسلامی. ولایت همان حکومت است دیگر. حکومت اسلامی به فارسی هم نوشت؛ یک دفعه سر و صدا ایجاد کرد.مردم خیال می کند که این حکومت اسلامی را آیت الله خمینی اختراع کرد، خیر، اختراع ایشان نیست؛ جزء مسائل اسلام است و آیات و روایات بر این معنا دلالت دارد.[3]

البته آیت الله منتظری در آخرین اثر خود تحت عنوان «المحاظرات فی الاصول... » که به زبان عربی منتشر شده است همه آنچه که پیشتر و در زمان حیات امام به آن اعتقاد داشت و آن را تبلیغ می کرد را نقد و انکار کرد!!!

حال جدای از مطلب فوق، که به نظر خارج از مسائل علمی و فقهی بوده و ریشه در جایی دگر داشته! در توضیح مطلب امام راحل عظیم و الشان در کتاب "کشف الاسرار" که ولایت فقیه را جاری در آثار و اندیشه علما و فقهای گذشته دانستند و همچنین در توضیح این سخن آیت الله منتظری که دیدگاه حضرت امام (ره) را ادامه اندیشه فقها و علمای سلف توصیف کرده اند، در ادامه بخشی هر چند کوچک از آثار علمای سلف در تایید و تاکید ولایت فقیه مورد اشاره قرار می دهیم:

* شیخ طوسی (محمد بن حسن بن علی طوسی)؛ 460 هـ.ق

شیخ طوسی در کتاب‌های خود به ویژه نهایه، مهم ترین ارکان جامعه یعنی فتوا، جهاد، قضاوت، اقامه حدود و... را حق فقیهان دانسته، حتی قبول ولایت از جانب سلطان جائر را نیز برای آنان جایز می‌شمرد؛ صدور حکم میان مردم، اقامه حدود و قضاوت میان کسانی که با یکدیگر اختلاف پیدا کردند، جایز نیست؛ مگر از سوی کسی که از طرف سلطان حق،[4] اجازه داشته باشد. چنین کارهایی، در زمانی که خودشان (ائمه معصومین) امکان انجام آن را ندارند، بدون تردید به فقیهان شیعه واگذار شده است.[5] 

* علامه حلی (حسن بن یوسف)؛ 726 هـ.ق

مقبوله عمر بن حنظله و دیگر روایات در این زمینه، بر اطلاق و عموم ولایت فقیهان دلالت داشته، به ولایت در قضاوت و اقامه حدود محدود نمی‌شود.[6] وی همچنین در باب زکات می‌نویسد: «زکات در عصر غیبت، به فقیه پرداخت می‌شود؛ چرا که نایب امام (علیه السلام) است و هر آن چه از شئون امام بوده، به عهده می‌گیرد».[7]

* شیخ مفید (محمد بن محمد نعمان)؛ 413 هـ.ق

هنگامی که سلطان عادل[8] برای ولایت در آنچه ذکر کردم ـ در این ابواب فقه ـ وجود نداشت، بر فقیهان اهل حق عادل صاحب رأی و عقل و فضل است که ولایت آنچه را بر عهده سلطان عادل است را بر عهده گیرند.[9] 

* ابن ادریس حلی. 598 هـ.ق

مقصود از احکام تعبدی، اجرای آن‌ها است؛ یعنی احکامی که خداوند متعال مقرر فرموده است، چنان چه اجرا نشود، لغو است؛ بنابراین مسئولی باید اجرای احکام را بر عهده بگیرد.

البته هر کسی صلاحیت اجرای دستورها را ندارد؛ مگر امام معصوم (علیهم السلام) که در صورت غیبت یا عدم قدرت، به جز شیعه‌ای که از جانب آن حضرت منصوب شده، فرد دیگری، حق تصدی این مقام را ندارد؛ شیعه‌ای که جامع شرایط هفت گانه علم، عقل، رأی، جزم، تحصیل، بردباری وسیع، بصیرت، امکان قیام به احکام و عدالت باشد.[10]

* شهید اول (محمد بن مکی)؛ 786 هـ.ق

در صورت حضور حاکم شرع، لازم است اجازه ایشان کسب شود؛ چرا که بر همه مناصب شرعی، ولایت دارد.[11]

* محقق ثانی (علی بن الحسین بن عبدالعالی کرکی)؛ 940 هـ.ق

فقیهان و دانشمندان امامیه، اتفاق کرده‌اند بر اینکه فقیه عادل شیعه که جامع شرایط فتوا باشد، فقیهی که به او مجتهد می گویند، نائب ائمه (علیهم السلام) است در حال غیبت، در تمام آنچه که قابلیت نیابت را داشته باشد.[12] و همچنین به دلیلی که در شرح شرایع آمده که فقیه، نایب امام (علیه السلام) و منصوب او است، ولایت از طرف امام را در باقی اصناف بر عهده می‌گیرد.[13]

* مقدس اردبیلی (احمد بن محمد اردبیلی)؛ 993 هـ.ق

«صدور حکم» در روایت عمر بن حنظله و ابی خدیجه به فقیهان تفویض شده است و آن‌ها «حاکم» قرار داده شده اند؛ مانند این است که اقامه حدود هم به آن‌ها واگذار شده است. علاوه بر اجماع و اقتضای ضرورت، می‌توان به نیابت حاکم از امام (علیه السلام) استناد کرد و دلیل بر نیابت، اجماع و اخباری همانند مقبوله عمر بن حنظله است و لذا هر آن چه برای امام، جایز است و می‌تواند به عهده بگیرد، برای حاکم نیز جایز است.[14]

* صاحب ریاض (علی بن محمد ابی المعالی)؛ 1231 هـ.ق

هیچ اختلافی در این نیست که مراد از حاکم در عصر غیبت امام (علیه السلام) فقیه جامع شرایط فتواست.[15]

* ملا احمد نراقی (احمد بن مهدی بن ابی ذر)؛ 1244 هـ.ق

هرآنچه که پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) و امام (علیه السلام) ـ که حاکمان و حافظان اسلام می‌باشند ـ بر آن ولایت و اختیار دارند، فقیه نیز همان ولایت و اختیار را دارد مگر جایی که دلیلی بر خلاف آن وجود داشته شود.[16]

* شیخ انصاری (مرتضی بن محمد امین)؛ 1281هـ.ق

از روایات گذشته ظاهر می‌شود که حکم فقیه، در تمام خصوصیت‌های احکام شرعی و در تمام موضوعات خاص آنها، برای ترتیب دادن احکام بر آنها نافذ می‌باشد؛ زیرا متبادر از لفظ «حاکم» در مقبوله عمر بن حنظله، همان «متسلط مطلق» است؛ یعنی اینکه امام (علیه السلام) فرمودند: «فانّی قد جعلته علیکم حاکما»،[17] نظیر گفتار سلطان و حاکم، است که به اهل شهری بگوید: «من فلان شخص را حاکم بر شما قرار دادم» که از این تعبیر، بر می‌آید که سلطان، فلان شخص را در همه امور کلی و جزئی شهروندان که به حکومت بر می‌گردد مسلط نموده است.[18]

* صاحب جواهر (محمدحسن نجفی)؛ 1266هـ.ق

نصب عام فقها در همه امور جاری است؛ به طوری که هر آنچه برای امام (علیه السلام) است، برای فقیه نیز هست؛ چنان که مقتضی قول امام (علیه السلام) «فانی قد جعلته حاکما» این است که فقیه، ولی متصرف در قضاوت و غیر آن از قبیل ولایات و مانند آن است؛ همان گونه که مقتضی قول صاحب الزمان (روحی فداه) نیز آن را می‌رساند؛ «در حوادث واقعه، به راویان احادیث ما رجوع کنید. آنان حجت ما بر شما و ما حجت خدا بر آنان هستیم»؛ مراد این است که فقیهان در جمیع آنچه من حجت هستم، حجت من بر شما هستند؛ مگر آن چیزهایی که با دلیل خارج شود.[19]

* آیت الله بروجردی 1329هـ.ق

در مجموع (از نظر عقلی و نقلی بر می‌آید که) فقیه عادل در کارهای مهم عمومی که مورد ابتلای مردم است، از طرف ائمه اطهار منصوب است و همانطور که ما روشن کردیم و اجمالاً اشکالی هم به آن وارد نیست، در اثبات آن احتیاجی به قمبوله عمر بن حنظله نمی‌باشد و در نهایت اینکه مقبوله نیز از شواهد این مطلب است.[20]

حال به عنوان حسن ختام از همه آنها که خود را متشرع به شریعت اسلام می دانند باید پرسید؛ عدم اعتقاد و التزام به اصل ولایت فقیه را چگونه و با کدامین دلیل شرعی و عقلی و نقلی توجیه می کنند!؟؟؟



[1] به کتاب عوائد نراقی رجوع شود

[2] درباره اعتقاد آقای بروجردی به ولایت فقیه بنگرید به اضهارات آیت الله نوری همدانی در مجله حوزه، سال 5، شماره 3، (1367) ص 49

[3] تحریر تاریخ شفاهی انقلاب ایران، گزارش بی بی سی، ص 255 – 256

[4]. امامان معصوم (علیه السلام).

[5]. النهایه و نکتها، ج2، ص17.

[6]. مختلف الشیعه، الجزء الرابع، ص464.

[7]. نهایه الاحکام، ج2، ص417.

[8]. سلطان عادل در لسان شیخ مفید امام معصوم است.

[9]. المقنعه، ص675.

[10]. السرائر الحاوی للتحریر الفتاوای، ج3، ص537.

[11]. و الذکری، ص57.

[12]. رسائل المحقق الکرکی، ج1، ص142.

[13]. مجمع الفائده و البرهان، ج4، ص358.

[14]. مجمع الفائده و البرهان، ج7، ص546.

[15]. ریاض المسائل، ج9، ص509.

[16]. عوائد، عائده تحدید ولایه الحکام، ص187 و 188.

[17]. بحار، ج2، ص221.

[18]. شیخ انصاری، قضا و شهادات طبع کنگره شماره 22، ص8 و 9.

[19]. جواهر الکلام، ج21، ص396 و 397.

[20]. البدر الزاهر، ص74.

انعکاس این یادداشت در:

خبرگزاری فارس

پایگاه خبری تحلیلی 598

خبرنامه دانشجویان ایران


جعفر حسن خانی
۱۱مهر

"گل آقا"ی ملت ایران بود و دارای خامه ای یگانه که بهره ای توامان داشت از سلامت و سلاست. کیومرث صابری فومنی جز طنز که در آن توفیق بی مانند داشت، گاه توسن قلم را در دیگر گستره ها نیز دوانیده  و از آن جمله است، کتاب پر ارج و کمیاب "دیدار از شوروی" (1361) که حاصل سفر این یار دیرین انقلاب اسلامی است به خاک همسایه شمالی. روز یازدهم همین ماه (اردیبهشت) هشتمن سالگرد درگذشت او بود. و این بهانه ای است برای باز خوانی چند سطری از کتاب یاد شده. سطرهایی که "گل آقا" جلال وار به مواجهه روشنفکران و هنرمندان بی قید می رود:

"متجددانی که داعیه ی روشنفکری دارند، آشکار و پنهان، به جماعت اهل قلمی که خدمت به اسلام و انقلاب را فریضه دانسته اند، در رابطه با مسئله امام، بر چسب فرد پرستی زده اند و می زنند. درک این نکته که «امام»، نه به عنوان «فرد»، بلکه به عنوان کاروان سالار و راهنمای یک خط فکری و ایمانی در ذهن و فکر مقلدانش مطرح است، برای آنان دشوار است. آنها با معیارهای کج و کوله و از پیش ساخته خود قادر به درک و فهم مسئله ی «ولایت» و «مرجعیت» نبوده و نیستند و عجیب این است که به خود مجال شناختن هم نمی دهند. به معرفت محدودی که مدعی آنند، قناعت کرده اند و بر اساس آن حکم صادر می کنند و... بگذریم.

... آن روزی که مسلمانی در مسجد (مسکو) سر به گوش من نهاد و با گریه «ایمام - ایمام» گفت، هیچ یک از این مدعیان حضور نداشتند تا ببینند که جاذبه ی این «مرد»، حتی در خاستگاه سوسیالیسم، تا چه پایه است. این یک واقعیت جهانی است، مخالفان هرچه می خواهند بگویند.

... پس از هرجنگی مردم حق دارند از هنرمندان میهن خویش بپرسند که آن روزهای سخت و درد ناک، در آن روزهای مقاومت و ایثار، کجا بودند و برای مردم سرزمین خویش چه کردند. و خواهند پرسید. جنگ بالاخره تمام می شود. اما زخم جنگ، زود التیام نمی یابد. آنان که در چنان ایامی در کنج عافیت خویش نشستند و قدمی در راه درمان درد مردم برنداشتند و در ازای آنچه از مردم و کشور گرفته بودند، خدمتی شایسته و سزاوار انجام ندادند، نمی توانند از روز حساب بگریزند مردم نام چنین هنرمندان بی تعهد و بی تفاوت را در فهرست نام یاران خویش نخواهند نوشت. در جنگ «بی تفاوت» نداریم: یا دوست یا دشمن..."

پاورقی


عکس پیش رو طرح روی جلد هفته نامه "گل آقا" مورخ چهارشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۷۱ است که به مناسبت آغاز دوره چهارم شورای اسلامی انتشار یافته که البته بی ربط به حال و هوای سیاسی و انتخاباتی مجلس نهم نیست. پیش نهاد می کنم با تامل بیشتری به تصویر بنگرید.

انعکاس این مطلب در:

پایگاه خبری تحلیل598

پایگاه اطلاع رسانی جام نیوز

جعفر حسن خانی
۱۱مهر

در مطالعاتم به یادداشتی برخوردم که در سالهای اوج جیغ روشنفکری، تحلیلی از این جریان ارائه داده بود. این مطلب را که می توان به مثابه اعترافی قلمداد کرد، توسط محمد درخشان رییس جامعه فرهنگیان و وزیر فرهنگ کابینه علی امینی در زمان رژیم  پهلوی، در فصلنامه مهرگان شماره3و4 چاپ زمستان 1377 ، در آمریکا منتشر شده بود. یادداشتی که ای کاش در سال های شارلاتانتیسم روشنفکری ( سالهای 76 – 77 و ...) از سوی روشنفکران بیمار کمی عبرت بینانه تر به آن نگریسته می شد. تا شاید امروز به احوال آن روز های محمد درخشان دچار نمی شدند و همانگونه که درخشان و هم مسلکانش در انقلاب اسلامی شوکه شدند و آمریکا گزینی کردند در قیام مردمی در 9 دی شوکه نمی شدند و همچون سلف خود آمریکا گزینی و بیگانه گزینی نمی کردند!!!

محمد درخشان در یادداشت خود اینگونه  می نگارد:

"اندیشمندان روشنفکران ما هیچ گاه و در هیچ زمانی کوچکترین پایگاهی در بین توده های مردم نداشته اند. زیرا آنها همراه به صورت یک طبقه ممتاز و تافته جدا بافته خرج خود را از خرج توده های مردم جدا ساخته اند. به همین دلیل آنچه می گویند و می نویسند درمحدوده دید و افکار و تامین منافع طبقاتی خویش است و مشهورترین نوشته های نویسندگان به نام، کوچکترین جاذبه برای توده مردم ندارد...

وقتی نویسندگان و روشنفکران جامعه با توده های مردم رابطه ای ندارند و از زندگی و دردها و رنج ها و عادات و رسوم آنها بی اطلاعند، چطور می توانند قلم خویش را به نفع آنها به کار گیرند؟ روشنفکران و اندیشمندان ما فقط در بین خودشان می لولند و به همین دلیل مستمعین سخنرانی های آنها فقط خودشانند و هیچگاه اثری از شرکت توده های مردم در این محافل وجود نداشته است... انقلاب 22 بهمن  ماه سنگ محکی برای اثبات بی اعتباری روشنفکران و اندیشمندان چپ و راست و میانه رو ملی بین توده های مردم بود."

جعفر حسن خانی
۰۸مهر

یاری نیست، تنهایی است

         وشب اندوه را جاری است

               و احساسم زمستانی است

   پیاپی این فلق بر خاک

         شفق را نیست از افلاک

              هوا سرد است و شاید هم کمی هولناک

   می گویند می آید

         و زود این شب، سحر ...شاید

               نگاهم صبح را پاید ...نگاهم صبح را پاید ...نگاهم صبح را پاید


پاورقی:

شاعرانه ایی از برگ نوشته هایم


جعفر حسن خانی
۰۸مهر

روایتی از یک روز فتنه گون در سال هزار و سیصد و هشتاد و فتنه در قم، پایگاه انقلاب

"جعفر ... جعفر ...  بیدار شو ... گوشیت داره زنگ می زنه" صدای بابام بود که با زیر صدای محمد اصفهانی "...زنده موندن واسشون بهونه بود . زندگی بازی بچه گونه بود ..." منو از خواب بیدار کرد. زنگ بیدارباش گوشیم رو خاموش کردم. به یه زحمتی خودم رو از رختخواب کندم. نه اینکه شب دیر خوابیده بودم، چشمام به زور وا می شد. پنجاه دقیقه ای به اذان صبح مونده بود. از اونجایی که ساعت اول دانشگاه ارائه درس (کنفرانس) داشتم. باید مطالب درسیم رو آماده می کردم. یک ساعتی مشغول مطالعه و فیش برداری شدم که وقت نماز شد. بعد از خواندن نماز به مطالعه ادامه دادم. تا اینکه با آماده شدن مطالب کنفرانس، کم کم عقربه کوچک ساعت، نزدیک7 می شد. صبحانه دم دستی ای خورده و نخورده، شال و کلاه کرده و به سوی دانشگاه راه افتادم.

سورت سرد سرما بیدادها که نه، ولی هوا سرد بود. سوار بر اتوبوس خط واحد خیابان ها و میدان های منطقه نیروگاه رو طی می کردم تا به محل سرویس دانشگاه در کنار پل حجتیه برسم. از اونجایی که خط میدان مطهری رو سوار شده بودم اون طرف پل حجتیه (خیابان اراک) پیاده شدم . پل رو که به سوی محل سرویس ها طی می کردم، متوجه چیزی شدم که در طول شب و روز گذشته نگرانش بودم. جمعیتی چند صد نفره رو دیدم که اون سمت بلوار، سرکوی بیت آیت الله منتظری جمع شده بودن و شعار می داند. نامفهوم بود. متوجه نمی شدم. به ساعت نگاه کردم هنوز چند ساعتی به تشیع جنازه مانده بود. به محل سرویس ها رسیدم ، خبری از سرویس نبود. خبری از دانشجو هایی که هر روز منتظر سرویس می شدند هم نبود. صدای شعار ها واضح تر به گوش می رسید: " ...منتظری زنده است. مرجع پاینده است" در همین حین محمد نودهی رو دیدم: " سلام جعفر! چرا اینجایی؟ سرویس دانشگاه سر پل بعدی (پل نیروگاه) وایستاده. مثل اینکه راه رو بستن سرویس نتونسته جلوتر بیاد." من و محمد نودهی به همراه یکی دو تا دانشجو که تازه از راه رسیده بودن راه افتادیم سمت پل نیروگاه. باید از کنار جمعیتی که اون سمت بلوار تجمع کرده بودن رد می شدیم. جلوتر که رفتیم همین سمت ما دم ورودی رودخونه یه آقایی صندوق عقب ماشینش رو باز کرده بود و تصاویر آیت الله منتظری رو که زمینه اش سبز بود رو داشت در میاورد تا بین تجمع کنندگان توزیع کنه. داخل صندق عقب ماشین رو که نگاه کردم، پر بود از این تصاویر و دو سه طاقه پارچه سبز. پلاک ماشین "ایران 22" بود.

 نگران شدم، ایستادم. صدایی که به نظر از بلندگو پخش می شد مردم رو دعوت به آرامش می کرد: "بگذارید مراسم تشیع جنازه با شکوه برگزار شود. شعار سیاسی ندهید و ..." به نظر صدای فرزند آیت الله منتظری بود. جمعیت همچنان بی توجه به در خواست ها، شعار می داد.

"جعفر... جعفر... راه بیفت بریم الان سرویس راه می افته جا میمونیما" صدای محمد نودهی بود. راه افتادیم. فکرو ذکرم رو همانجا روبه روی کوی بیت آقای منتظری جا گذاشتم. جلوتر که رفتیم دکتر عزت الله سحابی رو دیدم با یه پالتوی سرمه ای تیره روی پیاده رو به همراه جوانی یوقور که او رو همراهی می کرد از کنار ما به سمت بیت آقای منتظری می گذشت. طلاقی نگاهم به نگاهش و مکث کوتاهم او را منتظر حرفی از سوی من نمود. حرفم رو خوردم و از کنار او گذشتم. می خواستم منطقه نیروگاه (پایین شهر قم) رو نشونش بدم و بگم تا ما هستیم شما هیچکاری نمی تونید بکنید. می خواستم بگم نیروگاه جانش در می آید برای "جمهوری اسلامی" و "ولایت فقیه".

سرویس دانشگاه داشت راه می افتاد. دویدیم تا جا نمونیم. سوار سرویس که شدیم گوشی رو در آوردم. به همه بچه ها شرح ماوقع کردم. فکر کنم داشتم مهندسی اجتماع میکردم. بالاخره قرار شد بچه ها خودشونو به حرم و به مراسم تشیع جنازه برسونن. با چند تا از بچه های خوابگاه هم قرار گذاشتم بعد از این که کنفرانسم تموم شد. از کلاس بزنم بیرون و با آژانس بریم ببینیم چی میشه و چه باید کرد. رفتم داخل کلاس چند دقیقه نگذشته بود که دکتر فقیهی وارد کلاس شد. به نظرم درس روانشناسی رشد رو باهاش داشتیم. بعد از صحبت های مقدماتیش که نیم ساعتی طول کشید، نفر اول رفت پای تخته تا ارائه درس کنه. من نفر دوم بودم. هی به نفر اولی اشاره می کردم که سر و ته کنفرانسشو هم بیاره. یک ربع ساعتی که یک عمر بود کنفراسش طول کشید. نوبت من شد رفتم بالا موضوع کنفرانسم یادم نیست. اما خوب یادمه که وسط ارائه موضوع درس، گوشیم که حالت سکوت بود هی زنگ می خورد و می لرزید. بچه ها بودن که می خواستن بدونن کی از کلاس میزنم بیرون. آخه آژانس رسیده بود و بچه ها فقط منتظر من یکی بودن. سر ده دقیقه مطالب رو ارائه دادم تموم که شد به جای نشستن روی صندلی از همون پای تخته از استاد اجازه خواستم و رفتم بیرون. طول سالن دانشکده تا درب خروج رو دویدم. صدای کفشام توی فضای ساکت و آروم دانشکده داشت می پیچید. من و محمد رنجبر و علی مجیدی و یکی ، دو نفر دیگه از دانشجوها سوار آژانس شدیم. دم مصلا آژانس ما رو پیاده کرد. بقیه راه رو پیاده رفتیم. داخل کوچه ها و رودخونه و کنار پیاده رو پر بود از ماشین هایی که پلاکشون 22، 33، 44 و... که گاهی پلاک 13 رو هم بینشون می شد دید. رسیدم همون جا که فکر و ذکرمو اونجا جا گذاشته بودم. برشون داشتم. سر کوی بیت همه چیز عادی بود. و جمعیت صبحی دیگه دیده نمی شد. بلوار نوبهار رو به سمت حرم طی مسیر کردیم. بین راه رضا خاتمی به همراه سه نفر دیگه داشت از حرم برمی گشت. به نظر تشیع جنازه تموم شده بود. خوشحال بود و کپکش خروس می خوند. پالتوی خاکستری تیره هم تنش بود. از کنارش رد شدیم. در بین راه مردان و زنان چادریی را می دیدیم که با در دست داشتن عکس آقای منتظری از حرم خارج می شدند. چهره هاشان و لهجه شان که با هم پچ پچ می کردند، داد می زد که مردمان بی پیرایه نجف آبادیی اند که برای تعظیم شعائر اسلامی در این مراسم شرکت کردند. از صحن مسجد اعظم وارد حرم شدیم، بر خلاف آنچه که فکر می کردیم، خبری نبود. جلوتر رفتیم. وارد صحن عتیق (ایوان طلا) شدیم. اینجا هم خبری نبود. علی مجیدی گفت: " خبری نیست. الکی اومدیم." جلوتر رفتیم وارد صحن انقلاب اسلامی (ایوان آینه) شدیم. بله خبرها در این صحن بود. جمعیتی بین حوض و درب خروج اتابکی رو به روی ایوون آینه با پارچه های سبز و تصویر آیت الله منتظری شعار می دادند. همان شعارهای صبحیشان. قابل تحمل بود. رفتم روی سکوی کناره حوض تا بهشان مسلط باشم و بهتر ببینمشان. از بلندگو های حرم به نظر صدای حجت الاسلام فلاح پخش می شد که صفات منافقین رو داشت می شمرد. جمعیت معترض هر چی به سمت ایوون آینه و رو به روی ضریح مطهر و پاک خانم فاطمه معصومه (س) نزدیکتر می شدن شعارهایشون جری تر و تند تر می شد. شرم رو خورده و حیاء رو قی کرده بودن. طاقتم داشت طاق می شد. می خواستم یه کاری کنم. اما چه کاری؟ نمی دونستم.

 فکری به ذهنم رسید، فکر از این قرار بود که با بچه ها بریم زیر زمین پاساژ قدس که چند دقیقه بیشتر با حرم فاصله نداره، یه عکس بزرگ امام و آقا بخریم و بیاریم. یکیمون بره بالا فواره وسط حوض حرم و عکس امام و آقا رو روی دستش بالا بگیره. با بچه ها در میان گذاشتم و گفتم اگر این کار رو بکنیم هم مخالفت خودمون رو با این جماعت هتاک اعلام کردیم و هم اگر به ما هجوم بیارن، ماهیتشون رو به مردم نشان دادند.

محمد رنجبر گفت:

- غمی نیست . اگه عکس هم جور نشد، روی یه برگه بزرگ با ماژیک می نویسیم: "در حمایت زِ امامم علی خامنه ای. می شوم میثم تمار به دارم بزنید" و همین می بریم رو فواره حوض حرم.

به علی مجیدی گفتم :

- علی! بهتره برا این کارمون یه مشورت با حاج عباس بکنیم. حاج عباس یکیه تو مایه ها حاج احمد آژانس شیشه ای، که همه عمرشو صرف مبارزه و دفاع از جمهوری اسلامی کرده.

علی گفت:

- گوشیم آنتن نمی ده. مثل اینکه داخل صحن آنتنشو بستن.

ما همگی به گوشیامون نگاه کردیم دیدیم. آره آنتن نداریم. از علی خواهش کردم بره بیرون حرم، یه تماس بگیره و ببینه نظرحاج عباس چیه. علی مجیدی رفت. جمعیت به کنار ایوان آینه رسیده بود: "این ماه، ماه خونه. بسیجی سرنگونه". به شدت کفری شدم. یه چیزی داشت گلومو فشار می داد. اشک تو چشمام حلقه زده بود. نفسم بالا نمیومد.

علی مجیدی برگشت:

- بیرون سمت خیابان ارم هم شلوغه. با حاجی تماس گرفتم. توی اون شلوغی نه اون حرفای منو فهمید و نه من حرفای اونو.

جمعیت معترض جلو ایوان آینه شعارهاشون شنیع تر و شنیع تر می شد که از درج آن معذورم. میتونم جاش بیب پخش کنم: " بیب... بیییییب... بییییییییب"

کم کم غیرت انقلابی در چهره من و دوستانم  نمایان می شد. در همین حین چند خانم رو دیدم که روی ایوان آینه آمده بودند و تصاویری از حضرت ماه (امام خامنه ای) رو در دست داشتن. جماعت هتاکِ ادب مرد به ز دولت اوست، رو به روی ضریح مطهر عمه سادات، زشت ترین و رکیک ترین شعار ها را شروع کردند به دادن. مهندس کجا بود که ببینه مردم خداجوش دارن چه می کنند و چی می گن؟ مهندسی که برا یه عکس سه در چهار فضا رو ناموسی کرده بودن ،که:" ای ایها الناس به ناموس من تعرض شده."

در همین موقع بود که در سمت راست ما کنار درب سمت شیخان در بین مردم تماشاچی چند تصویر از امام خمینی (ره) و امام خامنه ای روی دست ها بالا رفت. با برو بچه ها از بین جمعیت به سرعت خودمون رو به اونها رسوندیم. یک روحانی جوان به همراه چند تا دانشجوی دیگه از جمله امین کیانی و عمار جعفری و چند نفر دیگه این کار جسورانه رو کرده بودن. نمی دونم چی شد که به حاج آقای جوان گفتم :

- حاجی ما تعدادمون کمه، ما چند نفریم. ولی اونا چند صد نفرن. الانه که فیلم بگیرن و بعداً از شبکه ها ضد انقلاب پخش کنند و بگن که طرفداران نظام همین چند نفراند.

اون روحانی جوان که از حرمت شکنی این جماعت تزویر و ریا در صحن حرم حضرت معصومه (س) چهره اش برافروخته شده بود، گفت:

- ما تکلیفمون رو انجام می دیم، نتیجه اش دیگه با خدا.

روحانی جوان به سمت معترضین راه افتاد و ما هم به همراهش. جماعت هتاک که متوجه ما شده بود، به سمت ما راه افتاد. وقتی دم حوض ما و معترضین به هم رسیدیم. در کمتر از چند ثانیه جمعیت ما که کمتر از تعداد انگشتان دست بود به ناگاه تبدیل شد بود به جمعیت چند صد نفره. مهندسی جمهوری اسلامی در سازمان دهی این تجمع به معجزه می ماند! این آرمان های الهی نظام معجزه می کنند به مولا. همه تماشاچیان حرم به مقابله با جماعت هتاک قیام کرده بودند و بغض شهر شکسته شده بود.

محمد رنجبر با یه عکس بزرگ از حضرت امام و حضرت آقا رو دستش اومد:

- جعفر بیا این عکس رو ببریم بالای فواره وسط حرم.

 من و محمد رنجبر و علی مجیدی به همراه یه بسیجی که چفیه هم رو دوشش داشت، با کسب اجازه از حضرت معصومه (س) دلمون رو زدیم به دریای خروشان که نه، بلکه آرام حوض حرم. کمک کردیم محمد رنجبر بره رو فواره. بالای فواره عکس امام و آقا رو روی دستش گرفت. این صحنه باشکوه به معنای فتح صحن حرم به دست نیروهای انقلابی بود.

بعد از مدتی اون بسیجی چفیه به دوش رفت بالای فواره و همان کار محمد رنجبر را تکرار کرد. ما هم داخل حوض حرم مراقب بودیم جماعت هتاک جهت مقابله وارد حوض نشه.

جمعیت نیروهای انقلابی داشت از چند هزار نفر می گذشت و تعداد جماعت سبز هتاک لحظه به لحظه کمتر رو کمتر می شد.

یکی از دانشجویان انقلابی دانشگاه آزاد رو دیدم که رو دوش بچه های انقلابی، جمعیت رو به سمت هتاکان هدایت می کرد. همه صحن حرم یک صدا فریاد برآورده بود: "شهر مقدس قم. جای منافقین نیست"

در همین حین یه بنده خدا خودشو به حوض حرم رسوند:

- از حوض بیاید بیرون

- شما چی کاره ای؟

- و...

مشغول بحث با این بنده خدا بودم که محمد رنجبر خودشو بهم رسوند و گفت:

- کفشاشو نگاه کن.

نگاه کردم:

- که چی؟

- کفش سازمانی سپاه پاسدارانه

به نظرتون یه پاسدار داشت چی کار می کرد؟

شاید داشت ما رو سرکوب می کرد شاید هم با برخورد با ما داشت جماعت هتاک رو سرکوب می کرد!

شاید هم داشت مهندسی اغتشاشات رو می کرد! شاید...

بالاخره هر کاری که می کرد مطمئنا فضا رو تلطیف و آرام نمی کرد!

از حوض اومدیم بیرون و به جمعیت انقلابی پیوستیم. دیگه از اون جمعیت هتاک کسی در حرم باقی نمونده بود.

با مردم انقلابی که پیشونیش جوونای دانشجو و هیئتی بودن از درب روبرو ایوان آینه سینه زنان و حیدر حیدر گویان و هروله کنان، وارد خیابان ارم شدیم. بخشی از جماعت هتاک، جلوی مدرسه علمیه کرمانی ها، رو به روی تمثال مبارک امام راحل عظیم شأن و امام خامنه ای (مد ظله العالی) هنوز به حرمت شکنی مشغول بودند. از این طرف مابه سمت جماعت هتاک حرکت کردیم و از طرف دیگر بچه های طلبه مدرسه علمیه کرمانی ها هم با شعار "خامنه ای کوثر است. دشمن او ابتر است" به ما ملحق شدند. به نظرم خیابان ارم یه جورایی شاهد وحدت حوزه و دانشگاه بود. آنهم در دفاع از ولایت.

جماعت هتاک به سمت بیت آقای منتظری گریخت. ما هم هروله کنان به دنبالشون. سر چهار راه بیمارستان دم بوستان کتاب، نیروی انتظامی با نیوجرسی های پلاستیکی که توش رو با آب پر کرده بودن. البته بعضیاشم خالی بود خیابان رو بسته بودن، تا ما جلوتر نریم.

 به نظرتون نیروی انتظامی داشت چی کار می کرد؟

شاید با بستن راه ما، داشت جماعت هتاک رو سرکوب می کرد!

شاید هم داشت مهندسی اغتشاشات رو می کرد! شاید...

بالاخره هر کاری که می کرد مطمئنا فضا رو تلطیف و آرام نمی کرد!

من که در پیشانی جمعیت بودم، وقتی به نیوجرسی ها رسیدم ایستادم. جلوتر نرفتم. به خودم می گفتم نکنه بریم و زد و خوردی اتفاق بیفته و توی این فضا خونی ریخته بشه. از طرفی هم دلم راضی نمی شد. چرا که هتاکی شنیع و وقیحانه آن جماعت حرمت شکن رو نمی شد نادیده گرفت. در این دو دلی و سبک سنگین کردن ها بودم که، مردم انقلابی نیوجرسی ها رو زدند کنار و از اونها رد شدن. منم مثل رزمنده فیلم مهاجرِ ابراهیم حاتمی کیا که چشمش رو بست و با دلش اون هواپیمای بدون سرنشین رو  هدایت کرد، چشمامو بستم و توکل کردم به خدا و راه افتادم. حیدر حیدر کنان و سینه زنان و هروله کنان به بیت آقای منتظری نزدیک می شدیم که سنگ پراکنی جماعت حرمت شکن شروع شد. در کمتر از ثانیه ای سنگ بزرگی که انگار از گوشه بلوک سیمانیی کنده شده بود رو جلوی صورتم دیدم. گفتم کارم تمومه. اما سنگ تصویر آهسته از کنار صورتم گذشت و محکم به شونه پشت سریم اثابت کرد. آه از نهادش بلند شد. ناله کنان بردنش کنار دیوار، نفهمیدم چه بر سرش آمد. با مردم مسیر رو ادامه دادم تا به سر کوی بیت آقای منتظری که به سنگر حرمت شکنان مبدل شده بود، رسیدیم. صدای اذان ظهر از حرم مطهر به گوش می رسید. مردم انقلابی همونجا در دو طرف بلوار مشغول اقامه نماز شدند. دو نماز جماعت شکل گرفت. یکی این سمت بلوار و دیگری هم آن سمت بلوار. مشغول اقامه نماز شدیم و جماعت حرمت شکن همچنان شعار می داد: "مرگ بر ریا کار"، "این ماه، ماه خونه. بسیجی سرنگونه"، "بییب...بییییییب....بیییییییییییب"

ما هم نماز ظهر و عصرمان را خواندیم و تعقیبات نمازمان شد دفاع از آرمان های انقلاب: "خامنه ای کوثر است. دشمن او ابتر است"، "اگه بسیجی نبود، صدام الان بابات بود" و ...

از تعداد جماعت حرمت شکن نسبت به قبل از نماز بسیار کم شده بود. به نظر از فرصت نماز ما استفاده کرده و به شعار "هیهات من الذله" شون که چند دقیقه قبل تر می دادند، پشت کرده و با ذلت گریخته بودند. از همه طرف سنگر و لانه جماعت حرمت شکن به محاصره مردم انقلابی در آمده بود. داخل کوچه فشار جمعیت بی نهایت بود و طاقت را طاق می کرد. کفش پرانی هایِ گه گاه، که یکی دوتاش نصیب من شد هم مزید بر علت شده بود. مردم انقلابی که حرمت شکنی های جماعت سبز را به چشم دیده بود، به هیچ وجه کوتاه نمی آمد.

در بین جمعیت داخل کوچه چند تن از افراد نیروی انتظامی دیده می شدند. کمی که دقت کردم در بینشان آقای گنجی رو دیدم، دادستان کل استان قم. خودش شخصا به این آشفته بازار اومده بود.

به نظرتون دادستان استان قم چه کار می تونست داشته باشه که خودش شخصا اومده بود؟

شاید برا سرکوب جماعت حرمت شکن آمده بود، شخصا نظارت کنه!

شاید هم داشت مهندسی اغتشاشات رو می کرد! شاید...

بالاخره هر کاری که می کرد مطمنا فضا رو تلطیف و آرام نمی کرد! و مطمئناً برا کمک به جماعت حرمت شکن نیومده بود!

دادستان استان قم اومده بود برای سرکوب مردم! و خارج کردن جماعت هتاک از محاصره مردم! چند تا ماشین خط واحد اورده بودن تا با تشکیل زنجیره ای از نیروهای انتظامی، نه ببخشید نیروهای امنیتی! جماعت هتاک را از این تونل انسانی از معرکه خارج کنن. شعار جماعت هتاک: "نیروی انتظامی، حمایت  حمایت"

واقعاً که، حکومت باید چقدر سرکوبگر باشه که این کارهای غیر انسانی!!! رو انجام بده!

بالاخره با تلاش نیروی انتظامی و دادستان کل استان با یه زحمتی جمعیت هتاک از دست مردم انقلابی گریخت. البته ببخشید سرکوب شد!!!

آخر ماجرا پلیس ضد شورش از راه رسید و با جدیت مردم انقلابی رو متفرق کرد. البته بازم ببخشید، مهندسی کرد.

با بچه ها برگشتیم دانشگاه. در کلاس های بعد از ظهرم شرکت کردم. برا جلو گیری از تکرار هتاکی به همه دوست ، آشنا و هرکسی که در دفترچه تلفنه گوشیم شمارش ثبت شده بودپیامک دادم که شب در مراسم ختم آقای منتظری در مسجد اعظم شرکت کنند. منم به عنوان یکی از عناصر نظام مقدس جمهوری اسلامی به نوبه خودم داشتم مراسم ختم رو مهندسی میکردم. شب در مراسم ختم مسجد اعظم پر شده بود از مردم و جوانان انقلابی:

"خامنه ای کوثر است. دشمن او ابتر است"

"مزدور آمریکایی ما اومدیم کجایی"

"این ماه، ماه خونه منافق سرنگونه"

و...

اون روز و  شب گذشت. در روزهای پس از این حرمت شکنی تقریبا که نه بلکه تحقیقا هر روز قم شاهد راهپیمایی هایی از سوی اقشار مختلف مردم بود، در محکومت اون حرمت شکنی آشکارشنیع. حرمت شکنی شنیعی که  مطابق وعده این جماعت در آن روز تشیع، در روز عاشورا به اوج خود رسید.

پاورقی


جهت اطلاع مخاطبان و خوانندگان گرامی لازم به ذکره که هر چی در این یاداشت خوندید، عین واقعیته. نشون به نشونی که داخل حرم شبکه تلفن همراه رو بسته بودن لذا برا تماس علی مجیدی رفت بیرون حرم. ما که مثل مادر ندا آقا سلطان نیستیم، روزی رو که کل شبکه تلفن همراه در تهران قطعه، چندبار با دخترش تماس بگیره!!! من اگر از قماش مادر ندا آقا سلطان بودم، باید می گفتم از داخل صحن حرم چند بار با حاج عباس تماس گرفتم. ولی من که مثل مادر ندای آزادی!!! دروغ بافی بلد نیستیم. لذا برا تماس، علی مجیدی از صحن حرم مطهر خارج شد تا بتونه تماس تلفنی داشته باشه!!!

انعکاس این یادداشت در:

پایگاه تحلیلی خبری 598

پایگاه اطلاع رسانی جام نیوز

جعفر حسن خانی
۰۸مهر

در یکی از میلیون ها صفحه یکی از چندین شبکه اجتماعی، به بهانه سالروز شهادت شهید شوشتری و همراهان ایشان مطلبی با عنوان "شهدای وحدت" را درج کردم.

چند دقیقه ای نگذشته بود "کورش" نامی، که تصویر معرفش ( آواتار) عکس مهندس موسوی بود در پاسخ به مطلب من نوشت: این متعصب های اسلام طالبانی حقشونه بمیرن. اصلا کل سپاه پاسداران باید بمیرن.

این جمله برایم سخت مرارت بار آمد. در پاسخ نوشتم: چه کسی گفته شهید شوشتری و سپاه پاسداران متعصبانه طرفدار اسلام طالبانی ند؟؟؟

- کورش در پاسخ نوشت: من ، روشنفکرا، اصلاح طلب ها، جنبش راه سبزها، جرس، کلمه ،نوروز، ملت ایران و.... بازم بگم.

- نوشتم: اول آنکه ملت ایران مردم 9 دی و 22 بهمن هستند؛ مردم ایران استقبال کنندگان از مقام عظمای ولایت در کرمانشاه هستند. و دیگر آنکه چطور است که متهمان ترویج اسلام طالبانی توسط تروریست های متعصب سلفی و طالبانی به شهادت می رسن؟

- نوشت: اولا اون تجمعات مهندسی شده بودند. ثانیا چطور نداره، ریگیمتعصب،شوشتریمتعصبرو کشته.

- نکنه منظورت از مهندسی ساندس های نظام است!!! ضمنا قبول داری "ریگی" متعصب و تروریست سلفی تمام عیاربود ؟؟؟

- آره که قبول دارم، همه قبول دارن. البته شوشتری هم همین طور

- حالا بگو ببینم رامین جهانبگلو رو می شناسی؟؟؟

- چه ربطی داره!؟ کم آوردی بحث رو عوض کردی! ضمنا آقای دکتر جهانبگلو فیلسوف شهیریه که شما دیکتاتورها ایشون رو بازداشت کردید و بعد از دست شما از کشور گریخت.

- نه کم آوردم و نه بحث رو عوض کردم عجله نکنی به ربطشم می رسیم. این جهانبگلوی شما روشنفکر سکولاری بود که با پشتیبانی حزب مشارکت دور می افتاد تو دانشگاهها و مراکز مثلا فرهنگی و اجتماعی در مورد جدایی دین از سیاست و راهکارهای گذار به دموکراسی (بخوانید براندازی مردم سالاری دینی) می گفت. و با دفتر پژوهشهای فرهنگی و خانه هنرمندان ایران و مرکز گفتگوی تمدن های خاتمی همکاری می کرد که در ماجرای اعترافات "هاله اسفندیاری" دستگیر شد. همون که در مستند "به اسم دموکراسی" به همراه "هاله اسفندیاری" و " کیان تاج بخش" اعتراف می کرد؛ به همکاری با سازمان اطلاعات آمریکا!!!

- این همه نوشتی اما ربطشو نگفتی! کم آوردی؟؟؟

- آیا می دانید: وقتی جهانبگلو دستگیر شده بود؛ صدای عبد المالک ریگی از رادیو صدای ایران پخش شد، که می گفت: در برابر آزادی رامین جهانبگلو حاضر است گروگان های ایرانی اش را با جمهوری اسلامی مبادله کند

- که چی؟؟؟

- این همون ربطیه که دنبالش بودی! جواب بده که چرا باید یک تروریست وهابی متعصب، یک روشنفکر ضد دین را اینقدر دوست داشته باشد که به خاطرش عملیات تروریستی انجام بدهد و چند نفر را گروگان بگیرد و خواهان این باشد که در قبال آزادی روشنفکر صلح دوست شما، گروگان های هموطن ایرانیمان را آزاد کند؟؟؟

- شماها عادت دارید پرونده سازی کنید.

- آره تقصیر ماست که یک تروریست برای یک روشنفکر مثلا دموکراسی خواه جان فشانی می کند!!! ضمنا نکته اینجاست همانها که سپاه را به ترویج اسلام طالبانی متهم می کردند و با جهانبگلو سمینار برگزار می کردند و در زمان اصلاحات در دانشگاه ها جولان می دادند و خود را مدرنیست می نامیدند باید به این سوال پاسخ دهند: که چرا نماد اسلام طالبانی یعنی همان گروهک ریگیمعدوم باید جهانبگلوی متجدد را تفقد کنند و سردار شوشتری را به شهادت برساند؟

- حالا ریگی یه غلطی کرده. دلیل نمیشه این یک مورد رو هی تو بوق و کرنای تکرار کنید.عادت شما مزدورای نظام همینه.

- اول آنکه جواب ندادی چه کسی همسفره متعصب های سلفی شده سپاه پاسداران یا روشنفکر های غرب زده؟

دوم آنکه هم به اعتراف رامین جهانبگلو و هم به اعتراف عبدالمالک ریگی که از تلویزیون هم پخش شد هر دو اینها سر در آبشخور سازمان سیا داشتند

سوم آنکه فقط همین یه مورد که نیست، بد نیست بدانی که سایت ریگی در زمان انتخابات سال 88 از مسئول ستاد مهندس موسوی در سیستان و بلوچستان با عنوان «سیاستمدار بزرگ» یاد کرد و خود ریگی معدوم هم از فتنه بعد از انتخابات و جنبش راه سبز هم حمایت کرد

- این ها چه ربطی به ما داره. ریگی هم آزاده نظرشو بگه. اما ما که از ایشان حمایت نکردیم.

- اولا به پاس حمایت ریگی سایت نوروز (وابسته به حزب مشارکت و جنبش راه سبز) شهدای حادثه تروریستی سیستان و بلوچستان را "کشته" نامید.ثانیا آقای موسوی از هیچ یک از تروریست های حامی خود از "ریگی" گرفته تا "رجوی" اعلام برائت نکرد . . .

درهمین حین بود که مدیر صفحه .... بنده را از صفحه اخراج کرد (بلوک) و همه مطالب را از صفحه حذف کرد

برای مدیر صفحه که این صفحه رو برای دموکراسی خواهی و بسط اطلاعات جهت مقابله با جمهوری اسلامی ایجاد کرده بود پیام نوشتم: آنها که حاکمیت یک صفحه مجازی را در اختیار دارند و به اسم آزادی بیان این چنین دیکتاتور مابانه برخورد می کنند اگر حاکمیت در اختیارشان بود با مخالفانشان چه می کردند؟!!!

 پاورقی:


امام خمینی خطاب به نور علی شوشتری پس از عملیات مرصاد: در این دنیا نمی توانم کاری بکنم. اگر آبرویی داشته باشم در آن دنیا قطعا شما را شفاعت خواهم کرد.

نقل قول شهید شوشتری درباره زندگی امام خامنه ای (روحی فداه):مقداری زیلو در خانه مقام معظم رهبری بود. آن ها را جمع کردیم و فروختیم و یک مقدار هم پول از مال شخصی خودم روی آن ها گذاشتم. تا به جای آن زیلوها، برای منزل آقا فرشی تهیه کنیم.
وقتی زیلوها را عوض کردیم و فرش ها را پهن نمودیم، آقا تشریف آوردند و فرمودند: «این ها دیگر چیست؟!»
گفتم:« زیلوها را عوض کردیم.»
فرمودند: اشتباه کردید که عوض نمودید. بروید همان زیلوها را بیاورید. اصرار را بی فایده دیدم و با هزار مکافات رفتم و زیلوها را پیدا کردم وتوی خانه انداختم. زیلوهایی که واقعاً به آن ها نگاه می کردی، می دیدی که نخشان در آمده و ساییده شده اند.

بخشی از سخنان آن شهید بزرگوار قبل از شهادت: اگر امروز هم هر دیوانه و هر ابلهی دستش به این کشور دراز شود ، دستش را قطع می کنیم. ما همان آدم ها هستیم و با همان انگیزه و همان اراده .حالا درست است که موهایمان سپید شده است، اما امروز برای شهید شدن بیشتر آماده هستیم،چون آنروز یک آرزوهایی توی دلمان بود ، اما امروز همه آرزوهایمان تمام شده.امروز برای شهادت از هر روزی آماده تر هستیم.

نوشته ای از وصیت نامه شهید شوشتری: دیروز از هرچه بود گذشتیم، امروز از هرچه بودیم! آن جا پشت خاکریز بودیم و این جا در پناه میز! دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز مواظبیم ناممان گم نشود! جبهه بوی ایمان می داد و این جا، ایمانمان بوی ریا می دهد. الهی نصیرمان باش تا بصیر شویم... بصیرمان کن تا از مسیر برنگردیم و آزادمان کن تا اسیر نگردیم...

انعکاس این یادداشت در:

پایگاه اطلاع رسانی رجا نیوز

پایگاه خبری بولتن نیوز

پایگاه خبری تحلیلی بی باک نیوز

جعفر حسن خانی